۱۳۹۸ بهمن ۲۱, دوشنبه

سیری در شعری از شهناز هماپور (۵)

 
شهناز هماپور
(۱۵. ۱۱. ۹۵)
 
۱
بعداز ظهر های جنوب
خواب هزار ساله را حمل می کنند
بر
 شانه های شهر،
در
 اتوبوس های خالی .

معنی تحت اللفظی:
بعد از ظهرهای جنوب
خواب هزارساله
را
سوار اوتوبوس های خالی
کرده اند
و
در
شانه های شهر
حمل می کنند.
 
شاعر
در این بند شعر
کلکسیونی از دیالک تیک های متنوع
را
 توسعه می دهد:
 
الف
بعداز ظهر های جنوب
خواب هزار ساله را حمل می کنند
بر
 شانه های شهر،
در
 اتوبوس های خالی .
 
شاعر
دیالک تیک سوبژکت - اوبژکت
را
به
شکل دیالک تیک بعد از ظهرهای جنوب و خواب هزارساله بسط می دهد.
 
بعد از ظهرهای جنوب
 فونکسیون مدیران شرکت های اوتوبوس رانی شهرها
را
به
عهده می گیرند.
 
بدین طریق
  بعد از ظهرهای جنوب  
که
بر خلاف توقع طبیعی و منطقی خواننده شعر
چیزهای عاطل و باطل و مرده و پاسیو باید باشند،
هم
اکتیویته
(فعالیت مبتنی بر آگاهی و داوطلبی) 
کسب می کنند،
هم
فونکسیونالیته
(کارکرد، نقش، وظیفه)
هم
سوبژکتیویته 
(فاعلیت، آدمیت به معنی متعالی آن)
و
هم
حتی
مدیریت
(رهبریت، برنامه ریزی)
 
آن سان که خواب هزار ساله
را
در هیئت مسافرانی 
سوار اوتوبوس های خالی 
می کنند.
 
ب
بعداز ظهر های جنوب
خواب هزار ساله را حمل می کنند
بر
 شانه های شهر،
در
 اتوبوس های خالی .
 
شاعر
از
سوی دیگر
اوبژکت دیالک تیک قبلی
را
یعنی
خواب هزارساله
را
سوبژکتیویته
(آدمیت، موجودیت، موبیلیته) 
می بخشد.

خواب هزار ساله
بدین طریق و با این ترفند
جان می گیرد،
مثل آدم در اوتوبوس های خالی سوار می شود 
و
به 
سوی مقصدی
حمل می شود.
 
این
تخیل و تصور و تصویر شاعر،
تخیل و تصور و تصویر پوئه تیکی بی نظیری
است.

چنین تخیل و تصور و تصویری
فقط
از 
عهده تبیین پوئه تیکی (شعر) برمی آید.
 
به
همین دلیل
می توان از منحصر به فرد بودن فرم های منفرد هنر
دم زد.
 
یعنی
هر اندیشه ای 
را
نمی توان 
در
همه فرم های هنری
«تبیین» داشت.
 
مثلا
 اتوبوسی 
را
با
مسافرانی از خواب هزارساله
نمی توان نقاشی کرد 
و
یا
در
هیئت تندیس 
تجسم بخشید.
 
این هنوز چیزی نیست.
 
پ
بعداز ظهر های جنوب
خواب هزار ساله را حمل می کنند
بر
 شانه های شهر،
در
 اتوبوس های خالی .
 
شاعر
دیالک تیک فرم و محتوا
را
به شکل دیالک تیک اوتوبوس و خواب هزارساله بسط می دهد.
 
ت
بعداز ظهر های جنوب
خواب هزار ساله را حمل می کنند
بر
 شانه های شهر،
در
 اتوبوس های خالی .
 
شاعر
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
را
این بار
به
شکل دیالک تیک شهر و اوتوبوس های خالی، ولی حاوی خواب هزارساله بسط می دهد.

اکنون
شهر
است
که
سوبژکتیویته
(آدمیت، فاعلیت، حمالیت)
فونکسیونالیته
و
اکتیویته
کسب می کند.
 
شهر
هیئت حمال اوتوبوس های خالی حاوی خواب هزارساله
را
به
خود
می گیرد.
 
تصور این تصویر
فی نفسه
خیلی زیبا ست.
زیباتر از زیبا ست:
تصور شهری اوتوبوس ها بر دوش
و
اوتوبوس های حاوی خواب هزارساله.
 
ث
 
بعداز ظهر های جنوب
خواب هزار ساله را حمل می کنند
بر
 شانه های شهر،
در
 اتوبوس های خالی .
 
 
شاعر
به
طرز خلاقانه ای
شهر
را
شخص غول آسایی
تصور و تصویر می کند
که
شانه هایش
خیابان های تو در تو و پیچ در پیچ
اند
و
اوتوبوس های حامل و حاوی مسافرانی از خواب هزارساله
در
آن
در
حرکتند.
 
 
شهناز
اگر
فقط همین بند همین شعر
را
سروده بود،
برای ایمان آوردن به شاعریت او 
کفایت می کرد.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر