۱۳۹۰ دی ۱۷, شنبه

سیر و سرگذشت دیالک تیک (6)

تندیس هگل و مارکس در پکن
گئورگ ویلهلم فریدریش هگل (1770 ـ 1831)
آثار هگل به 14 بخش طبقه بندی می شود:
آثار آغازین (جوانی)
آثار انتقادی ینا
طرح های سیستمی ینا
فنومنولوژی روح
منطق (کوچک و بزرگ)
فلسفه طبیعت
روح سوبژکتیف
روح اوبژکتیف (خطوط اصلی فلسفه حقوق)
فلسفه تاریخ
آثار مربوط به سیاست روز
فلسفه هنر
فلسفه مذهب
فلسفه و تاریخ فلسفه
دایرة المعارف علوم فلسفی

پروفسور الفرد کوزینگ
برگردان شین میم شین

4
هگل

• فلسفه کلاسیک آلمان و دیالک تیک ایدئالیستی در فلسفه هگل به کمال خود می رسند.

• «در سیستم هگل فلسفه نوین، یعنی فلسفه کلاسیک آلمان به نقطه اوج خود رسید.
• در سیستم فلسفی هگل ـ برای اولین بار ـ (و این خدمت بزرگ اوست) کل جهان طبیعی، تاریخی و روحی بمثابه روندی، یعنی در حرکت، تغییر، تحول و توسعه بی وقفه مطرح گردید و در جهت اثبات پیوند درونی موجود در این حرکت و توسعه تلاش به عمل آمد.»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 26)

• در فلسفه ایدئالیستی ـ عینی هگل این روح است که در روندی دیالک تیکی پله به پله بالاتر فرا می رود، همواره ـ بطور قانونمند ـ فرم های نوینی به خود می گیرد و همزمان به خود شناسی نایل می آید.
• این روح که هگل تعالی آن را به صورت مفاهیم مطرح می سازد، چیزی جز روند تفکر نیست که خود را از سوبژکت جدا کرده، خود مختار شده و بصورت روند جهانی مطلق در آمده است.
• اما هگل در این فرم وارونه با اتکاء به وسعت نظر خویش و دانش دایرة المعارفی اش، علوم زمان خود را بخدمت می گیرد تا در کل هستی، در طبیعت، تاریخ و تفکر به اثبات وجود پیوند درونی، توسعه و تضادها نایل آید.

• دیالک تیک ایدئالیستی هگل دارای محتوای واقعی است، زیرا در توسعه عرفانی گشته روند تفکر، توسعه واقعی جهان مادی در قانونمندی دیالک تیکی اش، بخشی، آگاهانه توضیح داده می شوند و بخشی بطرزی نبوغ آمیز تخمین زده می شوند.

• بنابرین، سیستم هگل ـ به قول مارکس، انگلس و لنین ـ «بلحاظ متد ومحتوا، ماتریالیسمی است که بطور ایدئالیستی روی کله اش قرار داده شده است.»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 22، لنین جلد 38، ص 226)

• هگل اولین خردمندی است که در تاریخ تفکر فلسفی، قوانین عام دیالک تیک را فرمولبندی کرده است:

1

• او حرکت و توسعه را بمثابه گذار از تغییرات کمی به حالات کیفی نو فرمولبندی کرده است.

2

• او حرکت و توسعه را بمثابه پیدایش و حل تضادها فرمولبندی کرده است.

3

• او حرکت و توسعه را بمثابه نفی نفی فرمولبندی کرده است.

4

• او در تضاد، سرچشمه و نیروی محرکه هر نوع توسعه را باز شناخته اشت:

الف

• تضاد «ریشه هر حرکت و ریشه هر حیاتمندی است.

ب

• فقط زمانی که چیزی تضادی در خود دارد، حرکت می کند و دارای نیروی محرکه و کردوکار است.»
• (هگل، «منطق»، جلد 2، ص 1 و 2)
5

• هگل متد فکری دیالک تیکی خود را در تجزیه و تحلیل انتقادی ژرف و پیگیر شیوه تفکر متافیزیکی توسعه و تکامل داده، شیوه تفکر متافیزیکی ئی که با مفاهیم ایزوله شده و مرده و با دستورالعمل های یکسونگرعمل می کرد، بی توجه به حرکت مفاهیم، بی توجه به گذار متقابل آنها به یکدیگر و بی توجه به نسبی بودن دستور العمل ها.

6

• دیالک تیک اما بنظر هگل نه «هنرنمائی است» و نه « تأملات تاب بازانه ذهنی است.»
• (هگل، «دایرة المعارف»، پاراگراف 81)
7

• «دیالک تیک در وهله اول عبارت است از طبیعت خودی و حقیقی تعین های فهم.

8

• دیالک تیک در وهله اول عبارت است از طبیعت خودی و حقیقی چیزها.

9

• دیالک تیک در وهله اول عبارت است از طبیعت خودی و حقیقی کلا هر آنچه که محدود است و پایان پذیر است.»

10

• «و لذا دیالک تیک روح پوینده برخورد علمی را تشکیل می دهد.

11

• دیالک تیک اصلی است که تنها ببرکت آن پیوند و ضرورت ذاتی به درونمایه علوم راه می یابد و معراج راستین و نه نمودین فانی و پایان پذیر در آن است.»
• (هگل، «دایرة المعارف»، پاراگراف 81)
12

• دیالک تیک بنظر هگل بطور اوبژکتیف (عینی) تعیین می شود:
• «زیرا متد عبارت است از آگاهی به فرم خودجنبی درونی محتوای آن.»
• (هگل، «منطق»، مقدمه)
13

• متد دیالک تیکی عبارت است از «مفهومی که خودآگاه است، مفهومی که خود را به عنوان مطلق ـ هم بلحاظ اوبژکتیف و هم بلحاظ سوبژکتیف ـ موضوع بررسی خود قرار می دهد.»

14

• متد دیالک تیکی عبارت است از «حرکت خود مفهوم» و لذا آن «نیروی عام و بطور کلی بی پایانی است که در برابرش هیچ ابژکتی را تاب مقاومت نیست.
15

• از این رو می توان گفت، متد دیالک تیکی عالی ترین نیروها ست.

16

• متد دیالک تیکی نه تنها نیروی یگانه و مطلق خرد است، بلکه همچنین عالی ترین نیروی محرکه یگانه خرد است، تا بکمک خود، خود را در همه اشیاء بیابد و بشناسد.»
• (هگل، «منطق»، جلد 2، ص 3 و 3)

• هگل مهمترین مقوله های دیالک تیک را مورد بررسی قرار داده و تعاریف او در باره مقولات زیرین علیرغم برخورد ایدئالیستی ـ عرفانی اش، ماهیتا درست اند:
1
• ضرورت و تصادف
2
• علت و معلول
3
• تأثیر متقابل
4
• امکان و واقعیت
5
• ماهیت و پدیده (بود و نمود)
6
• قانون
7
• ضرورت و آزادی
8
• تداوم و شکست و مقولات بسیار دیگر.

• دیالک تیک بزرگترین دستاورد فلسفه کلاسیک آلمان و یکی از مهمترین منابع تئوریکی ماتریالیسم دیالک تیکی است.

• بنظر مارکس دیالک تیک هگل «فرم اصلی همه دیالک تیک ها ست، البته پس از کندن پوسته عرفانی آن.»
• (مارکس، نامه به کوکلمن، 6، 3، 1864)

• فرم عرفانی دیالک تیک هگل در خصلت فلسفه او نهفته است و موجب آن می شود، که آن «در فرم فعلی اش مطلقا غیر قابل استفاده باشد.»

• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 21، ص 276)

• این مسأله که دیالک تیک هگل بطور گسست ناپذیری با سیستم ایدئالیستی او آمیخته بود، موجب پیدایش سلسله ای از معایب و نواقص می گردید.
• معایب یاد شدهء سیستم فلسفی هگل موجب غلطیدن به دره شماتیسم، بویژه در مورد مسائل زیرین شده است:

1
• در مورد تریاد (تز، آنتی تز و سنتز)
2

• در مورد تلقی کردن طبیعت به عنوان بروز صرف روح و عاری از توسعه در زمان دانستن آن.

3

• و بالاخره در خاتم شناخت فلسفی دانستن سیستم هگل (درست بر خلاف روح انتقادی دیالک تیک)

• (شماتیسم یعنی بی اندیشه ای، بطور مکانیکی و کلیشه وار عمل کردن. مترجم)


ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر