۱۳۹۲ اسفند ۲۷, سه‌شنبه

استالینیسم (3)


پروفسور دکتر ورنر هوفمن 
برگردان  میم حجری

فصل اول
خصلت عام استالینیسم

·        استالینیسم را باید بمثابه نظام روابط داخلی و خارجی بشدت قدرتگرای یک جامعه در حال گذار آشکار و علنی به سوسیالیسم تلقی کرد.
·        برای تعیین این مشخصه عام باید نکات زیر مورد بحث قرار گیرند:

نکته اول

·        مفهوم قدرت که اینجا بمثابه مبنا تلقی می شود، به قول ماکس وبر، مفهومی به اصطلاح «فرم نیافته» است.

·        مفهوم قدرت، کلیه انواع اعمال برتری اجتماعی را که بطور بیواسطه پا به عرصه بروز می نهند، در بر می گیرد:
1
·        از قدرت عالیه دولت و تناسب قدرت در حیات اقتصادی و کاری تا به اصطلاح «قدرت» پدر در خانواده و «قدرت» سخنران در مقابل مخاطبین خود.

2
·        جنبه محتوائی روابط مبتنی بر این گونه از قدرت را ـ اما ـ وقتی می توان تعیین کرد، که آن را اولا در فرم خاصش در نظر بگیریم.
·        ثانیا مناسبت آن را با حاکمیت اجتماعی قابل اثبات، مورد بررسی قرار دهیم.

3
·        حاکمیت اینجا به معنی برخورداری نهادین تضمین شده بخشی از جامعه، در مقابل بخش دیگر آن تلقی می شود.

4
·        برخورداری، یک واقعیت امر اقتصادی است.
·        برخورداری عبارت است از تصاحب یکجانبه بخش هائی از محصول کار دیگران.

5
·        شالوده نهادین چنین مناسبتی نیز ـ در وهله اول ـ از نوع اقتصادی آن است:

الف
·        مالکیت بر زمین
ب
·        مالکیت بر سرمایه
ت
·        مالکیت بر وسایل اقتصادی دیگر.

6
·        علاوه بر آن، برای تضمین نهادین حاکمیت، فرم های دیگر نیز وجود دارند.

الف
·        مثلا فرم های حقوقی

ب
·        فرم های نظامی
ت
·        فرم های سیاسی ـ عام و غیره.

7
·        پایه و شالوده قدرت می تواند حاکمیت اجتماعی باشد.
·        قدرت می تواند از حاکمیت اجتماعی منشق شده باشد و یا بدون حاکمیت اجتماعی برقرار شود.

·        (مثلا «قدرت» و بطور کلی، اوتوریته پدر در خانواده، نه بر حاکمیت استوار می شود و نه در خدمت  برخورداری اجتماعی است.)

8
·        حاکمیت، مشخص کننده یک مناسبت بنیادی اجتماعی است.
·        قدرت ـ اما بر عکس ـ در عرصه روابط اجتماعی عمل می کند.

9
·        حاکمیت از آن نظام اجتماعی است.
·        اعمال قدرت (حکومت، مترجم) از آن قانون اساسی جامعه است، از آن بخشی از نظام اجتماعی است که آگاهانه تشکیل یافته است.
10
·        بنابرین، حاکمیت یک واقعیت امر اجتماعی ـ اقتصادی بنیادی است و نه یک واقعیت امر سیاسی.

11
·        تنها بلحاظ هدف اجتماعی عام، که استفاده از وسایل قدرت سیاسی و دیگر وسایل در خدمت آن قرار دارند، می توان گفت که آیا فرم های اعمال قدرت (حکومت) دارای خصلت حاکمیتی اند و یا نه.

12
·        این یکی از نواقص شرم انگیز و زیانبار جامعه شناسی سیاسی کنونی است که درک روشنی (مفهوم روشنی) از حاکمیت ندارد، مفهومی که از عناصر متشکله آن محسوب می شود.

13
·        از این رو ست، که جامعه شناسی سیاسی کنونی قادر به تمیز محتوای ماهوی یک جامعه از تصویر نمودین آن نمی شود.

·        (ورنر هوفمن در این حکم، در سنت مارکس، به ترکیب دو جفت مقوله دیالک تیکی مبادرت می ورزد.
·        او از ترکیب مقوله محتوا و ماهیت، مقوله محتوای ماهویرا می سازد و از ترکیب فرم و نمود، فرم نمودین و یا تصویر نمودین را.
·        در این دیالک تیک فرم نمودین ـ محتوای ماهوی (مارکس)، دیالک تیک فرم و محتوا و دیالک تیک نمود و ماهیت با هم ترکسب می شوند. مترجم)

14
·        اغلب سوء تفاهم های مربوط به خودویژگی کشورهای نوع شوروی می تواند به سبب عدم شناخت معیار ماهوی تمیز نظام های اجتماعی صورت گیرند.

15
·        زیرا درک این مسئله از اهمیت بزرگی برخوردار است.
·        مثلا نظام اجتماعی «دیکتاتوری پرولتاریا» (که باید دقیقتر تعریف شود)، بنا بر ماهیت خویش، نه نظام حاکمیت، بلکه نظام قدرت (حکومت) است.

16
·        اعمال قدرت بر مبنای مناسبات حاکمیت به امر برخورداری قدرتمندان کمک می کند و فرم های اعمال قدرت، بی تردید از نیاز به تحکیم وضع مورد نظر فراتر می روند.

17
·        فرم های اعمال قدرت بوسیله اهداف حاکمیت اجتماعی تعیین می شوند.
·        (ورنر هوفمن، «قانون کار در اتحاد شوروی»، ص 225، 1956 )

18
·        مشخصه حاکمیت اجتماعی این است که وسایل اعمال قدرت در درون قشر اجتماعی مسلط (و اغلب در درون خانواده واحدی) دست به دست می شوند.
·        به قول ر. میشل، «به میراث گذاشتن قدرت سیاسی، همواره مؤثرترین وسیله برای حفظ سلطه طبقه خویش بوده است.»
·        (ر. میشل، «راجع به ماهیت حزب در دموکراسی های مدرن»، ص 14، 1958)

19
·        در دولت فونکسیونر سوسیالیستی، این تداوم و توارث قدرت اجتماعی، بطور رادیکال از بین می رود.

الف
·        افراد منفرد حق انحصار قدرت برای مدت نا محدود را ندارند.

ب
·        فونکسیونر (مأمور) قابل تعویض است.

ت
·        فونکسیونر حقوق بگیر است و به ازای خدمت خویش مزد دریافت می کند.

پ
·        او نمی تواند قدرت خود را برای برخورداری شخصی (پر کردن جیب خود. مترجم) مورد استفاده قرار دهد، مگر اینکه قوانین جامعه را زیر پا بگذارد.

ث
·        قشر رهبران شوروی نیز هرگز خصلت «طبقاتی» نداشته اند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر