۱۳۹۳ فروردین ۸, جمعه

سیری در شعر «عصیان خدائی» از فروغ فرخزاد (12)

 
فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
عصیان 
(۱۳۳۶)  
تحلیلی از شین میم شین
 مهق شعار ضض رممم
من پیام وصل بودم در نگاهی شوخ
من سلام مهر بودم بر لبان جام

من شراب بوسه بودم در شب مستی
من سراپا عشق بودم، کام بودم، کام

·        معنی تحت اللفظی:
·        من اگر خدا بودم، خود را به شکل پیام وصل در نگاهی شوخ،  به شکل سلام مهر بر لبان جام  و به شکل شراب بوسه در شب مستی در می آوردم و ذره ذره ی وجودم از عشق و کام تشکیل می یافت.

·        فروغ در ادامه شعر به تشریح چند و چون خدای خاکی به مثابه آلترناتیو و بدیل خدای آسمانی ـ انتزاعی می پردازد:

1
من پیام وصل بودم در نگاهی شوخ

·        خدای خاکی سمبل پیام وصل در نگاهی شاد و گستاخ است.
·        اینجا نیز خواننده و شنونده ساده لوح ـ بی اختیار ـ به یاد مولانا و عرفان می افتد:

تو برای وصل کردن آمدی، نی برای فصل کردن آمدی.

·        مولانا در ماجرای موسی و چوپان از قول خدا می گوید که خدا به قصد وصل آمده است و نه به نیت فصل.
·        وصل ماده و روح.
·        وصل طبیعت و انسان و خدا.
·        اصل وحدت وجود!
·        از دیدگاه پانته ئیسم!
·        وصل برده به برده دار.
·        وصل رعیت به ارباب فئودال
·        وصل پرولتر به بورژوا

2
من پیام وصل بودم در نگاهی شوخ

·        ولی فقط خواننده و شنونده ساده لوح و نه ژرف اندیش به وحدت نظر میان فروغ و مولانا می رسد.
·        فروغ در این شعرـ برخلاف مولانا و عرفان ـ نه به تأیید خدا، بلکه به نفی و انکار خدا می پردازد.
·        خدای آسمانی و انتزاعی را فروغ از اریکه قدرت به زیر می کشد، پرده های دیرمان توهم توده را از هم می درد و خدای خاکی طراز نوینی را به مثابه بدیل خدای خیالی و واهی عرضه می کند.
·        بعد به تعریف خدای خاکی می پردازد و خصایل و صفاتی را به خدای خاکی نسبت می دهد که خدای آسمانی حتی به خواب هم ندیده و نمی توانست هم ببیند.
·        این خصایل، خصایلی اند که فقط درخور خدای خاکی اند.

3
من پیام وصل بودم در نگاهی شوخ

·        خدای خاکی پیام وصل در نگاهی شاد و گستاخ است.
·        خدای خاکی پیام وصل است، نه میان ماده و روح، بلکه میان طبیعت اول و طبیعت دوم (جامعه و انسان).
·        این به معنی برقراری مجدد هارمونی و هماهنگی گسیخته میان طبیعت و جامعه (انسان) است.
·        هارمونی ئی که بویژه در روند توسعه جامعه سرمایه داری انحصاری (امپریالیسم) مختل و تخریب شده  و موجب تشکیل بحران ئوکولوژیکی (محیط زیستی) عمیقی گشته است.

4
من پیام وصل بودم در نگاهی شوخ

·        خدای خاکی از دید فروغ به حلقه واسط میان طبیعت و انسان بدل می شود:
·        به پل پیوند میان ناتورالیسم و هومانیسم.
·        شگفت انگیز است، که مارکس همین تعریف فروغ از خدای خاکی را راجع به کمونیسم کرده است:

«کمونیسم، عبارت است از
ناتورالیسم متکامل = هومانیسم و
هومانیسم متکامل = ناتورالیسم»
«در کمونیسم، برای نخستین بار، ماهیت انسانی طبیعت به انسان اجتماعی بر می گردد.
برای نخستین بار، هستی طبیعی انسان، با هستی اجتماعی او یکی می شود و طبیعت در مقابل انسان، فرم انسانی به خود می گیرد.
جامعه کمونیستی، وحدت ماهوی متکامل طبیعت و انسان است!
جامعه کمونیستی، رستاخیز حقیقی طبیعت است!
جامعه کمونیستی، ناتورالیسم تحقق یافته ی انسان و هومانیسم متجسم طبیعت است.»
(کارل مارکس، «رساله ی اقتصادی ـ فلسفی»، آثار منتخب مارکس و انگلس 40 ، ص 536 و 538)

5
من پیام وصل بودم در نگاهی شوخ

·        خدای خاکی بدین طریق شباهت غریبی به فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی کمونیستی پیدا می کند.
·        کوتاه کردن راه باغ ارم و یا استقرار بهشت نوین بر روی زمین (به قول فروغ) هم چیزی جز استقرار جامعه کمونیستی نمی تواند باشد.
·        چون فقط آنجا ست که تضادهای چرکین طبقاتی حل می شوند و بربریت و جنگ و عداوت و کشتار جای خود را به همزیستی هارمونی مند و هماهنگ بشریت می دهد.

6
من پیام وصل بودم در نگاهی شوخ

·        خدای خاکی ضمنا پیام وصل میان اعضای جامعه و همبود است.
·        این به معنی تحقق شعار «همه برای جامعه و جامعه برای همه» است.
·        این به معنی فاتحه ای بلند بر رقابت، اگوئیسم، ایندیویدوئالیسم، زورگوئی، استثمار، ستم و حقکشی است.
·        این به معنی برقراری برابری افراد جامعه و جهان بی اعتنا به تفاوت های تصادفی از قبیل نژاد و مذهب و ملیت و جنسیت و  اصل و نسب و سطح فکری و فرهنگی و سن و سال و تبار و غیره است.
·        این به معنی اعاده انسانیت بر باد رفته و از یاد رفته بشریت به بشریت است.
·        این به معنی برقراری هومانیسم حقیقی است.
·        این به معنی تشکیل خواهری ـ برادری حقیقی بشریت از هر نوع است.

7
من سلام مهر بودم بر لبان جام

·        خدای خاکی برای از بین بردن عداوت و رقابت و کینه و دشمنی میان انسان ها به سلام مهر بر لبان جام استحاله می یابد.
·        این به معنی پایان استثمار انسان بوسیله انسان است.
·        این به معنی پایان استعمار ملتی بوسیله ملتی دیگر است.
·        این به معنی برگشت پرنده فراری عشق و دوستی و آشتی به میان مردم است.

8
من شراب بوسه بودم در شب مستی

·        خدای خاکی خود را به شکل شرابی از محبت در شبان فراموشی هراس و دغدغه و کینه بدل می سازد.
·        مفهوم «مستی» و ضمنا «می» در این مصراع شعر فروغ در پله ای دیگر بازتعریف می شود.
·        شب مستی از دید فروغ نه شب بیهوشی، بی خردی، خردستیزی، خریت و بی خبری، بلکه شب نسیان (فراموشی) عداوت و خصومت میان انسانی دیرین است.
·        شب مستی بزعم فروغ، شب همدردی، همبستگی و همانندی است.

9
من سراپا عشق بودم، کام بودم، کام

·        خدای خاکی در این مصراع، به هیئت عشق و کام در می آید، تا بشریت بیگانه از هم و بیگانه از خود را به واسطه عشق پیوند دهد و زندگی را به کام همه سازد.

10
·        همه این سجایای خدای خاکی با صفات خدای آسمانی تضاد ماهوی دارند.
·        حتی اگر برخی از آنها، اینجا و آنجا شباهت صوری و ظاهری با هم داشته باشند.

11
·        برای درک بهتر این تضاد میان خدای آسمانی و خدای خاکی بهتر است که سری به قرآن بزنیم و صفات خدا را از زبان خود او بشنویم:
·        جبار، مکار، شیاد، کذاب، معبود، رحمان، رحیم، کریم، شریف و الی آخر.

12
·        دلیل این تفاوت و تضاد ریشه ای میان خدای آسمانی و خدای خاکی در منشاء طبقاتی ماهیتا متضاد آندو ست:

الف
·        خدای آسمانی خدای فرماسیون برده داری از هر نوع است.
·        انعکاس آسمانی ـ انتزاعی برده داران بزرگ و کوچک است.
·        انعکاس ستمگرترین، خشن ترین و خونریزترین طبقه اجتماعی است.

ب
·        در حالیکه خدای خاکی، خدای فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی کمونیستی است.
·        خدای جامعه و جهان عاری از طبقات متخاصم اجتماعی است.
·        انعکاس بشریت مولد، زحمتکش، خردمند و خردگرا ست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر