۱۳۹۳ اسفند ۲۰, چهارشنبه

تأملی در فرازی از خاطرات غنی بلوریان (۲)


واقعیت های پیش رو اعتقادات محکم من درباره‌ ی اینکه اتحاد شوروی هوادار ملت های تحت ستم است
 را درهم شکست و به این نتیچه رسیدم که
 شوروی هم مانند دیگر کشورهای بزرگ سرمایه داری 
تنها بە منافع خود می‌اندیشد.
 («خاطرات غنی بلوریانن»، ص، ۳۶۸ )

۱
واقعیت های پیش رو اعتقادات محکم من درباره‌ ی اینکه اتحاد شوروی هوادار ملت های تحت ستم است را درهم شکست

مفهوم تکاندهنده دیگری که غنی بلوریان و نه فقط ایشان، برای تبیین منظور خویش به خدمت می گیرند، «اعتقادات محکم» است.
آدمی از شنیدن این جور واژه ها بی اختیار به یاد مذهبی جماعت می افتد که به هر دلیل تئولوژیکی، پسیکولوژیکی ،خرافی و خیالی به چیزی واقعی و یا واهی ایمان می آورند و در راه ایمان کورکورانه، الکی و کشکی خویش تحمل حبس و شکنجه و تحقیر و توهین که سهل است، حتی از روی جنازه خود و امثال خود می گذرند.

۲

غنی بلوریان ظاهرا اعتقاد محکم داشته که «شوروی هوادار ملل تحت ستم است» و  در آستانه و یا پس از فروپاشی سیستم سوسیالیستی واقعا موجود، بسان بسیاران دیگر عمارت استوار ایمانش دچار تزلزل شده و درهم شکسته است.

یکی از فواید هر شکست هم همیشه و همه جا همین است.
هر مخروبه ای آموزشگاهی است.
در آوار هر چیزی، درس های تلخ و شیرین طنزآمیز بی نظیری برایگان، تدریس می شوند.

پس از شکست سیستم سوسیالیستی، هم «علما» و کارگزاران طبقه حاکمه در رسانه ها دست خود را رو کردند و از دروغ ها و دسیسه های رنگارنگ خود در زمینه تخریب افکار عمومی و سیستم رقیب پرده برداشتند و هم عه زآب کم و نیستی و تقلبی، یکشبه ماهیت بورژوائی خود را عیان ساختند، در طرفة العینی بسان اجنه و ارواح دود شدند و از صحنه جهان محو گشتند.

۳
واقعیت های پیش رو اعتقادات محکم من درباره‌ ی اینکه اتحاد شوروی هوادار ملت های تحت ستم است
 را درهم شکست و به این نتیچه رسیدم که
 شوروی هم مانند دیگر کشورهای بزرگ سرمایه داری 
تنها بە منافع خود می‌اندیشد.

این استنتاج غنی بلوریان از سه عنصر اساسی تشکیل یافته است:

الف
عنصر اول آن این است که شوروی هوادار ملل تحت ستم نبوده است.

ب
عنصر دوم آن این است که شوروی «مانند دیگر کشورهای سرمایه داری» بوده است.
«دیگر» غنی بلوریان در این فرمایش از آن «دیگر» های ترفند سرشت تأمل انگیز است.

چون خر ترین و خرفت ترین خواننده خاطرات غنی بلوریان بی کمترین دردسر به این نتیجه خواهد رسید که سیستم اجتماعی ـ اقتصادی شوروی نه سوسیالیستی، بلکه کاپیتالیستی و اگر اندک صریح و رو راست باشیم، امپریالیستی بوده است.

ت
عنصر دیگر آن این است که شوروی «تنها» به منافع ملی خود اندیشیده است و چون به منافع خود اندیشیده، پس نتیجه گرفته می شود که فرقی بین شوروی و دیگر کشورهای سرمایه داری وجود ندارد.

۴

مرگ برای دو دسته از آدم ها می تواند نعمتی باشد:

الف

مرگ هواداران رهایش اجتماعی قبل از فروپاشی سیستم سوسیالیستی در اروپای شرقی.

ب

مرگ ایمان باخته ها به روند رهایش اجتماعی قبل از سقوط کامل به منجلاب طبقه حاکمه.

شاید مرگ غنی بلوریان مرگی از این دست باشد.
خیلی ها که نعمت مرگ سعادت بخش نصیب شان نشد، سیاه روزتر از مرده ها شده اند و آبروریزی کسب و کار شبانه روزی شان گشته است.

۵
واقعیت های پیش رو اعتقادات محکم من درباره‌ ی اینکه اتحاد شوروی هوادار ملت های تحت ستم است
 را درهم شکست و به این نتیچه رسیدم که
 شوروی هم مانند دیگر کشورهای بزرگ سرمایه داری 
تنها بە منافع خود می‌اندیشد.

غنی بلوریان و امثال بیشمار ایشان بهتر است تاریخ معاصر را ورق زنند تا ببینند که ملل شوروی خود از ،ملل تحت ستم بوده اند.
حتی بمراتب ستمدیده تر از ستمدیده ترین ملل جهان بوده اند.

الف

کدام ملتی بلافاصله پس از رهایش از نظام قرون وسطائی مورد محاصره اقتصادی ۱۴ کشور سرمایه داری و اقمارشان قرار گرفته و همزمان با حمایت همان ۱۴ کشور بیگانه از جهنم مخوف جنگ داخلی گذشته است؟

ب

 کدام ملتی بلافاصله پس از تعیین سرنوشت خویش تحت بمباران ایده ئولوژیکی مخرب شبانه روزی در مقیاس جهانی در کلیه رسانه های تمام ارضی قرار گرفته است؟

ت

کدام ملتی پس از عقد قرار داد عدم تجاوز مورد حمله ناگهانی همه جبهه ای و سنگین متجاوزترین و خونخوارترین ددان درنده جهان قرار گرفته و بیش از ۲۰ میلیون از فرزندان خود را از دست داده و بیش از ۱۰۰ میلیون مجروح و علیل در مخروبه ای خاکستر گشته داشته است؟

۶
واقعیت های پیش رو اعتقادات محکم من درباره‌ ی اینکه اتحاد شوروی هوادار ملت های تحت ستم است
 را درهم شکست و به این نتیچه رسیدم که
 شوروی هم مانند دیگر کشورهای بزرگ سرمایه داری 
تنها بە منافع خود می‌اندیشد.

اگر کشف غنی بلوریان و امثال بیشمار ایشان رئالیستی می بود، قضیه می بایستی پس از شکست و نابودی شوروی از قراری بکلی دیگر باشد.
تخریب و حذف کشوری که «مانند دیگر کشورهای بزرگ سرمایه داری تنها بە منافع خود می‌اندیشد»، می بایستی کمترین تغییری در تناسب قوا در مقیاس جهانی پدید نیاورد.

قضیه ولی غیرقابل کتمان است که بلافاصله پس از تخریب شوروی یوگوسلاوی در جنگی خونین تکه تکه شده است.
فوندامنتالیسم درنده و خونخوار یکه تاز میدان گشته است.
ملل بی پناه و مظلوم  کشورهای بیشمار از قبیل افغانستان، عراق، لیبی، سومالی، سوریه و غیره مورد تهاجمات چپاولگرانه امپریالیسم قرار گرفته اند و فاجعه بزرگ هنوز در راه است.

۷

اگر شوروی  «مانند دیگر کشورهای بزرگ سرمایه داری تنها بە منافع خود می‌اندیشید»، نه پوزه دد درنده فاشیسم به خاک مالیده می شد، نه بشریت از کابوس وحشت انگیز نجات می یافت، نه جنبش ضد استعماری خلق های جهان «سوم» تاج ظفر بر سر می نهاد، نه جنبش رهائی بخش خلق بزرگ چین پیروز می گشت و نه بر ویرانه های مستعمراتی امپریالیسم و میلیتاریسم ژاپن، پرچم سرخ جمهوری  خلق چین برافراشته می شد.
اگر شوروی  «مانند دیگر کشورهای بزرگ سرمایه داری تنها بە منافع خود می‌اندیشید»، نه جنگ رهائی بخش خلق ویتنام پیروز می گشت و نه جمهوری انقلابی کوبا دوام می آورد و توسعه می یافت.

۸

غنی بلوریان بسان اکثریت قریب به اتفاق مدعیان راستگرا و چپنما همه چیز دارند، به غیر از توان تفکر مفهومی.
فریدریش انگلس تجربه گرایان را به طنز «الاغ استقراء» نامیده است.
هنر طرز تفکر استقرائی دیدن خیسی خیابان و نتیجه گیری بارش باران از آن است.
همین و بس.
با شناخت تجربی نمی توان به شناخت حقیقی چیزها و پدیده ها نایل آمد.
شناخت تجربی اگر به شناخت نظری گره نخورد، ول معطل است.

به همین دلیل آموزش پیگرانه طرز تفکر مفهومی ضرورتی مبرم است.
بنی آدم در غیر اینصورت ـ حتی با داشتن خیرخواهانه ترین نیات ـ هنری جز تولید و بازتولید و نشخوار لاطائلات طبقه حاکمه نخواهد داشت.
برای مارکسیسم ـ لنینیسم آلترناتیو و بدیلی وجود ندارد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر