۱۳۹۷ دی ۹, یکشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۸۱۳)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
 
مسائل 
همیشه و همه جا
در 
دیالک تیک داخلی و خارجی 
حل می شوند. 
 
۱
در
 ۲۱ آذر 
انقلاب ضدفئودالی 
در
 آذریابجان 
پیروز شده 
و 
یکسال بعد 
در
 ۲۱ آذر 
شکست خورده است. 
 
۲
تعیین کننده 
همین
 است. 
 
۳
اینکه 
این 
انقلاب
 در 
آیینه ی  دیالک تیک کار و سرمایه 
(اردوگاه سوسیالیستی و اردوگاه سرمایه داری)
چگونه منعکس شده، 
ثانوی است. 
 
۴
دلیل شکست انقلاب ۲۱ آذر
بیشک 
در 
دیالک تیک اردوگاه سوسیالیستی و اردوگاه سرمایه داری
بوده است. 
 
۵
فرقه انقلابی آذربایجان
توان دفاع از دستاوردهای انقلابی خود 
را
 داشته است.
 
۶
صفر قهرمان
هم
می دانست.
 
این 
واژه «فرودستان»
معلوم نیست 
که 
اختراع کدام شیر ناپاک خورده ای
 است
که
دمار از دودمان روان آدمی در می آورد.
 
۱
ترفند ایده ئولوژیکی است. 
 
۲
در 
 این خورجینواژه 
لاشخورها و لومپن ها و لات ها و جنده ها و جواسیس و گداها و غیره 
هم جا می گیرند
 که 
ماهیتا
 ضد پرولتری و ضد انقلابی اند و ضد اجتماعی 
اند
 
۳
دلاور دلیجان
شاهکار و رادیکال
 
الف
در جهان وارونه 
همه چیز وارونه می نماید.
 
ب
 به همین دلیل 
فرادستان حقیقی را فرودستان جلوه می دهند 
تا 
فرودستان حقیقی
 به 
عنوان فرادستان 
جلوه نمایند. 
 
پ
در 
غیر اینصورت 
این جهان وارونه
 بیست و چهار ساعت 
هم 
نمی تواند دوام بیاورد. 
 
 
هوشنگ ابتهاج
 
چون خواب ناز بود که باز از سرم گذشت
هوشنگ ابتهاج

چون خواب ناز بود که باز از سرم گذشت
نامهربان من که به ناز از برم گذشت

چون ابر نوبهار بگریم در این چمن
از حسرت گلی که ز چشم ترم گذشت

منظور من که منظره افروز عالمی است
چون برق
خنده ای زد و از منظرم گذشت

آخر
به عزم پرسش پروانه
شمع بزم
آمد
ولی
چو باد
به خکسترم گذشت

دریای لطف بودی و من مانده با سراب
دل
آنگهت شناخت
که
آب از سرم گذشت

منت کش خیال توام کز سر کرم
همخوابه ی شبم شد و بر بسترم گذشت

جان پرور است لطف تو
ای اشک ژاله ،
لیک
دیر آمدی و کار گل پرپرم گذشت

خوناب درد گشت و ز چشمم فرو چکید
هر آرزو که از دل خوش باورم گذشت

صد چشمه
اشک غم
شد
و
صد باغ لاله
داغ
هر دم که خاطرات تو از خاطرم گذشت

خوش
سایه روشنی است تماشای یار را
این دود آه و شعله که بر دفترم گذشت

پایان

گفتم:
«می ترسم روزی نامت را فراموش کنم.
اما راهت را هرگز..»
 
پرندگان مهاجر،
به یادتان گذرد
آن شکسته بال ترین مرغ
جدا ز قافله
از اوج مانده
خونین بال؟

شکسته بال ترین مرغ
همیشه
با پر اندیشه
پا به پای شما ست.
 
ویرایش:
 
بلکه برای این هدف که با جمعبندی تجربیات گذشته، از قوانین تاریخی بیاموزیم = بلکه به این نیت که با جمعبندی تجربیات (تجارب) گذشته، از قوانین تاریخی بیاموزیم = خطاهای خطیر خود را به یاد آوریم و به قوانین و قانونمندی های عینی حیات جامعه ای پی ببریم.

۱
دلیل نامگزاری جمهوری خلق چین به عنوان چین کمونیست
فقر فلسفه بوده است.

۲
فرمی از ولونتاریسم (اراده گرایی = بی اعتنایی به عینیت چیزها، پدیده ها و ورندها و سیستم ها = اوتوپی خواستن هر کاری = توانستن انجام آن کار) بوده است.

۳
این خیال باطل بوده است که
گویا
تاریخ
میدان پرش دلبخواهی است.

۴
نسیان ساده لوحانه ی خصلت پروسه ای (روندین، نردبانی ـ پلکانی (طبری) توسعه جامعه ای بوده است.

۵
شاید هم کشتن گربه دم حجله بوده است = همگانی کردن فی الفور مالکیت بر اساسی ترین وسایل تولید و خلع قدرت اقتصادی بورژوازی و ملاکین بوده است.

۶
بغرنجی توسعه در چین
نه فقط بقایای فرماسیون های برده درای و فئودالی
بلکه خصلت قاره ای و جمعیت بیشمار ان بوده است
 
سیر دیالک تیکی کمی - کیفی زایش و زوال

مارال

به پاس اولین بوسه ای که پدرم به رسم مهر در اولین ساعات تولد به گونه ام زد و من نفهمیدم
و
به یاد سوزنده ترین بوسه ی اخر که من به رسم وداع به صورتش زدم
و او نفهمید

۱
نه.
هم نوزاد بوسه نخستین را می فهمد و ذخیره می کند
تا بعد به یاد آورد و لذت برد

۲
و
هم محتضر بوسه فرزند دلبند خود را می فهمد و لبخند رضایت و لذت بر لبانش می روید.

۳
زایش و زوال فی الفور نیستند.

۴
سیر دیالک تیکی کمی و کیفی دارند.

۵
دلیلش
این است که
مغز
تشکیل و تعطیل ناگهانی
ندارد.

۶
نوزاد با مغز زاده می شود
و
پیر
با مغز تیک تاکنده می میرد.
 
اندکی اندرباب آدم ها و لومپن ها

۱
ویرایش:
دیوث.
نه
دیوس

۲
گه
نه گوه.

منظور
نه
منضور

۳
تو حتی شعری از لاشخورشاملو نخوانده ای و اگر تصادفا خوانده باشی
معنی اش را نفهمیده ای.

۴
فرهنگ واژه های تو
همه از دم
بند تنبانی اند.

۴
به عوض مغز در کله
لجن داری.

۵
مثل لات ها و لاشخورها فقط فحش بلدی.

۶
شاملو هم مثل تو بود.

۶
شعر شاملو به درد عیاش ها می خورد.
نه به درد آدم ها.

۷
ضمنا
ای بدبخت بیسواد
به
نظر آدم ها
نباید احترام گذاشت.

۸
به خود آدم ها 
باید احترام گذاشت.
اگر البته مثل تو لومپن و لات و لاشخور و خرتر از خر نباشند.
 
ماجرای عطر و عرب و عامر
حمید عرب عامری
با
سپاس از مارال

ویران کن و بگذار که ویرانه بماند
از قصه‌ی تو غصه‌ی جانانه بماند!

از روی سرم رد شو و نگذار پس از تو
جز خاطره‌ی موی تو بر شانه بماند!

از پشت همین پنجره‌ی بسته گذر کن
تا عطر قدم های تو در خانه بماند!

حیرانی محض است نصیب همه مرغان
تا گوشه‌ی لب‌های تو این دانه بماند!

آنسوی زمین خنده به لب‌های تو آمد
باعث شده این‌سو گل و گلخانه بماند

با یاد تو عشق است که این شاعر مجنون
دیوانه‌ی دیوانه‌ی دیوانه بماند.

۱
از پشت همین پنجره‌ی بسته گذر کن
تا عطر قدم های تو در خانه بماند!

حداقل پنجره را باز کن تا عطر وارد خانه شود.
شاعر حواس پرت.

۲
بعد
می توانیم در مورد ماندگاری عطر
که فرار مادر زاد است،
بحث کنیم
 
از قضا برعکس
مش بیدل

۱
ناقصان کذایی
رو به کمال دارند.

۲
مثال
ما
قبلا خر بوده ایم

۳
از خریت مرده ایم
سگ گشته ایم

۴
به عوض عرعر
پارس می کنیم
و
پرخاش و پاره سنگ
به نصیب می بریم
 
هر زمان فالی گرفتم
«غم مخور»
آمد
ولی
این امید واهی حافظ
مرا دیوانه کرد.

۱
فال گرفتن با دیوان خواجه
بخردانه نیست.

۲
برای اینکه
محتوای همه اشعار خواجه
همین «غم مخور» دلخوشکنکی و الکی
با
دلایل کشکی است.

۳
خواجه تریاک فروش است
و
نه
حلال مشکلات.
 
عجب جفنگی.

۱
عنگلاب ۵۷
به معنی شکست انقلاب بورژوایی سفید بوده است.

۲
اشرافیت فئودال و روحانی
تحت فشار تاریخ
بورژوا شده اند.

۳
برگرداندن جامعه به صدر برده داری اسلام میسر نشده است.

۴
اوتوپی فوندامنتالیستی شکست خورده و رسوا شده است.

۵
کوه
پیش اجامر جماران نرفته
در نتیجه
اجامر
مجبور به رفتن به زیارت کوه شده اند

۶
جلاد هر انقلاب
باید مجری وصایای انقلاب شکست خورده
گردد
و شده است.

۷
شاه
هم
جلاد جنبش انقلابی مغلوب بود که به مجری وصایای آن مبدل شده بود.

۸
طویله جماران
امروز کاپیتالیستی تر از جامعه ایران در زمان شاه است

۹
حتی دختران بی کره و با کره مردم را قیمتگزاری می کنند و به مشتریان ملی و بین المللی اجازه می دهند.

۱۰
شهر نو سوخته
کشور نو تشکیل یافته است.
هر آخوندی جاکشی است.
 
از سطل ننه ات طب ها تا سر تنت طلب ها

۱
سطل ننه ات طلب ها
بی شعورتر از اجامر بی شعور جماران هستند.

۲
آدم های بند تنبانی اند و بند تنبانی می عندیشند و همعندیشی می کنند.

۳
شاه و حواشی
شخصا
پس از پیروزی انقلاب بورژوایی سفید
مترقی تر از این زباله ها بودند و علمی و انقلابی می اندیشیدند.

۴
چرا و به چه دلیل؟

۵
چپ های کذایی
یا سکوت می کنند و تن به هماندیشی نمی دهند
تا جلال و جبروت پیشوایی کبریایی شان لطمه نبیند

۶
و یا فحش های چپکی می دهند و هر دگراندیشی را مزدور قلمداد می کنند.

۷
به عوض مادر قحبه
توده ای
عکسعریتی
رویزیونیست
و
غیره
خطاب می کنند.

۸
زباله تر از همه همین تروتسکیست های زباله اند که متحدان ارگانیگ راه گاو خرند.

۹
حتی عرعر هم بلد نیستند
 
مش خیام و تکرار مکررات

۱
انا لالله و انا الیه راجعون
مش کریم

۲
موجودات زنده از عناصر اولیه تشکیل یافته اند
و به عناصر اولیه تجزیه خواهند شد.

۳
تریاد (تثلیث) لازال پیدایش ـ رشد ـ زوال
زنده باد مش کریم

نه.

۱
هر غزل خواجه
مسکن است و مخدر است.

۲
مفاهیم حافظ
سرشته به تریاک و هرویین اند.

۳
به عبارت دقیقتر
موجب سنتز مواد مخدر و مسکن در اندام خواننده و شنونده می شوند.

۴
هر غزل خواجه = یک بست تریاک اعلی مال کربعلی
 
معنی تحت اللفظی:
 
وقتی خداوند به ترکیب طبایع مبادرت ورزید،
به چه دلیل از یکی بیشتر و از دیگری کمتر قاطی کرد؟
اگر مصنوع او خوب بود
به چه دلیل شکست؟
اگر صورت های حاصله بد بود،
عیب از کی بوده است؟

۱
مش عمر
دارنده ای (خداوندی، خالقی) در بین نیست.

۲
ماده (واقعیت عینی در همه فرم ها و صورش) خودجنب است

۳
خود برای خود کافی است و به دارنده ای محتاج نیست.

۴
نیروی محرکه ماده در ذات آن است.

۵
ازلی و ابدی است
و
در تغییر و توسعه و تحول مدام است
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر