۲۳
· از این رو «وجود» و یا «حیات» آن چیز خلاق است که «قابل بیان نیست» و هرگز نمی تواند مشمول مقوله «داشتن» شود.
· (این ادعای مارسل با ادعای یاسپرس مو به مو منطبق است که می نویسد: «حیات هر آن چیزی است که اوبژکت نمی شود، سرآغازی است که من از آن به اندیشه و عمل آغاز می کنم.»)
· (یاسپرس، «فلسفه»، جلد اول، ۱۹۳۲، ص ۱۵)
۲۴
· این تعریف مارسل از حیات منفی محض است.
۲۵
· از این رو ست، که او حیات را به مثابه یک «راز» قلمداد می کند.
۲۶
· راز به چیزی اطلاق می شود که از فهم گریزان است.
۲۷
· راز اما بدان معنی نیست که راه نفوذی بدان نیست.
۲۸
· حیات در «وقوف» و «تحت تأثیر قرار گرفتن و از سر گذراندن» شخصی درونی، در کشش مستقیم و زنده خود را آشکار می سازد.
۲۹
· وقتی انسان به طور درونی و روحی با دیگران، با وجود شخص گشته، با تو وارد تماس می شود، با عشق عریان من به خویشتن خویش مواجه می شود.
۳۰
· همانطور که حیات انسانی تنها در رابطه شخصی مستقیم قابل درک است، به همانسان نیز وجودی که در مقابل سوبژکت قرار دارد، قابل درک خواهد بود.
۳۱
· به نظر مارسل، وجود ماورای انسانی نیز وجود دارد، ولی علم را با مقولات و انتزاعات خود به غنای واقعی مشخص آن راه نیست.
۳۲
· وجود ماورای انسانی تنها به کمک اعتقادی می تواند توسعه یابد که در ماهیت چیزها نفوذ کند.
· (وجود «عرصه اعتقاد» است).
۳۳
· اینجا نیز «معارف ایراسیونال واقعیت» اند که شناخت وجود را میسر می سازند.
۳۴
· این امر ـ در نهایت امر ـ در مورد واقعیت وجودی خدا نیز صادق است.
۳۵
· در تعیین واقعیت وجودی خدا تفاوت اساسی اگزیستانسیالیسم کاتولیکی با فرم های دیگر اگزیستانسیالیسم آشکار می گردد:
الف
· سارتر ترانسندنس (وجود ماورای طبیعی) را رد می کند.
ب
· یاسپرس ترانسندنس را قبول دارد، ولی مدعی است که راجع به ترانسندنس به معنای پانته ئیستی، ته ئیستی و غیره آن نمی توان اظهار نظر کرد.
پ
· مارسل در این مورد، موضعگیری ته ئیستی روشن دارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر