۱۳۹۷ دی ۸, شنبه

«گفته» ها در ناگفته‌ ها، ای پخمه ها (۳۶)


شاهرخ جهانگیری
سن: ۳۴
متاهل
تاریخ اعدام
(۶ اسفند ۱۳۶۲)
نحوه اعدام:
تيرباران
 
مستند سیمرغ
(ناگفته‌ های حزب توده)

قسمت اول

تحلیلی
از
گاف سنگزاد 
 
اتهامات وارده به شاهرخ جهانگیری 
تلاش برای جذب نیرو و توسعه‌ تشکیلات و دادن رهنمودهای سیاسی - امنیتی 
به اعضا 
و
 تشویق آن‌ها به نفوذ 
 
به دلایل متنوع زیر
 آدم 
باید خیلی بی شرم باشد
که
چنین اتهامی به حزب توده ایران بزند:
 
۱
 تشویق اعضای حزب به نفوذ  
 
پیش شرط نفوذ در سیستمی
قبل از همه
داشتن موضع اوپوزیسیونی نسبت بدان است.
 
حزب توده ایران
به هر دلیلی
جمهوری جنایت و جنون 
را
نه، 
دشمن زحمتکشان
بلکه
متحد و حامی آنان تصور و تصویر می کرد.
 
۲
حزبی که برای خنثی سازی کودتا
عالی رتبه ترین افسران خود
را
معرفی می کند و عالی ترین کادرهای خود را در اخیتار آن قرار می دهد،
برای چه باید در آن نفوذ کند؟

۳
حزبی
که
با کارت باز بازی می کند
و
اسامی و آدرس کلیه اعضای رهبری اش
را
در 
همان روز نخست برگشت به طویله
در 
اختیار اجامر جانی و جلاد
قرار می دهد،
برای چه باید در این اداره و آن نهاد نفوذ کند؟

۴
اعضای حزب توده ایران
ضمنا
در نهادهای مختلف دولتی از دوره شاه کار کرده اند.

میر حسین موسوی 
به روایتی 
از
 بازداشت اعضای حزب در نهاد تحت نظر خود
شوکه شده بوده است.

چون خادم ترین و صادق ترین همکاران زیر دست او بوده اند.

۵
در 
اثبات میهن پرستی عمیق و اصیل اعضا و رهبری حزب توده ایران
همین بس
که
آنها
در
عقد قراردادهای اقتصادی با کشورهای مختلف
به
دستور اکید حزب
تفاوتی میان کشورهای کاپیتالیستی و سوسیالیستی
قایل نمی شدند
و
فقط و فقط
منافع ملی خود
را
در
نظر می گرفتند.
 
این رهنمود اما رهنمود معیوبی بوده است.
 
اعضای حزب توده ایران 
می بایستی
میان کشورهای سوسیالیستی و کاپیتالیستی
تفاوت بگذارند.
 
چون
تقویت اردوی زحمتکشان در مقیاس جهانی
ضمنا
به معنی تقویت ملی بود.
 
۶
احتمالا
دلیل این رهمنود کوته اندیشانه
مرزبندی میان شوروی و انگلستان و امریکا در عقد قرار دادهای اقتصادی (نفتی)
قبل از کودتای ۲۸ مرداد
توسط رهبری حزب توده ایران بوده 
که 
دشمنان رنگارنگ توده
پیراهن عثمان
از ان ساخته بودند.
 
۷
 تشویق اعضای حزب به نفوذ     
 
یاوه و خصمانه و بی پایه بودن این اتهام
ضمنا
با توجه به این حقیقت امر است
که
 حزب توده ایران
در نهایت ضعف 
تازه از راه رسیده بود
و
به 
دهه ها کار درونی و برونی نیاز داشت
تا
نفسی تازه کند و پا بگیرد.
 
 حزب توده ایران
در 
اثر پیروزی انقلاب بورژوایی سفید
پایگاه اجتماعی خود
را
یعنی 
طبقه کارگر و دهقانان و پیشه وران و روشنفکران مترقی
را
از دست داده بود.
 
زیر پای حزب توده ایران
خالی شده بود.
 
یکی از دلایل وقوع انقلاب سفید
هم
همین بود:
با اجرای مفاد برنامه ضد فئودالی حزب توده ایران
ضربه تشکیلاتی و سازمانی مهیب
بر
آن
وارد آمده بود
و
حزب توده ایران
دچار بحران عمیقی شده بود.
 
۸
 
حیدر مهرگان
در مقاله مفصلی در رابطه با خسرو گلسرخی
صریحا
به این وضع اشاره کرده است:
جو حاکم بر طویله
جو چریکی بوده است.
 
اصلا
کسی علاقه ای و اعتنایی به حزب توده ایران نداشته است.
 
خلایق در اواخر عمر شاه
دنبال جریانات فئودالی و فاشیستی و فوندامنتالیستی 
از قبیل فدایی و مجاهد و حزب الله و غیره بودند.
 
نیروی اصلی حزب توده ایران
پس از شکست انقلاب سفید
تعداد انگشت شماری از پیران خسته و شکسته و خرد و خراب بود.
 
جوانان انگشت شماری
 هم 
که 
از 
سازمان کذایی نوید  وگروه منشعب به حزب توده ایران پیوسته بودند،
ماهیتا
اصلا
توده ای نبوده اند.
 
چنین حزبی
در
چنین شرایطی
چگونه می تواند سودای نفوذ در نهادهای طویله جماران را در سر داشته باشد.؟
 
ضمنا
به چه دردش می خورد؟
 
یکی از دلایل مهم خط مشی خرکی حزب توده ایران
ضمنا
همین خالی بودن زیر پایش بود.
 
خریت بزرگی است،
اگر کسی میان حزب توده ایران در سال های ۳۰ و پس از عنگلاب اسلامی
علامت تساوی بگذارد.
 
حزب توده ایران پس از پیروزی عنگلاب اسلامی
کم ترین نفوذی میان کارگران و دهقانان و پیشه وران 
نداشته است.
 
حزب مشتی روشنفکر از شمال شهر بوده است.
 
زدن چنین اتهاماتی
بر
اعضای حزب توده ایران
اگر 
ناشی از سوء ظن طینتی ـ طبقاتی ـ فئودالی نباشد،
نشانه خریت محض است.   
 
ادامه دارد.
  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر