مهندس صادق انصاری
(ا. برزگر)
اندیشه ها، مفاهیم و زبان فارسی
در
قلمرو «ولایت فقیه»
دفتر چهارم
شورای نویسندگان و هنرمندان ایران
(۱۳۶۵)
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
جدال با اندیشه سالم
از
نهاد «ولایت فقیه» آغاز می کنیم:
الف
«ولایت فقیه»
«هیرارشی قدرت»
با
تحمیل اصل یک کاسه کردن مذهب و سیاست
اعمال حاکمیت می کند.
این جمله الف برزگر
از
ریشه غلط است
و
ایدئالیستی است:
۱
هیرارشی قدرت
(روحانیت)
در بهترین صورت
بخشا
اعمال اوتوریته (قدرت) می کند.
حکومت می کند.
۲
روحانیت
پس از پیروزی امپریالیسمخواسته ی عنگلاب اسلامی
اشرافیت فئودالی ـ روحانی مطرود از حاکمیت
را
دوباره
بر اریکه حاکمیت نشانده است.
۳
اشرافیت فئودالی ـ روحانی
اما
نمی توانست
اعمال حاکمیت کند،
مگر اینکه به نفی خویشتن خویش تن در دهد.
یعنی
ماهیت طبقاتی خود
را
عوض کند
و
بورژوا
شود.
۴
روحانیت
با
سرنگونی سلطنت،
بورژوازی مدرن
را
عمدتا
سلب مالکیت کرده است
و
در
اختیار بورژوازی سنتی قرار داده است.
۵
بورژوازی سنتی عجق ـ وجقی
که
مجبور به مدرنیزه کردن خود بوده است.
تضاد شعله ور میان مثلث موسوی ـ کروبی ـ رهنورد
و
اجامر جماران
احتمالا
بر سر سرعت و شدت و حدت این مدرنیزاسیون بوده است.
۶
«هیرارشی قدرت»
با
تحمیل اصل یک کاسه کردن مذهب و سیاست
اعمال حاکمیت می کند.
در
مفهوم «یک کاسه کردن سیاست و مذهب»
ذراتی از حقیقت به چشم می خورد.
مذهب
توسط روحانیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی
اینسترومنتالیزه شده
و
به لحاظ فرم
مدرنیزه و مهاجم شده
و
به
ایده ئولوژی طبقه حاکمه جدید
(اشرافیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی و بورژوازی - سنتی)
تبدیل شده است.
اینسترومنتالیزاسیون و ایده ئولوژیزاسیون مذهب
به دو دلیل مهم در مقیاس جهانی صورت می گیرد:
الف
دلیل مهم اول
این است
که
بورژوازی
پتانسیل (ظرفیت) انقلابی خود
را
از
دست داده است
و
همراه با آن
ایده ئولوژی انقلابی خود
را
به گور سپرده است.
برای بورژوازی واپسین و معاصر
حتی
شعارهای برنامه ای بورژوازی آغازین
به
اوتوپی و ایدئال و آرزو مبدل شده اند.
به همین دلیل
بورژوازی واپسین و معاصر
دیگر
لیبرال
نیست.
فریب خرافه نئولیبرالیسم
را
نباید خورد.
بورژوازی مدرن
پس از پیروزی انقلاب سفید
فاقد ایده ئولوژی نسبتا مترقی بورژوایی بود.
به همین دلیل
از همان روز نخست
در بحران ایده ئولوژیکی دست و پا می زد.
از
آنتی کمونیسم
به عنوان ایده ئولوژی استفاده می کرد.
درد بی درمانش
هم
همینجا بود:
با
آنتی کمونیسم
نمی توان
بر ضد اشرافیت فئودالی ـ روحانی و مذهب به عنوان ایده ئولوژی ریشه دار آن
مبارزه کرد.
به همین دلیل پس از پیروزی سهل و آسان انقلاب بورژوایی سفید
خلأ ایده ئولوژیکی
در
جامعه
تشکیل شده بود.
این خلأ ایده ئولوژیکی
یا
می بایستی
با
مذهب
پر شود
و
یا
با
مارکسیسم ـ لنیینسم.
ب
حسن مذهب
برای
طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی - فوندامنتالیستی
این
بود
که
مذهب
دیالک تیکی از آه و افیون
است:
۱
با
استفاده از قطب دیالک تیکی «آه» مذهب (مقاومت و مبارزه)
می توان
توده عقب مانده جامعه
را
تهییج، بسیج و متشکل کرد
و
برای تسخیر قدرت مورد استفاده قرار داد.
۲
با
استفاده از قطب دیالک تیکی «افیون» مذهب (قوه تخدیری مذهب)
می توان
توده
را
مهار کرد
تا
پا از گلیم تعیین شده توسط طبقه حاکمه فراتر نگذارد.
۷
«هیرارشی قدرت»
با
تحمیل اصل یک کاسه کردن مذهب و سیاست
اعمال حاکمیت می کند.
طبقه حاکمه برخاسته از عنگلاب اسلامی
به طرز سنجیده و حساب شده ای
مذهب
را
اینسترومنتالیزه و ایده ئولوژیزه
کرده است.
به همین دلیل
روحانیت کثافت
سکسی شده است.
جذاب شده است.
روحانیت
(هیرارشی قدرت)
اما
نماینده ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه است
و
نه
خود طبقه حاکمه.
تا
زمانی که بورژوازی تشکیل دهنده طبقه حاکمه باشد،
روحانیت و مذهب
را
لازم خواهد داشت.
این حکم
حتی
در جوامع امپریالیستی اعتبار دارد.
مهم ترین احزاب سیاسی
در
جوامع امپریالیستی
جوامع امپریالیستی
احزاب مسیحی و یهودی و غیره اند.
ما
پس از شکست سوسیالیسم در اروپای شرقی
بویژه در روسیه
شاهد
تقویت همه جانبه مسیحیت هستیم.
مسیحیت
در روسیه و غیره
جای خالی ایده ئولوژی بورژوایی
را
پر می کند
و
توده
را
تخدیر.
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذف۴
روحانیت
با
سرنگونی سلطنت،
بورژوازی مدرن
را
عمدتا
سلب مالکیت کرده است
و
ثروت حاصله را
در
اختیار بورژوازی سنتی قرار داده است.