۱۳۹۴ دی ۱۲, شنبه

«ایرانی» و «آلمانی» در آئینه این و آن (16)


نظر ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻢ ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭﺩ
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺍﻗﺎﻣﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ
راجع به ایرانیان

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون


ﻣﺮﺩﻣﺎﻥﺷﻤﺎ ﻓﻘﻂ ﺩﺭﭘﯽ ﺗﻼﻓﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﻭﺩﺭﻗﺒﺎﻝ ﯾﮏ ﺳﻔﺮﻩ ﺳﻔﺮﻩ ﺍﯼ
ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭﺩﺭ ﻗﺒﺎﻝ ﮐﺎﺩﻭ ﮐﺎﺩﻭﯾﯽ

·        همانطور که ذکرش گذشت، فرمالیسم هم عرصه اندیشه را عمیقا اشغال کرده، هم عرصه عمل را و هم عرصه تفکر (تئوری شناخت) را:

ب
فرمالیسم در عرصه تفکر
(تئوری شناخت)  

·        معیار صحت و سقم ادعا، اندیشه و نظر از دیرباز، یعنی حتی از ظلمات قرون وسطی، تجربه، آزمون، آزمایش، عمل و به عبارت دقیق تر، پراتیک بوده است.
·        تعیین حقیقت و بطلان هر ادعا و اندیشه و نظر در دیالک تیک اندیشه و عمل، تئوری و پراتیک صورت گرفته و می گیرد و باید هم صورت گیرد.


·        حتی خواجه خردستیز شیراز به این معیار و ملاک و محک رسیده بود:  

1
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
با دردکشان هر که درافتاد، برافتاد

·        معنی تحت اللفظی:
·        در این دنیا بارها و بارها تجربه کرده ایم:
·        هر کس با میخواران در افتد، برمی افتد.

·        خواجه در این بیت، تجربه را معیار و ملاک و محک صحت و سقم ادعا، اندیشه و نظر می داند:
·        بزعم خواجه، تجربه مطمئن ترین معیار برای تعیین صحت و سقم نظر است.
·        به تجربه بارها ثابت شده که هر کس سر دشمنی با میخواران داشته باشد، شکست می خورد.

2
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد

·        معنی تحت اللفظی:
·        خوش خواهد بود، اگر محک تجربه مورد استفاده قرار گیرد.
·        در آن صورت هر کس غل و غش داشته باشد، سیاه رو و رسوا خواهد شد.

·        خواجه در این بیت، نه ادعا و اندیشه و نظر را، بلکه ماهیت و ذات و باطن آدم ها را با استفاده از محک تجربه تعیین می کند.
·        منظور خواجه در این بیت، این است که برای تعیین ماهیت و ذات و باطن هر کس باید او را مورد آزمون و آزمایش و امتحان قرار داد.

3
ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
گر ام ـ به تجربه ـ دستی نهند بر دل ریش

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر اطبا برای معاینه من، دست بر دل مجروحم نهند، از آستین شان هزاران قطره از خون خواهد چکید.

·        خواجه در این بیت نیز تجربه را به عنوان وسیله ای برای پی بردن به حال بیمار تعیین می کند.
·        یعنی تجربه را به معنی طرز معاینه بیمار معرفی می کند.

4
در خلوص من ات ار هست شکی تجربه کن
کس عیار زر خالص نشناسد چو محک

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر در درجه اخلاص من تردید داری، مرا مورد آزمایش تجربی قرار بده.
·        چون عیار طلا را هیچکس و هیچ چیز، بهتر از محک تعیین نمی کند.

·        خواجه در این بیت، تجربه را همطراز با محک می داند.
·        حق هم دارد.

5
«پیران سخن ز تجربه گویند»، گفتمت
هان ای پسر که پیر شوی، پند گوش کن

·        معنی تحت اللفظی:
·        من به تو گفتم:
·        «سخن پیران تقطیر تجربه است.»
·        عمر درازی داشته باشی، پسرم پند گوش کند.

·        خواجه در این بیت نیز تجربه را به مثابه معیار صحت و سقم نظر می داند:
·        نظر درست و حقیقی، به زعم خواجه نظری است که منتج از تجربه باشد.

·        خواجه در این بیت، تجربه را منبع و منشاء دانش تجربی می داند.
·        چون پیران گنجینه ای از تجارب در اختیار دارند، پس دارای دانش تجربی ارزشمندی اند که در فرم اندرز منتقل می شود، ضمنا حقیقی است و قابل شنیدن است.

6
پدر تجربه ای دل تویی آخر ز چه روی
طمع مهر و وفا زین پسران می‌داری

·        معنی تحت اللفظی:
·        برادر، تو پدر تجربه هستی.
·        آخر به چه دلیلی از پسران انتظار مهر و محبت داری.

·        خواجه در این بیت، بر اساس تجارب عینی افراد بشری، از یکجانبگی رابطه مادر ـ پدر با پسر پرده برمی دارد:
·        تجربه به عنوان محک صحت و سقم ادعا و اندیشه و قضاوت و نظر، اثبات کرده که انتظار محبت از فرزند بیهوده است.

7
ﻣﺮﺩﻣﺎﻥﺷﻤﺎ ﻓﻘﻂ ﺩﺭﭘﯽ ﺗﻼﻓﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﻭﺩﺭﻗﺒﺎﻝ ﯾﮏ ﺳﻔﺮﻩ ﺳﻔﺮﻩ ﺍﯼ
ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭﺩﺭ ﻗﺒﺎﻝ ﮐﺎﺩﻭ ﮐﺎﺩﻭﯾﯽ

·        اکنون دیری است که جای تجربه (عمل، آزمون، آزمایش، پراتیک) را چیزهای فرمال گرفته اند.
·        هر کس نظری بر دور و بر خود بیندازد، متوجه خواهد شد که فرم چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای جامعه جای تجربه را گرفته است و به معیار تعیین بی چون و چرای صحت و سقم هر ادعا و اندیشه و نظر و حتی و حسن و عیب هر چیز مادی دیگر ارتقا یافته است.

·        ما این پدیده را فرمالیسم معرفتی ـ نظری (فرمالیسم در تئوری شناخت) می نامیم:

·        اکنون به چند مثال ناقابل که تصادفا به ذهن مان می رسند، قناعت می ورزیم:  

1

·        اگر کسی سری به فروشگاه های واقعی و یا مجازی (رسانه ای، انترنتی) بزند، متوجه معرفی بلوز و کفش و جوراب و دامن و کت و شلوار و غیره با استفاده از دختر و یا پسر زیباروئی در محیط دلگشا و زیبائی خواهد شد.
·        مشتری فقط کالا را نمی بیند.
·        مشتری حتی ـ قبل از همه ـ به فرم کالا نمی اندیشد، چه رسد به محتوای آن.
·        مشتری واله اندام اروتیکی و سکسی مدل زن و یا نر می شود.
·        در این جور موارد، عقل اندیشنده تصمیم نمی گیرد، بلکه غریزه و روانشناسی مشتری تصمیم می گیرد.
·        یعنی معیار حسن و عیب کالا چیزی فرمال می گردد.
·        این چیزی جز فرمالیسم معرفتی ـ نظری نیست.
·        این چیزی جز مانی پولاسیون شناخت مشتری و یا قوه تمیز مشتری نیست.
·        این چیزی جز عوامفریبی نیست.

2

·        در دوره بحرانی جامعه در اواخر حکومت شاه، آوانتوریسم چپ و راست در فرم های فوندامنتالیستی، فاشیستی، مذهبی، شبه کمونیستی مد می شود.
·        جاذبه این جریانات آوانتوریستی نه در ماهیت طبقاتی و محتوای نظری آنها، بلکه در عناصر فرمال بوده است:

الف
·        در انفجار نارنجک در مشت بوده است.
·        این کرد و کار کاری مطلقا ایراسیونالیستی و یا ضد عقلی است، ولی در سنت و «فرهنگ» فئودالی، قهرمانانه و جذاب  است.

ب
·        در اسطوره سازی خیال پردازانه بوده است:
·        مقاومت قربانیان در زیر شکنجه چنان اغراق آمیز تبیین می یافت  که هر خردمندی از خود می پرسید:
·        مگر این آدم اعصاب ندارد؟
·        مگر آدم ماشینی است؟

ت
·        ببرکت این شورانگیزی اسطوره ای ـ افسانه ای ماهیت طبقاتی مبارز و گروه و حزب و سازمان مربوطه و محتوای خط مشی سیاسی آن بکلی فراموش می گشت.

پ
·        این چیزی جز فرمالیسم معرفتی ـ نظری نبوده است که فرم موثری از عوامفریبی است.
·        امروزه دار و دسته های فاشیستی و شبه فاشیستی و فوندامنتالیستی نیز از همین فرمالیسم بیشترین بهره برداری را می کنند.
·        آن سان که بمب بر کمر بستن و در جائی منفجر کردن آن و تکه تکه شدن آسانتر از خوردن آب جلوه گر می شود.
·        نقش ایراسیونالیستی فرمالیسم معرفتی ـ نظری اکنون بهتر از هر جای دیگر آشکار می گردد.

پ
·        آیت الله طالقانی در مجلس جمهوری اسلامی به جای نشستن در صندلی، روی زمین می نشیند.
·        شاید نیت بدی نداشته باشد.

·        ولی از همین متمایز سازی فرمال خویش وجهه ای در افکار مفلوج عمومی برای خود کسب می کند.
·        کسی تحت فشار پسیکولوژیکی این فرمالیسم معرفتی ـ نظری دیگر نمی اندیشد که چه فرق خواهد داشت اگر او در صندلی بنشیند و قانون معینی را تصویب کند و یا در گوشه ای چمباتمه زند و همین قانون را تصویب کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر