احسان طبری
«جستارهایی از تاریخ»
(صفحه ۱۱۰ ـ ۱۱۱)
ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
۱
مربیان
همانطور که ذکرش گذشت،
مربیان
نیز یکی از لایه های قشر روشنفکریت (مولدین معنوی به قول احسان طبری) اند
و
تربیت کلیه اعضای جامعه
را
از شیرخواره تا سالخورده
به عهده دارند.
نردبام سلسله مراتبی مربیان
از مادران و پدران و خواهران و برادران و عمو ها و عمه ها و دایی ها و خاله ها
شروع می شود
و
به
مربیان کودکستان ها و دبستان ها و دبیرستان ها و دانشگاه ها
می رسد.
اگر تیز بنگریم
نهادهای مذهبی و دولتی هم حاوی فونکسیون های تربیتی اند:
حسینیه ها
مساجد
مجالس وعظ و روضه و مرثیه و تعزیه
اجامر شهربانی
ژاندارمری
ارتش
پاسداران
بسیج
زندان ها
قوه قضائیه
اجامر امنیتی
اجامر شکنجه و بازجویی و پرونده سازی و حصر و حبس و تبعید و اعدام
۲
از این نردبام تربیتی هر چه بالاتر رویم،
وابستگی مربیان به طبقه حاکمه
افزایش می یابد.
تصور طبری
مبنی بر اینکه مولدین معنوی در حال پرولتریزاسیون اند،
در مورد این لایه از قشر روشنفکریت هم اعتبار ندارد.
مثلا
اساتید دانشگاه ها، وکلا و علما و قضات دادگستری و بازجویان و شکنجه گران و پرونده سازان
چه بسا جزو و عضو هیئت حاکمه و طبقه حاکمه اند.
۳
خدمات
یکی دیگر از لایه های قشر روشنفکریت
را پزشکان و پرستاران و وکلا و غیره تشکیل می دهند.
تصور طبری
در مورد اینها هم اعتبار ندارد.
این ادعا که مثلا پزشکان و وکلا و دیگر مولدین معنوی در خدمات و غیره
در حال خانه خراب شدن اند،
در بهترین حالت
می تواند تصور باطلی باشد
و
در بدترین حالت
حتی
توهمی باشد.
قشر روشنفکریت
حامی و حافظ سیطره طبقاتی طبقه حاکمه انگل، استثمارگر و ستمگر است.
حالا
می توان به دشواری ساختمان سوسیالیسم بر خرابات کاپیتالیسم پی برد.
تسخیر وسایل اساسی تولید
کاری ندارد.
می توان قانونی تصویب کرد و سلب مالکیت کنندگان را سلب مالکیت کرد
و همه وسایل مهم تولید را تحت مالکیت جامعه قرار داد.
ولی بازپروری (تربیت نوین) اعضای جامعه
حتی
خود پروری پرولتاریا
(تربیت خویشتن خویش)
به مثابه سوبژکت طراز نوین تاریخ
کار فوق العاده دشوار و زمانگیری است.
روشنگری علمی و انقلابی در جامعه بشری
به انرژی و نیروی عظیمی نیاز خواهد داشت.
چرا و به چه دلیل تجربی و منطقی؟
۴
ما پس از تخریب و تجزیه و تلاشی سیستم سوسیالیستی در اروپای شرقی
در نهایت حیرت سرشته به وحشت
شاهد تشکیل جریانات نئوفاشیستی در این کشورها هستیم.
مجارستان و لهستان و چکستان و روسیه و آأمان شرقی سابق و غیره
به مراکز نئوفاشیسم مبدل شده اند.
توده های زحمتکش در این کشورها
به سبب فقدان حزب حقیقی توده
از
سویی
و
به سبب عدم خودپروری در عرض ۴۰ سال
از
سوی دیگر
کثیف ترین احزاب و جریانات و شخصیت های ضد توده ای
را
انتخاب می کنند
و
به قدرت می رسانند.
یکی از مهم ترین دلایل این خریت
ضعف شدید روشنگری علمی و انقلابی
در این کشورها بوده است.
در غیر این صورت
توده زحمتکش
به خصومت با بی پناهان متواری از جهنم جنگ های امپریالیستی و پناهجو در کشورهای امپریالیستی
برنمی خاست.
باید
طرز تربیت در کشورهای سوسیالیستی سابق
و
طرز خودپروری (تربیت خویشتن خویش) طبقه کارگر در این کشورها
را
زیر علامت سؤال قرار داد
و
امکانات و تدارکات روشنگرانه و تربیتی لازم برای فردا
را
فراهم آورد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر