۱۳۹۸ آبان ۳۰, پنجشنبه

نئوکانتیانیسم (۱)


 پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
 شین میم شین

۱
·      نئوکانتیانیسم جریان پرنفوذی در فلسفه بورژوائی واپسین آلمان در اواخرقرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی بوده است.


۲
·      نئوکانتیانیسم در سال های ۶۰ و ۷۰ قرن نوزدهم در رابطه تنگاتنگ با اتحاد بورژوازی بزرگ با ارتجاع فئودالی بر ضد پرولتاریای قدرتمند و رزمجوی آلمانی و بین المللی تشکیل می یابد.

۳
·      در این دوره ی تشدید مبارزات طبقاتی (تقریبا درست همزمان با کمون پاریس) فلسفه بورژوائی آلمان دوباره به کانت روی می آورد.

۴
·      جریان نئوکانتیانیستی در مدت کوتاهی موقتا به پرنفوذترین جریان فلسفی مبدل می شود.

۵
·      نئوکانتیانیسم ـ قبل از همه ـ با تعیین سه وظیفه ایدئولوژیکی برای خود که حل شان به نفع بورژوازی آلمان در آن زمان بوده، به جریان فلسفی حاکم بدل می شود:

الف
وظیفه اول

·      اولا نئوکانتیانیسم به طور  کلی می خواهد که از نفوذ ماتریالیسم فلسفی در علوم مختلف، به ویژه  در علوم طبیعی آن زمان (که مشاجره بر سر ماتریالیسم شاهد گویای آن است) و از ترویج سریع آن به مثابه   جهان بینی و جنبش آموزش ممانعت به عمل آورد، بدون اینکه بر تحقیقات مبتنی بر علوم دقیقه به مثابه   شالوده و پیش شرط شکوفائی بیشتر نیروهای مولده چشم پوشی کند.

ب
وظیفه دوم

·      ثانیا نئوکانتیانیسم در عین حال تلاش دارد که از تحقیق دقیق درعرصه علوم اجتماعی به خاطر حفظ حاکمیت طبقاتی و سرپوش نهادن بر مناسبات مبتنی بر استثمار جلوگیری کند و ترویج مذهب را تسهیل نماید.

پ
وظیفه سوم

·      ثالثا نئوکانتیانیسم وظیفه دارد که از تئوری توسعه که به مثابه   تئوری یکسان با سوسیالیسم علمی تلقی می شد، تفسیر اوولوسیونی صرف ارائه دهد و بدین طریق هر نوعی از دیالک تیک مربوط بدان را ارثیه غیرعلمی پوسیده از دوره متروک فلسفه قلمداد کند و بی اعتبار سازد.

۶
·      اندیشه توسعه در نئوکانتیانیسم به مثابه   پیشرفت در چارچوب پدیده از لحاظ ساختار و محتوا بی تغییر، مثلا پدیده سرمایه داری تلقی می شود.

۷
·      انجام سه وظیفه یاد شده در جریانات نئوکانتیانیستی به انحای مختلف صورت گرفته است، اما وجه مشترک همه آنها عبارت بود از وفادار ماندن به روح وظایف تعیین شده و انتخاب فلسفه کانت و یا فصولی از آن به مثابه   نقطه شروع کار.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر