۱۳۹۳ فروردین ۱۱, دوشنبه

سیری در شعری از اسماعیل خوئی (24)


اسماعیل خوئی
 (۱٨ خرداد ۱٣۹۲ ، بیدرکجای آتلانتا)     
سرچشمه :
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
تحلیلی از شین میم شین

آینده در تصّورِ ما

 به خویش برمی‌ گردیم:
یعنی
به پیش برمی‌ گردیم.

1
·        شاید منظور اسماعیل خوئی از  مفاهیم «خویش» و «پیش» ـ بر خلاف استنباط ما در بخش پیش ـ چیز دیگری باشد.
·        شاید شاعر فیلسوف مسئله ای را به نقد کشیده است، به نقدی سرشته به طنز:
·        شاید منظور شاعر این بوده که سوبژکت (ما) مورد نظر او برای طرحریزی آینده، بطرزی سوبژکتیویستی پیش می رود:
·        دیالک تیک خویش و پیش بدان معنی است که «ما» ی مورد نظر شاعر، به جای رجوع به واقعیت عینی (رئالیته) به عوامل سوبژکتیف (خویش)  مثلا به تخیلات، توهمات، خرافات و تصورات خویش توسل می جوید و آینده کذائی (پیش) را متناسب با عناصر سوبژکتیف (خویش)  تصور و تصویر می کند.
·        بدین طریق تناقض منطقی ئی که بدان در بخش پیش اشاره رفت، حل می شود و درک منظور شاعر در ادامه شعر تسهیل می گردد:

2
و اینچنین است
که از اکنون
آیینه ‌واری می ‌تراشیم کژّ و کوژ،
و در گُمای آن،
تصویرِ بی ‌قواره‌ ی آینده را
ـ چون چهره ‌ی همیشه ‌ی اکنون ـ
پیشاپیش
در می ‌نوردیم.

·        وقتی کسی واقعیت عینی را، پیشاپیش مورد صرفنظر قرار دهد، یعنی پدیده ها و روندهای هستی اجتماعی را نه در عینیت آنها، نه در سیر تاریخی ـ واقعی آنها، بلکه در ذهنیت خویش، بسته به توان تخیل و توهم خویش تصور کند، برای او چاره ای جز توسل دست و پا شکسته به اکنون ملموس و حی و حاضر نمی ماند.
·        بدین طریق است که او بناگزیر «از اکنون آیینه ‌واری کژّ و کوژ می ‌تراشد و در گُمای آن، تصویرِ بی ‌قواره‌ ی آینده را ـ چون چهره ‌ی همیشه ‌ی اکنون ـ پیشاپیش در می ‌نوردد.»

3
·        این استنباط اسماعیل خوئی از جامعه خویش، استنباطی رئالیستی و تحسین برانگیز است.
·        چون قضیه واقعا هم از این قرار است.
·        حذف سلطنت هم به همین طریق انجام گرفته است.
·        از وضع موجود در زمان شاه، آئینه وار کژ و کوژی تراشیده شده و در گمای آن آئینه واره، تصویر بی قواره ای از آینده درنوشته شده که شباهت غریبی به وضع موجود داشته است.
·        جای سلطنت استبدادی را جمهوریت اسلامی گرفته که شباهت غریبی به بربریت و چه بسا حتی به توحش دارد و از تصورش دود از کله آدمی بلند می شود.

·        این اما به چه معنی است؟

4
·        این بدان معنی است که رئالیته معینی نه بنا بر قوانین و قانونمندی های عینی خود رئالیته، بلکه بنا بر اوتوپی به چالش کشیده شده است.
·        حالا می توان به ظرفیت و گنجایش حیرت انگیز واژه «ما» پی برد.
·        حالا می توان دریافت که در سوبژکت (ما) ی مورد نظر شاعر طیف اجتماعی عظیمی گرد آمده است، طیفی که از هر رقم در آن وجود دارد.
·        چون ملل شرق و بویژه ملت ایران، اگر نان هم حتی در سفره نداشته باشند، بلحاظ توان توانفرسای تخیل و توهم کم و کسری ندارند.
·        به همین دلیل، تا دل تان بخواهد اوتوپی دارند:

الف

·        دیر آشناترین اوتوپی در کشور شوکران اوتوپی اسلامی بوده است:
·        اوتوپی برگشت به صدر اسلام.
·        اوتوپی بازتولید زورکی شیوه همزیستی رایج در زمان رسول اکرم.
·        اوتوپی ئی که حدود هزارسال در مسجد و منبر و محراب تبلیغ شده است.

ب

·        فوندامنتالیسم شیعی که یکشبه از آسمان نازل نشده است.
·        آبشخور فوندامنتالیسم شیعی همین اوتوپی دیرین و دیرنده بوده است.
·        شیوه عمل فوندامنتالیسم نیز از هر نظر چه در داخل و چه در خارج بر همین اوتوپی مبتنی است:

ت
·        بر پایه همین اوتوپی «برگشت به پیش» است که با هر دگراندیشی به همان سان رفتار می شود که در زمان رسول اکرم و حیدر کرار مسلح به ذوالفقار رفتار شده است.
·        قتل الموذی، قبل عن یوذی!
·        هر موذی را قبل از اینکه فرصت آزار بیابد، باید کشت.

پ
·        بر اساس همین اوتوپی است که اعضای جامعه و حتی دول و ملل جهان طبقه بندی می شوند:
·         مفاهیم شیطان بزرگ و شیاطین کوچک، کفار، منافقین، محاربین، انصار و غیره نیز ریشه در همین اوتوپی دارند.

5
·        بر این اوتوپی اسلامی ـ ارتجاعی، اوتوپی های رنگارنگ دیگر اضافه می شوند:

الف
·        اوتوپی آوانتوریستی راستگرا و چپنما که اتفاقا خود شاعر به همین دار و دسته تعلق داشته است.
·        «جان» هائی که شاعر پس از اسامی پویان و مسعود و ساعدی و شاملو و غیره بر زبان می راند، نمایندگان همین اوتوپی بلحاظ رنگ و نمود، سرخ و بلحاظ ماهیت و بود، سیاه (فئودالی) بوده اند.

ب
·        اینجا ست که فدائیان خلق با فدائیان اسلام و مجاهدین خلق با مجاهدین خمینی علیرغم تفاوت اوتوپیکی، ماهیتا بر هم انطباق می یابند و یکی می شوند.

·        ترک اوتوپی با ترک جان قابل قیاس است.

·        به همین دلیل است که شاعر اخیرا به احیای اوتوپی پرویز جان و مسعود جان پرداخته است.
·        بنظر شاعر ایراد حضرات در تشخیص زمان بوده است.
·        دیروز زود بوده و امروز به هنگام است.

·        شاعر ظاهرا به ماهیت طبقاتی جریانات اجتماعی و سیاسی کاری ندارد و یا نمی خواهد کاری داشته باشد.
·        در کشور شوکران، فقط اوتوپی است که با اوتوپی جایگزین می شود:
·        مثلا اوتوپی اسلامی، اوتوپی آوانتوریستی ـ فوندامنتالیستی ـ شیعی با اوتوپی آوانتوریستی راستگرا و یا چپنما و ماهیتا راستگرا و چه بسا حتی شبه فاشیستی

6
·        یکی دیگر از اوتوپی ها، اوتوپی استالینیستی است که دار و دسته های هارت و پورتیستی بی خبر از جهان و مافیها کماکان اشاعه می دهند.
·        فرق حضرات با فوندامنتالیست های دیگر این است که به جای برگشت به پیش هزار ساله و یا پنجاه ساله به برگشت به پیش صد ساله دعوت می کنند.

7

·        اوتوپی دیگری که اتفاقا به مذاق خود شاعر هم خوش می آید، اوتوپی فوندامنتالیستی دیگری است که بورژوازی مونارشیستی ـ ناسیونالیستی ـ راسیستی اشاعه می دهد.
·        در این اوتوپی کوروش خیلی خیلی کبیر بطرزی افراطی و غیر رئالیستی تطهیر و تقدیس و تجلیل می شود و حتی به فوندامنتالیسم شیعی و آوانتوریستی و یا استالینیستی رو دست زده می شود.


·        چون این اوتوپی نه از برگشت به 50، 100 و یا هزار سال پیش، بلکه از برگشت به 2500 سال پیش وعده می دهد.
·        در این اوتوپی است که عید نوروز به جنگ عید قربان می رود،  چهارشنبه سوری به جنگ عاشورا و آتش افروزی و پرش شاهانه و شاهواره از آتش به جنگ نوحه خوانی، سینه و زنجیر ضجه و قمه و قداره زنی می رود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر