۱۳۹۲ اسفند ۲۹, پنجشنبه

سیری در نظرات اسماعیل خوئی در زمینه زبان (6)


اسماعیل خوئی
 در گستره ی زبان (۲ )
خبط ها وخطاهای زبانی ی احمدِ شاملو
سرچشمه :
اخبار روز
مسعود بهبودی

خبط ها وخطاهای زبانی ی احمدِ شاملو

1
کارِ شاملو جان در "حذف به قرینه"، چه در فعل، چه در اسم و چه در پیوند با دیگر  مُفرداتِ یک جمله، بسیار پیش می آید که کمبودی ساختاری داشته باشد .

اینک یک نمونه :
"... و نگاهِ امروزِ من برآن، چنان است
که پشیمانی
به گناهانش."

روشن است که شاعر می خواهد بگوید که نگاهش به نگاهِ یک آدمِ پشیمان می ماند، نه به خودِ آن آدم.
ساختارِ سخن او، امّا، درست همین را می گوید.

ناگفته نگذارم این را نیز که "امروز" نیست که نگاه می کند:
شاعر است که "امروز" نگاه می کند:
یعنی شاعر با نگاهِ "امروزینِ" خود است که نگاه می کند.

پس، این جمله، در شعر، می بایست چنین باشد:
"نگاهِ امروزین من بر آن چنان است
که نگاهِ پشیمانی
به گناهانش!"

یا
"امروز نگاهِ من بر آن..."

می شود چنین هم گفت:
"نگاهِ امروزینِ من بر آن چنان است
که آنِ پشیمانی
بر گناهانش!"

و یا چرا نگوییم:
"امروز بر آن چنان می نگرم
که پشیمانی
به گناهانش!"؟

2
 در شعرِ 
" سرودِ مردی که خودش را کشته است "
"و او به رؤیای خود شده بود"

از آنجا که شاعر، خود، پیش از آن گفته است:
" و از رؤیایش به در آمد"،

می بایست باشد:
"او به رؤیای خود فرو شده بود."

3
در شعرِ  
"سرودِ بزرگ"
"و آن اجنبی که خوردنِ خونِ تو را ست مست..."  
 
"آن اجنبی" ، امّا، برای خوردنِ خون تو نیست که مست (کرده) است:
یعنی مست نشده است تا خونِ تو را بنوشد، نه!
"... و آن اجنبی
کز خونِ توست مست..."

4
در همین شعر
"بایست خواند و رفت.
بایست خواند و ماند."  

"بایست" گذشته ی " بایستن" است و "باید" حالِ آن
پس، این دو جمله بایست چنین می بود:
"باید که خواند و رفت.
باید که خواند و ماند."

5
در شعرِ
" قصیده برای انسانِ ماهِ بهمن"
"تو نمی دانی نگاهِ بی مژه ی محکوم یک اطمینان
وقتی که در چشمِ حاکم یک هراس خیره می شود
چه دریایی ست!
تو نمی دانی مردن
وقتی که انسان مرگ را شکست داده است
چه زندگی است!"  

"چشمِ بی مژه" داریم، اما " نگاه ِ بی مژه" نداریم:
"نگاه می تواند "بی مژه زدن" باشد.
  پس، "نگاه بی مژه" گونه ای از "ایجازِ مُخل" نیست:
نمونه ای است از خبط های زبانی ی احمد جانِ شاملو.

نخستین جمله، در همین متن، به درستی، با "چه دریایی ست!" پایان می یابد.
دومین جمله نیز به همین دلیل، می بایست با " چه زندگی ای ست!" پایان پذیرد،
یا با "چه مایه زندگی ست!
" یا با " چه اندازه زندگی ست!" 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر