۱۳۹۲ اسفند ۲۲, پنجشنبه

نقل قول هائی از این و آن (137)


دین من انسانیت من است!
 سرچشمه:
صفحه فیسبوک پروین
گاف سنگزاد

·        این شعار از سر تا پا غلط، شعار عوامفریبانه ای است که می تواند شعار خودفریبانه ای هم باشد.
·        احتمالا این یاوه را لاادریون (اگنوستیک ها، ندانمگراها، آته ئیست های قلابی) مطرح کرده اند که سودائی جز عوامفریبی بر سر ندارند.

1
·        انسانیت انسانها را کار مادی و یا فکری آنها تعیین می کند.
·        کاری که ماهیت انسانی انسان ها را تشکیل می دهد و روحیات و تفکرات آنها  را رقم می زند.
·        بدون کار نه تفکری تشکیل می شد و نه تکلمی.
·        بشریت انسانیت خود را مدیون کار است.
·        بدون کار، انسان در همان مرحله حیوانی درجا می زد و می ماند.

2
·        دین فرمی از شعور است که با توسعه جسمی و روحی بشریت تشکیل شده و رشد کرده است.
·        بنی بشر به همان اندازه که به نان و آب و مسکن نیاز دارد، به همان اندازه هم به شعور (و یا روح به زبان فلسفی) نیازمند است.
·        بنی بشر هرگز نمی تواند فاقد روح و شعور باشد، چه روح درست و چه روح نادرست.
·        به همین دلیل داشتن شعور ـ چه شعور درست و چه شعور وارونه، یعنی دین ـ هزاران بار بهتر از بی شعوری است.
·        افراد بی شعور به هیچ دلیل بهتر و برتر از افراد مذهبی نبوده اند و نیستند. 

·        دین فقط به شرطی قابل نفی است که با شعور علمی و انقلابی (مارکسیسم ـ لنینیسم)  جایگزین شود.

·        نفی همیشه معین است:
·        نفی هر چیز همیشه باید با آلترناتیوی بهتر همراه باشد و نه بدتر.

3
·        ادیان بزرگ، شعور دوران برده داری اند.
·        در همه این ادیان بشریت هیچ واره و خدا (انعکاس آسمانی ـ انتزاعی اربابان برده دار) همه چیز واره و همه کاره است.

4

·        دین به مسئله اساسی فلسفه پاسخ وارونه می دهد:
·        دین روح را بر ماده، شعور را بر وجود، خدا را بر جهان، اندیشه را بر مغز و بر شرایط زیست مقدم می داند:
·        دین کاینات و جهان و ما فیها را مخلوق روح (خدای موهوم) می داند.
·        به همین دلیل، دین  شعور وارونه و پا در هوا ست.

5
·        دین از همان آغاز با سطح نازل توسعه نیروهای مولده، مشروط گشته است.

·        اگر منافع طبقاتی طبقات اجتماعی انگل نمی بود، دین می بایستی تا کنون میلیون ها کفن پوسانده باشد.

·        طبقات اجتماعی واپسین با ثروت، وسایل مادی و رسانه ای متنوعی که در اختیار دارند، از سوئی به تخریب نیروهای مولده مادی جامعه و جهان و از سوی دیگر به تخریب خانه خرد خلایق می پردازند و برای تداوم باورهای خرافی و مذهبی، زمینه اوبژکتیف (عینی)  و سوبژکتیف فراهم می آورند.

·        به همین دلیل، دین روح جامعه ی مرده و بی روح است.

6
·        انسانیت بنی بشر نه دین، بلکه خلاقیت انسانی مادی و فکری و فرهنگی او ست.
·        انسانیت بنی بشر در خردگرائی و خردمندی او ست.
·        انسانیت بنی بشر نه در دین او ست و نه در خردستیزی و خرافه گرائی او.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر