تأملی
از
میمحا نجار
ای جلاد ننگت باد
(هوشنگ ابتهاج)
(رشت، ۱۳۳۱)
۱
زیر این باران خونین
سبز خواهد گشت بذر کین
و این کویر خشک
بارور خواهد شد از گل های نفرین.
معنی تحت اللفظی:
بذر کین
در اثر بارش باران خون
سبز خواهد شد
و
در اثر رویش گل های نفرین
کویر کشور بارور خواهد گشت.
سایه در این بند از شعر،
از سویی
دیالک تیک وسیله و فونکسیون
را
به شکل دیالک تیک باران خون و رویش بذر کین بسط و تعمیم می دهد
و
از سوی دیگر
به شکل دیالک تیک رویش بذر کین و تبدیل برهوت به گلزار گل های نفرین.
سایه بیشک خودش نمی داند که چه می گوید:
شاعر
دنبال واژه ای همقافیه با کین می گردد
و
به واژه نفرین می رسد.
هنر با علم و فلسفه همین تفاوت را دارد.
اثر هنری
عمدتا
خودپو تشکیل می شود و نه آگاهانه.
واقعیت این است
که
واقعیت عینی
بسته به خاستگاه و پایگاه طبقاتی هنرمند
(یعنی در عبور از منافذ صافی های طبقاتی)
در آیینه ذهن او منعکس می شود
و
انعکاسات آن
به صور آثار هنری بازتولید می شوند.
به همین دلیل
انعکاس اعدام در آیینه ضمیر هوشنگ ابتهاج
با انعکاس همان اعدام در آیینه ضمیر احمد شاملو
تفاوت چشمگیری
دارد.
خواهیم دید.
۲
زیر این باران خونین
سبز خواهد گشت بذر کین
و این کویر خشک
بارور خواهد شد از گل های نفرین.
سایه جوان
از اعدام و پیامدهای آن،
انتظار اعجاز ندارد.
اعدام اعضای نامطلوب جامعه منجر به تشکیل کین در دل طبقات مظلوم جامعه می شود و بذر کین به رویش گل نفرین می انجامد.
کویر خشک جامعه مبتنی بر اعدام مخالفین،
در بهترین حالت با گل های نفرین بارور می شود که عملا به درد هیچ بنی بشری نمی خورند.
تحلیل هنری ـ تئوریکی ـ استه تیکی سایه از پدیده ی اعدام همین است:
اعدام
در همه فرم هایش
از ترور تا تیربارن
از جنگ تا بمباران
از خنجر از پشت تا سرنیزه از جلو
به درد درمان هیچ دردی نمی خورد.
فقط نظم عینی معین هستی مختل می شود.
اگر
مهره ای
را
حتی
از دستگاهی حذف کنی،
آن دستگاه مکانیکی
به دلیل نبود آن مهره ی به ظاهر هیچ و پوچ
دیر یا زود
دستخوش تغییری منفی خواهد شد،
چه رسد به جامعه بشری
که
متکی بر تک تک اعضای جامعه است
که
مجهز به استعدادها و لیاقت های متنوع اند.
اگر یک ذره را برگیری از جای
خلل یابد همه هستی سراپای
شیخ شبستر
۳
زیر این باران خونین
سبز خواهد گشت بذر کین
و این کویر خشک
بارور خواهد شد از گل های نفرین.
این بدان معنی است
که
جامعه
در اثر اعدام
در بهترین حالت
به
نفرینکده ای نفرت بار
تقلیل می یابد.
بهتر نمی شود.
بلکه بدتر می گردد.
وقتی از عظمت فکری پنهان در شعر سایه سخن می رود،
به همین دلایل است.
۴
آه، هنگامی که خون از خشم سرکش
در تنور قلب ها می گیرد آتش،
برق سرنیزه چه ناچیز است
و
خروش خلق
هنگامی که می پیچد
چون طنین رعد از آفاق تا آفاق،
چه دلاویز است!
معنی تحت اللفظی:
جرقه برق سرنیزه در مقایسه با جلال آتش گرفتن خون در تنور قلب سرشاز از خشم سرکش
ناچیز است
و
پیچش خروش رعد آسای خلق از افقی به افقی دیگر خوشایند و دلپسند است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر