۱۳۹۳ فروردین ۲, شنبه

درخت تو


سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)

·        چرا به باغ، شاخه ای گلی به سر نمی زند
·        چه شد که در بهار ما  پرنده پر نمی زند

·        اگر شکست نو گلی،  چه بی وفا ست بلبلی
·        که غافلانه بر گل شکسته سر نمی زند

·        چه وحشت است راه را که کس بر آن نمی رود
·        چرا کسی چراغ جان به رهگذر نمی زند

·        نشاط عشق رفت و در، بر این سرای، بسته شد
·        کنون به غیر غم، کسی دگر به در نمی زند

·        شب ستاره کش همی نشسته روی سینه ام
·        به لب رسیده جان، ولی دم سحر نمی زند

·        شکوفه ی امیدم و غمم سیاه می کند
·        مرا خزان نمی برد، مرا تبر نمی زند

·        مکن نوازشم دلا که بند اشک بگسلد
·        که دست، کس به شاخه ی درخت تر نمی زند

ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر