محمد زهری
(1305 ـ 1373)
... و تتمه
( ۱۳۴۸)
·
روح
·
بیمار است
·
تن
·
ـ خدا را شکر ـ
·
تندرست ِ تندرست!
*****
·
ای همه راضی به تن،
·
پروار بودن!
·
مغرب غربت
·
پدیدار است
·
آدمی - با مایه ی اندیشه ی سالم ـ
·
با غبار سایه ها قهر است
·
شب
·
دلش را تنگ خواهد کرد
·
ـ آن سان کز هجوم بغض
خواهد مرد ـ
·
و تو بی اندیشه ی خویشان و
·
ـ حتی خویش –
·
می گویی:
·
«تن
·
ـ خدا را شکر ـ
·
تندرست ِ تندرست است.»
*****
·
ای علیل روح ،
·
تن رها کن در تب جوشنده ی میدان
·
یا
·
حتی
·
در مصاف جوخه ی بیرحم آتش،
·
تا برآید عطسه ی بهبود ِ جاویدان
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر