حکایت «بره»
جلیل محمدقلی زاده
برگردان
جلیل محمدقلی زاده
برگردان
الف میم شیری
قربانعلی وقتی به خانه رسید، از شادی در پوست خود نمی گنجید.
چون عیال دلیل شادمانی او را پرسید،
چون عیال دلیل شادمانی او را پرسید،
جواب داد:
«ببین عیال!
امروز فهمیدم که خان بزرگ خیلی به من لطف دارد.»
عیال
«ببین عیال!
امروز فهمیدم که خان بزرگ خیلی به من لطف دارد.»
عیال
ـ شگفت زده ـ
پرسید:
«چطور فهمیدی؟»
قربانعلی فخرفروشانه جواب داد:
«خان بزرگ از درشکه خود در راه، سرش را بیرون آورد»
«چطور فهمیدی؟»
قربانعلی فخرفروشانه جواب داد:
«خان بزرگ از درشکه خود در راه، سرش را بیرون آورد»
و
به
من
گفت:
«پیر خر، برو کنار!»
پایان
«پیر خر، برو کنار!»
پایان
بررسی برخورد
به
اقطاب دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
(دیالک تیک ارباب و برده، رعیت و کارگر)
ضرورت مبرم دارد.
برای اینکه هم نمایندگان ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه
این
مسئله
را
موضوعیت بخشیده اند
و
هم
نمایندگان
توده
و
هم
روشنفکران دموکرات.
۱
پارادوکس چشمگیر
در
این زمینه
این است
که
از سویی
نقش تعیین کننده
در
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
از
آن طبقه حاکمه
قلمداد می شود
ولی
از
سوی دیگر
توده به ظاهر هیچکاره و هیچ واره و زباله واره
به
تازیانه انتقاد و تحقیر و تخریب و توهین
سپرده می شود.
۲
جلیل و چخوف
به
عنوان مثال
به
عوض گرگ و قسی القلب و بی رحم و بی مروت نامیدن طبقه حاکمه،
توده
(رعیت و کلفت)
را
بره و بی عرضه
می نامند.
ناظم حکمت
در
اثری تحت عنوان «دورنمای انسانی»
توده
را
دیالک تیکی از خادم و خاین
قلمداد می کند.
محتوای طبقاتی این «توده ستیزی» (انتقاد از توده)
چیست؟
۳
فلاسفه و فقها و علما و ادبا و شعرای بورژوازی واپسین و فاشیسم و فوندامنتالیسم
علنا
بر
صورت توده
تف می اندازند.
نخبه ستایی و نخبه گرایی
در
تحلیل نهایی
محتوایی جز توده ستیزی
ندارد.
اینها
علنا
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
وارونه می سازند
و
نقش تعیین کننده
را
از
آن طبقه حاکمه انگل و اقلیت
و
نخبگان طبقه حاکمه انگل و اقلیت
می دانند.
اما
این
مانع آن
نمی شود
که
سطر سطر لاطائلات شان
مبتنی بر توده ستیزی
باشد.
پارادوکس
اینجا
این
است
که
همین ها
قبل از همه
توده
را
تحمیق می کنند و برای دفاع از منافع طبقاتی خود
به
به
دوزخ
می فرستند.
۴
ما
باید
بین این سه نوع توده ستیزی
مرزبندی کنیم
و
علل طبقاتی آنها
را
کشف و افشا کنیم.
۵
قربانعلی فخرفروشانه جواب داد:
«خان بزرگ از درشکه خود در راه، سرش را بیرون آورد»
«خان بزرگ از درشکه خود در راه، سرش را بیرون آورد»
و
به
من
گفت:
«پیر خر، برو کنار!»
«پیر خر، برو کنار!»
ما
از
جهان بینی جلیل خبر نداریم.
جلیل به عنوان مؤلف ملانصرالدین
از
منتقدین اشرافیت فئودال و روحانی و فئودالیسم
بوده است.
یعنی
عملا و عینا
طرفدار رعایا
بوده است.
انتقاد جلیل در این طعنه از رعایا
انتقادی خیرخواهانه
است.
انتقادی از جنس انتقاد مادر و پدر از فرزند
است.
ولی
چرا
این انتقاد پدرانه و خیرخواهانه
نه
طبقه حاکمه
را
بلکه توده
را
نه
اشرافیت فئودال و روحانی
را
بلکه
رعایا
را
تحقیر می کند؟
۶
قربانعلی فخرفروشانه جواب داد:
«خان بزرگ از درشکه خود در راه، سرش را بیرون آورد»
«خان بزرگ از درشکه خود در راه، سرش را بیرون آورد»
و
به
من
گفت:
«پیر خر، برو کنار!»
«پیر خر، برو کنار!»
تحقیر رعایا
توسط جلیل
تحقیری سرشته به ترحم
است.
چون
بره
نه
موجودی نفرت انگیز،
بلکه
موجودی ترحم انگیز و حتی مهرانگیز
است.
می توان
با
اندکی احتیاط
گفت
که
جلیل
از
موضع پرولتاریای انقلابی
از
موضع بلشویسم
رعایا
را
مورد انتقاد قرار می دهد.
هدف جلیل
بیدارسازی توده رعیت و جلب آنان به رزم مشترک بر ضد ارتجاع به طور کلی است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر