۱۳۹۸ اسفند ۱, پنجشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۲۶۰)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 

آیا لیبرالیسم در ایران پس از انقلاب سفید شکل گرفت؟
حریف

۱
نه.
لیبرالیسم به بورژوازی انقلابی اغازین
به روبسپیرها
کانت ها
هگل ها
روسو ها
...
تعلق دارد.

۲
خاتم الفلاسفه بورژوازی آغازین
فلسفه کلاسیک بورژوایی
هگل و فویرباخ بوده اند.

۳
از آن به بعد
بورژوازی واپسین مرتجع
وجود دارد
که
خاتم الفلاسفه اش
فریدریش نیچه بوده است.

۴
ایده ئولوژی بورژوازی واپسین
(بورژوازی انقلاب سفید)
آنتی کمونیسم
بوده است.

۵
دلیل شکست انقلاب سفید
هم
ضمنا
همین بوده است.

۶
با انتی کموینسم
نمی توان به مبارزه بر ضد ایده ئولوژی فئودالیسم (مذهب) پرداخت
 
ضعیفه از طویله

شفیعی کدکنی
این رباعی
را
در وصف هدایت سروده است:

گه ملحد و گه دهری و کافر باشد
گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد

باید بچشد عذاب تنهایی را
مردی که ز عصر خود فراتر باشد.

معنی تحت اللفظی:
هدایت
گاهی دهری و کافر بود
گاهی دشمن مردم و فتنه پرور بود
مردی فراتر از عصر خود بود
به
همین دلیل تنها بود.

۱
مجید نفیسی پژوهشی راجع به هدایت دارد

۲
او به این نتیجه رسیده که هدایت
طرفدار فاشیسم و آنتی سمیتیسم (یهودی ستیزی)
بوده است

۳
نفیسی بر ان است که سبیل هدایت
(مثل سبیل و ریخت و قیافه هایدگر)
دال بر این است که مرجع تقلید او
آیة الله عادولف هیتلر
بوده است.

۴
اگر اجامر و اوباش جماران
می دانستند
مجسمه هدایت را در جلو حوزه های عرعریه قم برپا می داشتند

۵
هدایت
چه کم از احمدی نجات دارد؟
 
زن چیست و کیست؟

۱
منظور از زن چیست؟

۲
زن
موجودی بیولوژیکی
است؟

۳
زن
چیزی انتزاعی و ماورای اجتماعی است؟

۴
این برداشت از زن
همان برداشت روحانیت کثافت جماران و جمکران است.

۵
زن
پرولتاریای مضاعف است.

۶
زن
پرولتاریای خانه و کارخانه و خیابان و شرکت و مدرسه و بیمارستان و مطب و مزرعه و ... است.

۷
زن
سوبژکت تاریخ است.

۸
زن
در وحدت
با
پرولتاریای مرد
معمار جامعه نوین عاری از نابرابری و استثمار و زورگویی و کثافت است.
 
تأملی در زمینه ایده ئولوژی

۱
اسلام انتزاعی و ماورای طبقاتی وجود ندارد.
چون ایده ئولوژی انتزاعی و ماورای طبقاتی وجود ندارد.

۲
اسلام آغازین
ایده ئولوژی طبقه اجتماعی برده دار بوده است
که
طبقه ای انقلابی بوده است.

۳
اسلام واپسین
ایده ئولوژی اشرافیت برده دار و فئودال و روحانی است و ارتجاعی است.

۴
اسلام به مثابه ایده ئولوژی توده های زحمتکش
فقط
ظاهرا
یعنی فقط به لحاظ تئولوژی
مشابه اسلام طبقات اجتماعی انگل و ستمگر است.

۵
جنایات و کثافات طبقات حاکمه انگل با ماسک اسلام و یهودیت و مسیحیت و بودائیت بر سر
ربطی به ادیان فوق الذکر ندارد.

۶
زجرکش کردن فرزانگان خلق
اسید پاشی بر زنان مردم
جنده خانه کردن جامعه
را
باید
به نام طبقات حاکمه به چالش کشید
و
نه
به نام ادیان

۷
ادیان باید در چالش نظری و ایده ئولوژیکی
اندک اندک
با
مارکسیسم ـ لنینیسم
یعنی با جهان بینی پرولتاریا
جایگزین شوند

۸
یعنی
باید تفی دیالک تیکی شوند:
جنبه ها مثبت و هوماینستی و راسیونالیستی و علمی و اخلاقی شان
حفظ شود و توسعه داده شود
و
جنبه های منفی و ارتجاعی شان
نقد و حذف شود
 
اگر ما همه یکجور فکر کنیم
در واقع فکر نمی کنیم
والتر لیپمن

۱
منظور از فکر کردن چیست؟
مش لیپمن

۲
منظور از یکجور فکر کردن چیست؟

۳
نکند منظورت نظر واحدی راجع به مثلا سیدعلی و طویله اش داشتن است؟

۴
اینکه امکان پذیر نیست.

۵
حالا بگو
چرا وبه چه دلیل جنتی نظر به طویله بودن طویله سیدعلی تمکین نمی کند؟

۶
جنتی که خر نیست.

۷
جنتی
همه فن حریف است
و
علامه در کلیه علوم و فنون است.
 
اندکی اندر باب صنعت شعر

آرزو
علی

آرزو دارم که از این بند بگریزم
پا نهم بر سبزی جنگل فرو ریزم
همچو بارانی فرو پاشیده از ابر
همچو برگی زرد گشته در خزان صبر

ایندو بیت شعر
انسجام منطقی و معنوی ندارند.
اگرچه به لحاظ صنعت شعر بی عیب و ایرادند.

آرزو دارم که چون شهباز پر گیرم
راه را کوته کنم در بر تو را گیرم

این بیت شعر
به لحاظ قافیه معیوب است:
پر گیرم
با
تو را گیرم
همقافیه نیست.
گیرم
ردیف است.
پر
باید
با
مثلا
بر
در
سر
و
غیره
همقافیه باشد
و
نه
با
تو را.
گیرم
نقش تعیین کننده ای ندارد.

آرزو دارم که شوری از نگاه راز بینم
در درون چشم جان سوز تواش بینم

این بیت شعر هم به لحاظ قافیه معیوب است:
راز بینیم
با
تواش بینم
همقافیه نیست.
بینم
به حساب نمی آید.
بینم
ردیف است
تکرار می شود
و
نقش تعیین کننده ندارد.

راز
باید
مثلا
با
ناز
آز
غاز
همقافیه شود.

آرزو دارم که با تو من در آمیزم
چون نسیم مست عطر باغ دیرینم

این بیت هم معیوب است
درآمیزم
با
دیرینم
همقافیه نیست.
درآمیزیم
با
مثلا ریزم
خیزم
بیزم
انگیزم
همقافیه است

دیرینم
با
سیمینم
اینم
بینم
همقافیه است.

آرزو دارم که از این بند بگریزم
پا نهم بر سبزی جنگل فرو ریزم
همچو بارانی فرو پاشیده از صد ابر
همچو برگی زرد گشته در خزان صبر

۱
معنی تحت اللفظی:
آرزو دارم که از این بند بگریزم
چگونه؟

الف
مثل باران که از صد ابر فرو می پاشد.
اینکه گریز از بند نمی شود

ب
مثل برگی که از صبر خزان زرد گشته است.
اینجا سخن از زرد گشتن برگ است و نه گریز برگ
و
نه
حتی کنده شدن و افتادن برگ

۲
پا نهم بر سبزی جنگل فرو ریزم

معنی تحت اللفظی:
وارد جنگل شوم و متلاشی شوم.

چگونه؟

الف
مثل باران که از صد ابر فرو می پاشد.
 
اینکه متلاشی شدن باران نمی شود

ب
مثل برگی که از صبر خزان زرد گشته است.
 
این هم به معنی متلاشی شدن برگ نیست.

هی مشد حشمت

امپریالیسم امریکا
سرکرده جهان است
اراده اش را
به
دیکتاتورترین دیکتاتورها
دیکته می کند.
شکایت چیه لامصب؟
اندکی بیندیش

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر