۱۳۹۲ اسفند ۲۹, پنجشنبه

استالینیسم (5)


پروفسور دکتر ورنر هوفمن
برگردان میم حجری

فصل اول
خصلت عام استالینیسم
ادامه

نکته دوم
  
·        تمیز ماهوی نظام قدرت از نظام حاکمیت که برای درک استالینیسم الزامی است، به این معنی نیز است، که استالینیسم را نمی توان بواسطه یک مورفولوژی صوری بی تاریخ قدرت و شیوه تأثیر، مکانیسم ها و پیش شرط های «آنتروپولوژیکی» قدرت درک کرد.

·        (مورفولوژی عبارت است ازعلم فرم چیزها با توجه به خودویژگی ها، توسعه ها و قانونیت های شان. آنتروپولوژی عبارت است از علم انسان و تکوین و توسعه آن. مترجم)

·        استالینیسم را می توان تنها و تنها بمثابه یک پدیده تاریخی مشخص، بمثابه زائده جامعه ای معین، به دلیل شرایط تاریخی خاص درک کرد.
·        علاوه بر این، بدین طریق می توان به درک عمیقتر شرایط تاریخی ئی نیزنایل آمد که غلبه بر استالینیسم، امروزه تحت آن صورت می گیرد.

نکته سوم

1
·        آنچه می توان ـ امروزه، در فاصله ای تاریخی ـ بمثابه «استالینیسم» قلمداد کرد، تئوری خاصی نیست، که از مارکسیسم و لنینیسم (لنینیسم، که بعد از مرگ لنین، از سوی استالین نامگذاری شد)، فراتر برود.

2
·        دوره استالینیسم، آموزش قابل بحث مارکسیسم به میراث مانده را هاله ای از تقدس پوشاند، بدان جزمیت بخشید، به طرزی چند باره فرمالیزه کرد، ولی چیزی بدان نیفزود.

3
·        برخلاف تصور رایج، شاخص عام دوره استالینیستی عبارت است از نازائی نظری (عقیمی تئوریکی) در اتحاد شوروی و امثالهم.
4
·        تنها در جاهائی که برای حل و فصل مناسبات موجود، چاره دیگری باقی نمی ماند، با هزار زحمت و مصیبت تفسیر جدیدی از آموزش به میراث مانده از مارکسیسم ارائه داده می شد.
·        مثلا در مورد مسائل زیر:

الف
·        سوسیالیسم در یک کشور واحد

ب
·        «میرائی» دولت  

ت
·        گذار به کمونیسم.

5
·        استالینیسم ـ اما ـ خود را بطور کلی، بمثابه پراتیک اجتماعی معینی نمودار می سازد، که همواره به وفاداری بر آموزش کلاسیک «مارکسیسم ـ لنینیسم» تظاهر می کند، حتی آنجا که با روح آن در تضاد قرار دارد.

6
·        نتایج حاصل از این ماجرا را می توان به شرح زیر خلاصه کرد:

نتیجه اول

1
·        انتقاد علمی استالینیسم فقط می توانست «ایماننت» باشد، (یعنی نمی بایستی از چارچوب تجربی معینی پا فراتر گذارد. مترجم)

2
·        انتقاد علمی استالینیسم، تئوری مارکسیستی «دیکتاتوری پرولتاریا» را مبدأ حرکت خود در بحث قرار می داد.
·        یعنی نیات، آماج ها و انتظاراتی را مبدأ حرکت خود در بحث قرار می داد، که برای تحول جامعه بر پرچم خود نگاشته است.

3
·        اگر واقعیت جامعه شوروی با انتظارات کلاسیک های مارکسیستی ناسازگار بنظر می رسید، استالینیسم علت آن را نه فقط در واقعیت جامعه (علت عینی. مترجم)، بلکه علاوه بر آن در انتظارات کلاسیک های مارکسیسم (علت ذهنی. مترجم) می دانست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر