۱۳۹۲ اسفند ۲۵, یکشنبه

چاله ها و چالش ها (445)

مهندسی سرنوشت انقلاب ۵۷  ۱))  
توافق های پنهانی امریکا و آیت الله خمینی 
برای انتقال قدرت با مدیریت نهضت آزادی 
امیرهوشنگ اطیابی   
سرچشمه: 
اخبار روز    
گاف سنگزاد

مسعود بهبودی 
من فرازهائی از این نوشته را خوانده ام. 
می خواهم روی نکاتی از آن ابراز نظر کنم.

به گیتی که کشته است فرزند را  
دلیر و جوان و خردمند را 
یکی داستان است پر آبِ چشم 
دلِ نازک از رستم آید به خشم 
(فردوسی، «تراژدی رستم و سهراب»)   

1
·        مکانیکی تر و بدتر از این نمی توان از شاهنامه بهره برگرفت.
·        این بدان معنی است که نویسنده محترم، طبقه حاکمه فعلی را و در رأس آن روحانیت فئودالی ـ فوندامنتالیسی تا مغز استخوان گندیده و ارتجاعی را پدر فرزندان خلق و بمراتب بدتر، قابل قیاس با رستم تصور و تصویر می کند.

2
·        این « تحلیل» نویسنده محترم تحلیلی از سر تا پا سوبژکتیف و بورژوائی است.

3
·        نویسنده به هر دار و دسته سیاسی هم تعلق داشته باشد، با جهان بینی طبقه کارگر بیگانه است.
·        چون تحلیل مارکسیستی ـ لنینیستی باید منشاء طبقاتی نیروهای سیاسی از روحانیت تا دربار و دار و دسته های سیاسی دیگر را تحلیل و تعیین کند، آنهم نه بطور دلبخواهی و سوبژکتیف، بلکه بطور عینی و اوبژکتیف و فاکتمند.

4
·        با چپ نامیدن گروه ها و سازمان های سیاسی مختلف که نمی توان برای آنها ماهیت خلقی سرهم بندی کرد.
·        من بخش اعظم رهبری فدائیان زنده و مرده را می شناسم.
·        حتی یک نفر از آنها را نمی توان کمونیست تلقی کرد.

5

·        راه توده تحلیلی از «سازمان مجاهدین خلق» منتشر کرده بود که ظاهرا «مجاهدین انقلاب اسلامی»  بر اساس فاکت های  تجربی خود به عمل آورده بودند.
·        این تحلیل را راه توده احتمالا بلافاصله به هر دلیلی حذفش کرد.

·        بنظر من بر اساس همین «تحلیل» تجربی حضرات مذهبی می توان مجاهدین را جزو نیروهای آوانتوریستی و آنارشیستی محسوب داشت.
·        همکاری کردن آنها با شوروی که دلیل بر چپ بودن و طرفدار خلق بودن آنها نمی شود.

·        این جور همکاری ها حرفه اصلی آنارشیست ها در مقیاس جهانی بوده و است.

·        مراجعه کنید به  آثار ژوزف کنراد که به صورت فیلم هم درآمده اند.

6
·        ماهیت طبقاتی خود حزب توده حتی احتیاج به تحلیل دارد.

7
·        بخش اعظم چپ های افراطی به احتمال قوی نه طرفدار خلق، بلکه درست برعکس، خادم امپریالیسم بوده اند و کماکان هستند.
·        پیکار و اقلیت و تروتسکیست ها و توفان و زلزله و آتش فشان و غیره  را با صد من سریش هم نمی توان به خلق چسباند.

8
·        خود این به اصطلاح «تحلیل» های غیر علمی را می توان تحلیل دیالک تیکی کرد و از ضعف های نظری و اسلوبی شان پرده برداشت.
·        این جور تحلیل ها به دروان کودکی جنبش کارگری ـ کمونیستی تعلق دارند و نامعاصرند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر