تحلیلی
از شین میم شین
سخن
در پرده می گویم:
«چو
گل از غنچه بیرون آی
که
بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی»
·
آنچه در بینش خیام و خواجه می لنگد،
این حقیقت امر است که هر دو کمترین اصالت عینی برای غم و شادی قایل نیستند.
·
هر دو فکر می کنند که شادی و غم
فاقد علل عینی و اجتماعی اند.
·
به همین دلیل هر دو مرتب فرمان
خوشباشی می دهند.
·
انگار شادی وغم پدیده های مکانیکی
اند.
·
خواستن شادی همان و شاد گشتن همان.
1
سخن
در پرده می گویم:
«چو
گل از غنچه بیرون آی
که
بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی»
·
حالات پسیکولوژیکی (غم و شادی و
غیره)، بدون استثناء ثانوی اند.
·
شادی و غم چه بسا خودجوش و خودپو
هستند و عمدتا خارج از اختیار آدمی اند.
·
به همین دلیل صدور فرمان مکانیکی
خوشباشی ساده لوحانه است.
·
شادی و شکوفائی روحی و روانی را
نمی توان با اشاره به کوتاهی و درازی عمر تحمیل کرد.
·
آدم با شنیدن فرمان خوشباشی خیام و
خواجه به یاد بازجویان ساواک می افتد که پس از شلاق زدن بر کف پای فرزندان خلق، پا
برهنه در کف شکنجه گاه نگه شان می داشتند و به ضرب شلاق فرمان رقص و پایکوبی می
دادند تا خون در رگ ها به راه افتد و شکنجه تداوم یابد.
2
سخن
در پرده می گویم:
«چو
گل از غنچه بیرون آی
که
بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی»
·
به همین دلیل می توان گفت که خیام
و خواجه دیالک تیک اوبژکتیف ـ سوبژکتیف را تخریب می کنند.
·
قطب اوبژکتیف (شکنجه) را دور می اندازند و قطب سوبژکتیف را همه کاره
جا می زنند.
·
هر دو فراموش می کنند که سوبژکتیف
همیشه وابسته و سرسپرده اوبژکتیف است.
·
کسی که بطور عینی (اوبژکتیف) از
سرما و گرسنگی و ضعف و سختی در رنج است،
طبیعی است که دلگرفته و غمگین باشد.
·
بالای سر چنین کسی ایستادن و فرمان
خوشباشی صادر کردن نه نشانه خردمندی، بلکه دلیل بر بی خبری از خرد است.
·
قبل از صدور فرمان باید طعامی،
لباسی، سرپناهی در اختیار او قرار داده شود.
به
عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم
بیا
ساقی که جاهل را هنی تر میرسد روزی
هنی
یعنی بدون دردسر و رنج و زحمت
·
با بالیدن به علم نمی توان از
اسباب شادی محروم شد.
·
ساقی بیا.
·
برای اینکه رزق و روزی نادان سهل
تر می رسد.
به
عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم
بیا
ساقی که جاهل را هنی تر میرسد روزی
·
خواجه در این بیت، جفنگ دیگری را
به خورد خواننده شعر خویش می دهد:
·
بزعم خواجه بنی بشر هر چه خرتر
باشد، راحت تر می تواند امرار معاش کند.
·
وارونه سازی مبرهن ترین حقایق عینی
نمی تواند جز این باشد.
·
کسب و کار اصلی خواجه خردستیزی و عوامفریبی
است.
·
خواجه در این بیت، ضمنا به تحقیر
علم می پردازد.
می
اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش
که
بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی
نه
حافظ می کند تنها دعای خواجه تورانشاه
ز
مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی
·
معنی تحت اللفظی:
·
در مجلس آصف شاه، می را با جلال
نوروزی سربکش، تا جامت به جهان ساز نوروزی ببخشد.
·
فقط حافظ نیست که دعاگوی خواجه
تورانشاه است.
·
جهانیان به امید دریافت عیدی و
نوروزی به مدح او برخاسته اند.
·
از کسی که علم را می کوبد و جهل را
می ستاید، خانه خرد را به آتش می کشد و طرز زیست جاهلانه را ایدئالیزه می کند، نمی
توان انتظاری جز این داشت:
·
گدا وارگی و گدا پروری
·
برای اینکه خرد همیشه با خودمختاری
همراه است.
·
خردستیزی ناگزیر به خودمختاری ستیزی
منجر می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر