شین میم شین
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
بوستان
سبب نظم کتاب
۱
آفرین، بر زبان شیرینت
کاین همه شور در
جهان انداخت.
معنی تحت اللفظی:
آفرین
بر زبان شیرینت که اینهمه شور در دنیا به راه انداخته است.
سعدی در این بیت شعر،
از شورافکنی کلام خویش در جهان سخن می گوید.
این خودشناسی رئالیستی سعدی
با
خودستایی فئودالی
عوضی گرفته می شود
و
در دیوان حافظ
مد می شود
و
به صورت بیماری مسری از
نسلی به نسلی انتقال می یابد:
غزل گفتی و در
سفتی،
بیا و خوش بخوان
حافظ
که بر نظم تو
افشاند
فلک،
عقد ثریا
را
معنی تحت
اللفظی:
غزلسرایی تو
حافظ
مثل در سابی است.
پس
بیا و بخوان
تا
فلک گردنبند ثریا
را
به عنوان انعام ارزانی ات دارد.
۲
غزل گفتی و در
سفتی،
بیا و خوش بخوان
حافظ
که بر نظم تو
افشاند
فلک،
عقد ثریا
را
خواجه در این بیت غزل
از
سویی
غزل خود را با گوهر یکسان قلمداد می کند
و
خود را با جواهرساز.
حافظ
از
سوی دیگر
پادشاه شیراز و یا تیمور لنگ
را
با
فلک
یکسان قلمداد می کند
فلکی
که
با
شنیدن غزل خواجه
از
کیسه ثریا می بخشد:
گردن بندش
را
به عنوان انعام
جلوی خواجه می اندازد.
کنیزان و غلامان خواجه
هم
به
احتمال قوی
انعام تیمور لنگ
به
غزلیات خواجه بوده اند.
۳
غزل گفتی و در
سفتی،
بیا و خوش بخوان
حافظ
که بر نظم تو
افشاند
فلک،
عقد ثریا
را
هر شاعر بدبختی
پس از خواجه
خود
را
خواهد ستود
و
هندوانه های کلان
زیر بغل خود خواهد چپاند.
بدون اینکه حتی ذره ای مغز اندیشنده در کاسه سر داشته باشد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر