۱۳۹۳ فروردین ۱۱, دوشنبه

سیری در شعر «عصیان خدائی» از فروغ فرخزاد (13)


فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
عصیان 
(۱۳۳۶)  
تحلیلی از شین میم شین

می نهادم گاهگاهی در سرای خویش
گوش بر فریاد خلق بی نوای خویش

تا ببینم دردهاشان را دوایی هست
یا چه می خواهند آنها از خدای خویش

·        معنی تحت اللفظی:
·        گاهگاهی در خانه خویش به فریاد خلق گوش می سپردم تا ببینم  برای دردهای خلق درمانی هست و ضمنا ببینم که خلق از خدای خود چه می خواهد. 

·        فروغ در این دو بیت به توضیح رابطه خدای خاکی با خلق می پردازد:
·        او برای این کار، دیالک تیک خدا و خلق را به اشکال مختلف بسط و تعمیم می دهد:

1
می نهادم گاهگاهی در سرای خویش
گوش بر فریاد خلق بی نوای خویش

·        فروغ دیالک تیک خدا و خلق را به شکل دیالک تیک مستمع و صاحب سخن بسط و تعمیم می دهد.
·        خدای خاکی بدین طریق ـ بر خلاف خدای آسمانی ـ خصلت هومانیستی رادیکال کسب می کند.
·        دغدغه خاطر خدای خاکی نه اگوئیسم سیراب ناپذیر خدای آسمانی، نه خودخشنودی و خودستائی مستمر، نه در خدمت داشتن خیل بیشماری از پرستندگان از همه جور و همه جنس (جن و انس و ملک، جماد و جانور و نبات)، بلکه بینوائی خلق است.

2
·        بدین طریق، دوئالیسم فراز و فرود (خدا و خلق) به شکل دیالک تیک خدای خاکی و خلق بسط و تعمیم می یابد و رابطه فی مابین خصلت سلسله مراتبی وهیرارشی واره ی مبتنی بر تقسیم کار به خود می گیرد.
·        در نظام سلسله مراتبی طراز نوین، اختلافات، تفاوت ها و تضادهای مبتنی بر دوئالیسم فراز و فرود، حاکم و محکوم از بین می روند و جای خود را به برابری ماهوی میان انسان ها می دهند.
·        هر کس بنا بر استعداد و علاقه و شرایط سوبژکتیف و اوبژکتیف (عینی)، فونکسیونی به عهده می گیرد و ضمنا برابر و برابرحقوق با بقیه اعضای همبود و جامعه می ماند.
·        وقتی فروغ در ابیات پیشین از خانه کردن خدا در میان خلق سخن می گفت، بطور ضمنی بر همین برابری میان خلق و خدای خاکی اشاره داشت.

3
می نهادم گاهگاهی در سرای خویش
گوش بر فریاد خلق بی نوای خویش

تا ببینم درد هاشان را دوایی هست
یا چه می خواهند آنها از خدای خویش

·        فروغ ضمنا در این دو بیت، دیالک تیک خدای خاکی و خلق را به شکل دیالک تیک طبیب و بیمار بسط و تعمیم می دهد:
·        خدای خاکی بسان طبیبی به گزارش بیمار از درد خویش گوش می سپارد، تا برای درمان درد خلق دوائی بیاندیشد.

·        اینجا نیز رابطه خدا و خلق از نو تعریف و تعیین می شود:
·        خدای خاکی ـ بر خلاف خدای انتزاعی ـ از سر تا پا هومانیست (بشر دوست)، راسیونالیست (خردگرا)،  رئالیست (واقع بین)  و انسان زحمتکش پرست است:
·        خدای خاکی فروتن فروغ وارونه ی تمامعیار خدای خودپرست آسمانی است.

4
می نهادم گاهگاهی در سرای خویش
گوش بر فریاد خلق بی نوای خویش

تا ببینم درد هاشان را دوایی هست
یا چه می خواهند آنها از خدای خویش

·        برای درک عمیق محتوای نظری این دو بیت فروغ بهتر است به کردوکارهای ضد و نقیض خدای آسمانی بیاندیشیم که در کتب مقدس و در میراث ادبی و فلسفی قرون وسطی انعکاس یافته است:
·        خدای آسمانی بسان خدایان زمینی (اشرافیت برده دار، فئودال و سرمایه دار) هم بی حساب و کتاب، هم بی خرد و خردستیز و هم تجسم صفات ضد و نقیض است:

الف
·        بی حساب و کتاب و بی خرد و خردستیز است.
·        به قول سعدی، «به سلامی گردن می زند و به دشنامی خلعت می بخشد.»

ب
·        تجسم صفات ضد نقیض است:
·        هم عادل است و هم ظالم.
·        هم مهربان است و هم قسی القلب.
·        هم رحیم است و هم رحمان
·        هم صادق است و هم کذاب
·        هم وعده دهنده بهشت برین است و هم ترساننده از عذاب الیم.
·        و الی آخر.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر