۱۳۹۵ آذر ۱۶, سه‌شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (380)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

ه . ا .سا یه

برداشت آسمان را
ـ چون کا سه ای کبود ـ
و
صبح سرخ را
لاجرعه سرکشید.

آنگاه
خورشید
ـ درتمام وجودش ـ
طلوع کرد.

ه. خاکستر

به یاد 
محسن دلیجانی
شهید سربلند و رفیق رازدار
سال شصت و هفت

شیوا ترین طریقهٔ بودن،
لب فرو بستن به رازهای نهفته
و هزار گفتهٔ زهر دار دوست را
چون شهد به کام کشیدن

بدون هیاهو زیستن
و خیره شدن به دور دست،
آنجا که آفتاب دمیده،
رستگاری و عشق را
به زمین هدیه می دهد

پایان


ه. خاکستر


تقدیم به هم رزم و قهرمان توده های زحمتکش
رفیق دکتر سیف الله غیاثوند (قیاسوند)

هر سو کنم نگاه که بیابم نشانه ای
زآن دست ها، چشم ها، عطر خنده ها

با من سخن بگو،
سردار بی هراس روزهای مصاف

در واپسین دم دقیقه ها
با صبح پاک
با آسمان
چگونه وداع کرده ای؟

من مرگ را برای تو باور نمی کنم.

پهلوان نجیب
با ما سخن بگو

پایان

این فیلم
باید تحلیل شوند تا حسن و عیبش معلوم گردد.
آثار هنری سرشته به ایده ئولوژی اند.
تحلیل دیالک تیکی آنها
ماهیت طبقاتی آنها را آشکار می سازد.
این فیلم
بی عیب نیست.

1
این فیلم
عیب بزرگی دارد که دور از ما باد!

2
عیب بزرگش در فراز پایانی این فیلم است.

3
کودک با تانک امریکائی برمی گردد.

4
حریف ایتالیائی
امپریالیسم امریکا را
به عنوان آنتی فاشیسم جا می زند.

5
باند هار و خونخوار هیتلر و موسولینی و میلیتاریسم ژاپن
فرق ماهوی با امپریالیسم امریکا و انگلیس و غیره ندارند.

6
دژ آنتی فاشیسم
اتحاد شوروی بوده است:

الف
با 20 میلیون شهید.

ب
با سرزمینی سوخته و خاکستر شده

پ
با شهرهای ویران از زیربنا

جمال عبدالناصر
اسطوره جهان عرب
مخالف سرسخت اخوان المسلمین

شتاب رفتنش را چون كنم باور
كه پا بر جاي ـ كوهي بود

ندايش، بانگ آزادي و شعرش، نغمه اميد
و او خود همچو آزادي و اميد است، جاويدان

شكست دشمنش را مي كنم، باور
رهايي بزرگ ميهنش را مي كنم، باور
شتاب رفتنش را چون كنم باور؟!

پایان

چیزهارا باید
ـ بی اعتنا به علل اوبژکتیو و سوبژکتیو شان ـ
به نام نامید.

در غیر این صورت،
آدم به
خودفریب عوامفریبی
بدل می شود.

1
رئالیسم جز این نیست.

2
طبقه حاکمه
ـ چه طبقه حاکمه امپریالیستی و چه طبقه حاکمه فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ
در مقیاس جهانی
بشریت را
ـ بی اعتنا به جنسیت و سن و سال و ملیت و نژاد و مذهب و غیره ـ
لومپن پرولتریزه کرده و کماکان لومپن پرولتریزه می کند.

3
لومپن پرولتاریا تحتانی ترین لایه اجتماعی است.

4
لومپن پرولتاریا
قشری بی همه چیز است.

5
لومپن پرولتاریا
پایگاه اصلی فاشیسم، میلیتاریسم و فوندامنتالیسم است.

6
لومپن پرولتاریا
ماهیتا ضد توده ای و ضد پرولتری است.

7
این قشر اجتماعی
از عناصر زیر تشکیل می یابد:
جنده
جاکش
چاقو کش
زورگیر
گدا
دزد
قاچاقچی
لات و لومپن و لاشخور
جاسوس
خبرچین
و غیره

8
در رسانه های همگانی
از رادیو تا تلویزیون
از مطبوعات تا انترنت
می توان
ـ براحتی آب خوردن ـ
شاهد روند لومپن پرولتریزاسیون بشریت بود.

9
خدعه ها و نیرنگ های طبقه حاکمه
برای لومپن پرولتریزاسیون بشریت
متنوع و رنگارنگ اند

10
درد بی درمان عصر حاضر
همین است.
طبقه حاکمه همه اهرم های نظرسازی را در انحصار خود دارد.

11
به همین دلیل قحط دوست است.

12
نه کسی می تواند با لومپن پرولتاریا دوست شود
و نه لومپن پرولتاریا می تواند و می خواهد که
با کسی دوست شود.

13
بررسی لومپن پرولتاریا
اکنون واجب تر از نان و آب شب است
و ضمنا خدمت بزرگی به بشریت است.

شما بهتر است نظر را نقد کنید
تا خریت صاحب نظر اثبات شود
و به هدف خود هم برسید.

1
حرف ما این بود:
یکی از منابع تشکیل لومپن پرولتاریا
علافی و بیکاری است.

2
بی اعتنا به علل اوبژکتیو و سوبژکتیو بیکاری و علافی

3
درست به همین دلیل
در اعضای طبقه حاکمه هم
شاهد خصایل لومپن پرولتری هستیم.

4
شما حالا
هر طور می خواهید تفسیر کنید تا رستگار شوید.

لامصبا
روشنفکریت
مفهومی فلسفی است.

1
مفاهیم فلسفی تعریف استاندارد دارند.
ما تعریف آن را منتشر کرده ایم.

2
روشنفکران همه با هم قشر اجتماعی ئی را تشکیل می دهند

3
عناصر هر قشر اجتماعی پایگاه طبقاتی مختلف، متفاوت، متضاد با هم دارند.

4
هم بن لادن روشنفکر است
هم عردوغان
هم کسرائی
هم جلال آل عبا
هم شریعتی شیاد
هم فرخی یزدی و لاهوتی

5
یکی متعلق به اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی
است
دیگری به پیشه وران
آن دیگری به دهقانان و رنجبران

6
تعریف فلسفی و علمی روشنفکر همین است.

7
عقل و مقل مطرح نیست.

8
هر تعریف دیگر، تحریفی بیش نیست.

9
روشنفکر یک قشر اجتماعی است.

10
هم خاین می تواند روشنفکر باشد و هم خادم.

11
هم خردگرا می تواند روشنفکر و هم خردستیز.

12
هم خردمند می تواند روشنفکر و هم خر.

13
این چیزها را
نمی توان بنا بر میل و هوس خود تحریف کرد
و دست به خردستیزی نزد

هر دروغی
حاوی ذراتی از حقیقت است

1
در غیر این صورت کسی بدان ایمان نمی آورد.

2
دشواری نقد آثار و افکار این و آن
همین جا ست.

3
حقیقت
اما در کلیتش حقیقت است.

4
حقیقت نیم بند
بد تر از دروغ محض است.

5

مثال
امروز سلطنت طلب ها از خدمات رضا شاه و محمد رضا شاه
تبلیغ می کنند.

6
در این تبلیغات ذراتی از حقیقت یافت می شود.

7
آنچه ناگفته می ماند این است که
ثروت خاندان پهلوی
نتیجه غارت دار و ندار این و آن است.

8
رضا قزاق قبلا خان شده
جزو اشرافیت فئودال شده
بعد شاه شده.

9
متحد فاشیسم شده

10
هرنفسکشی را
هر زحمتکشی را
بویژه اندیشمندان جامعه را
ترور و زجر کش کرده
و غیره

11
ازاین خیانت ها اما حرفی زده نمی شود.

12
حقیقت مثله و مخدوش و دمبریده و نیم بند
تحویل خلایق خر تر از خودشان داده می شود.

13
این بدتر از دروغ است.
اگرچه حاوی ذراتی از حقیقت است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر