۱۳۸۹ مهر ۲۴, شنبه

فوندامنتالیسم چیست؟ بخش 2

فوندامنتالیسم، مدرنیته، رویاروئی و برخورد فرهنگها
دومه نیکو لوسوردو (متولد 1941)
فیلسوف و اندیشمند معاصر ایتالیا
برگردان یدالله سلطان پور

آمریکائی ها، اگرچه از اروپا مؤسسات قرون وسطائی را با خود به قاره آمریکا نبرده اند،
ولی انبوه بیکرانی از سنت ها و مذاهب قرون وسطائی را به همراه داشته اند.
حقوق فئودالی (عقب مانده) انگلیسی، خرافات رنگارنگ، احضار ارواح،
خلاصه کلام انواع و اقسام مزخرفات، که ضرر و زیان مستقیمی
به کسب و کار نداشته اند و اکنون برای عوامفریبی بسیار مفید و مناسب اند.
فریدریش انگلس

• جناح عادی و به اصلاح «روشنگری گرا» ـ مبتذل فوندامنتالیسم مخالفت جاهلانه با مدرنیته غربی را محکوم می کند.
• اما حتی سطحی ترین تحلیل های جامعه شناسانه نشان می دهند که چنین جریاناتی به جنبش هائی تعلق دارند که پایگاه توده ای ـ اجتماعی شان قبل از همه در شهرها ست.
• حداقل در مورد مصر می توان گفت که «فوندامنتالیست ها بندرت توانسته اند، پایگاه توده ای درمیان روستائیان که اغلب بی سوادند، بوجود آورند.»

• بدنبال «گسترش آموزش همگانی»، فعالین اسلامیستی اکثرا از «جوانانی تشکیل می شوند که سن شان کمتر از سی سال است، بطور متوسط تحصیل کرده اند، مدرک لیسانس در جیب دارند، اما فاقد دورنمای شغلی آتی اند

• در فوندامنتالیسم متعلق به تسنن، «هر فعال نمونه، دانشجوی یک دانشکده مدرن غیرمذهبی در یکی از رشته های فنی است
• اکثر آنها «در رشته های کشاورزی، برق، پزشکی و مهندسی تحصیل می کنند

• در انقلاب شیعی، نقش مهمی را «نخبگان دانشجوئی اسلامی به عهده داشته اند که در سیستم تربیتی درجه یک ایران تحصیل کرده، ولی شانس ترقی اجتماعی نداشته اند
• بخش اعظم آنان با «فراغت تحصیل ازدانشگاه های بزرگ امریکائی»، که ببرکت بورس تحصیلی امکان پذیر شده بود، «در مقامات بالای رهبری و تکنوکراسی جمهوری اسلامی» به «تجارب بین المللی چشمگیری دست یافته اند

• فوندامنتالیست های اسلامی «موضع خصمانه ای، هم بر ضد سنت گرائی (ترادیسیونالیسم) و هم عبر ضد مؤسسات مذهبی رسمی و متداول داشته اند.
• آنها ـ بلحاظ سیاسی و فکری ـ در پی پیاده کردن خلاقانه کتاب مقدس بوده اند.»
• آنها از آیات و احادیث، تفسیری «انقلابی» می کنند، که نه فقط بلحاظ محتوا، بلکه همچنین از این نظر که در مقابل علمای سنتی اهل تسنن (که به دولت و نظام اجتماعی حاکم تمکین می کنند)، قشر جدیدی از روشنفکران را تشکیل می دهند.

• در غرب بدنبال رفرماسیون، مبارزه بر ضد انحصار کشیشی اجرای مفاد کتاب مقدس، نقطه گرهی مهمی برای پیدایش مدرنیته محسوب می شد.

• زیر فشار فوندامنتالیسم، شکاف همانندی اکنون در خاورمیانه بوجود می آید:
• «پذیرش نقش روشنفکر مذهبی ـ عملا ـ امکان ارتقای هر عنصر فعال را بدرجه یک روحانی پدید می آورد و بدین سان بر جنبش اسلامی خصلت یک روحانیت نوین اضافه می شود، که از سوی گروه های تندرو، جنبه ضد روحانیت کلاسیک بخود می گیرد.
• با پیدایش بخشی از نسل اول تحصیلکرده که امکان دسترسی مستقیم به منابع مذهبی دارد، بدون اینکه نیازی به روحانیان داشته باشد، انشعاب انقلابی علنی مجاهدین (رزمندگان راه حق) از قرآن و سنت، جامه عمل می پوشد


اسلامیسم رادیکال با این قشر روشنفکر جدید ـ عملا ـ حزب سیاسی مدرنی را وارد جامعه ای رخوت زده و راکد می کند.

• این حزب سیاسی، چنان حزبی است که از نقطه نظر تئوریسین های آن، نقش پیشاهنگی را بعهده دارد.

• گسترش این احزاب وابسته است به توانائی آنها در«تأسیس دولت اجتماعگرا (در سطحی نازل) از طریق ایجاد انجمن های دستگیری متقابل و گشودن راه به روی اقشار فقیر جامعه جهت تحصیل و زندگی مرفه و مدرن.»

• اشاعه فوندامنتالیسم ـ حتی در اروپا ـ میان مسلمانان بریتانیای کبیر از طریق توانائی آن در پر کردن خلئی ممکن شد که از «سیاست نئولیبرالیسم اقتصادی افراطی خانم تاچر» بوجود آمده بود.

• حتی در رابطه با مسأله زنان، علیرغم جنبه های ارتجاعی آشکار آن، با مطالعه دقیقتر معلوم می شود که این مسأله بغرنجتر از آن است که معمولا تصور می شود.

• اولا باید توجه داشت که مورالیسم مردسالار ـ در وهله نخست ـ نه یک واقعیت امر ایدئولوژیک، بلکه یک واقعیت امر جامعه شناسانه است:
• چه، بویژه زنان متعلق به اقشار پایین جامعه، تکیه گاه رژیم شیعیان ایرانی را تشکیل می دهند.

• و بقول اسمیت، این اقشار ـ بویژه در زمینه رابطه جنسی ـ عمدتا خواستار اجرای یک «اخلاق سختگیر» و نه لیبرال هستند.

• (مورالیسم مکتب فکری ئی است که اخلاق را بمثابه تنها معیار برای رفتار میانانسانی تلقی می کند. مترجم)

سازمان های فوندامنتالیستی در مصر به شرح زیرعمل می کنند:
• «آنان وسائط نقلیه در اختیار زنان دانشجو قرار می دهند که در غیر این صورت باید سوار اتوبوس های مخلوط و پر از مسافر شوند و مرتب مورد مزاحمت قرار گیرند.
• البته بشرط اینکه آنها در اتوبوس های اسلامی حجاب را رعایت کنند.
• آنها در سالن های دانشگاهی به جدائی زنان از مردان مبادرت می ورزند و بدین طریق، برای زنان که در سالن های پر، در پیدا کردن جای مناسب برای نشستن همواره مشکل دارند، امکان آن را پدید می آورند که در شرایط بهتری از کلاس های درس استفاده کنند.»

• اسلامیسم رادیکال نظر سنتی رایج را مبنی بر اینکه عروس باید موضوع یک قرارداد ازدواج باشد، رد می کند و عمدتا از موضعی دفاع می کند که «زن آزادی مطلق در انتخاب همسر داشته باشد.»
اسلامیسم رادیکال «چند همسری سیستماتیک» حرمسرائی را بشدت محکوم می کند.
• چند همسری را بطور محدود جایز می شمارد و گاهی حتی افراد را از آن منصرف می سازد.

• در رابطه با حجاب، باید گفت که آن به هیچ وجه ـ همیشه و فقط ـ بمعنی یک اجبار نیست.
• حجاب واکنش زنان نسبت به محیط محافظه کارانه ای است که خود در آن بزرگ می شوند:
• «حجاب که گاهی حتی علیرغم خواست پدرها و مادرها رعایت می شود، بعنوان سمبل تعلق به رادیکالیسم اسلامی است.»

• این امر نه فقط بعنوان موافقت با «اخلاق سختگیر» مردسالار، مقاومت در برابر غرب و احیای هویت سرکوب شده فرهنگی و ملی است، بلکه حاکی از جنبه دیگری است که یادآور مقاومت و مبارزه فمینیست های غرب بر ضد خرید و فروش اندام زن است.
• برای نشان دادن نامناسب بودن طرز تفکری که تنها با توسل به مقولات سنت و مدرنیته، به تحلیل فوندامنتالیسم دست می زند، باید یاد آور شد که تنها کشوری که در خاورمیانه و نزدیک فوندامنتالیسم اسلامی پیروز و حاکم شده، ایران است که هم در عرصه اقتصادی ـ اجتماعی و هم سیاسی مدرنترین کشور آن منطقه است.
• ایرانی که انقلاب آغاز قرن و تلاش دموکراتیک مصدق را پشت سر دارد که در سال 1332 با دسیسه های غرب و سازمان سیا ناکام شده است.

مثال دوم اسرائیل است که سمبل مدرنیته در منطقه محسوب می شود.
• کشوری که نه فقط فوندامنتالیسم پروتستانی اولین دهه های قرن بیستم، بلکه همچنین فوندامنتالیسم یهودی زمان حال را در بر دارد.
• میان فوندامنتالیسم پروتستانی و فوندامنتالیسم یهودی نوعی همپیوندی وجود دارد، زیرا مشخصه هردو عبارت است از رجعت به انجیل!

• تعریف فوندامنتالیسم بعنوان مخالفت با مدرنیته و یا به عنوان سنت گرائی (ترادیسیونالیسم) مهاجم که از خطر استبداد نوین اخطار می دهد، نیز با تفاسیر فوندامنتالیستی رایج جور در نمی آید.

• اما این نکته بویژه قابل توجه است که اتهام یاد شده فقط شامل حال یکی از فوندامنتالیسم های بیشماری که جهان امروز را بلرزه انداخته اند، می شود.

• ایدئولوگ های غربی به بهانه خطر استبداد، در شیپور جنگ صلیبی بر ضد اسلام پیکارجو می دمند و اسلامیست ها نیز بنوبه خود استبداد را یکی از کالاهای وارداتی مخرب غرب می شمارند.

• هردو تعریف یاد شده نارسا و ناقص اند.

• ما برای تحلیل واقع بینانه تر، نخست فوندامنتالیسم اسلامی را مورد بررسی قرار می دهیم:
سؤال اول تعریف دشمن

• سؤال اول این است که فوندامنتالیست های اسلامی دشمنان خود را چگونه تعریف و تعیین می کنند؟

• بنظر قطب (بنیانگذار اخوان المسلمین که در زمان ناصر در بازداشت بسر می برد و بعدها اعدام شد) دشمنان «شیاطین انسانواره اند، صلیبیون، صهیونیست ها، بت پرست ها و کمونیست ها که با یکدیگر فرق دارند، ولی وجه مشترک شان عبارت است از اینکه با تمام قوا بر ضد اسلام عمل کنند و پیشاهنگ جنبش های احیای اسلام را نابود سازند

• چیزی که بیشتر از هرچیز جلب توجه می کند، ساده کردن اردوی دشمنان و پوشاندن جامه مذهبی بر اندام تضادها ست!

مانیگری نهفته در این طرز نگرش، نمی تواند برکسی پنهان بماند، هرچند که مانیگری ـ به تنهائی ـ برای حلاجی فوندامنتالیسم کفایت نمی کند.

• (مانیگری مذهب دوئالیستی مانی است. مترجم)

مانیگری را می توان (اگربه پهلوانان انترناسیونالیسم لیبرال ـ دموکرات بسنده کنیم) در گفتارهای رونالد ریگان و یا آیزنهاور نیز یافت که در سال 1953 میلادی اوضاع بین المللی را چنین توصیف می کند:
• «آزادی در مبارزه بر ضد بردگی است، در مبارزه نور بر ضد ظلمت است

• سالها بعد جان فوستر دالس، که به تسلط خود بر انجیل مباهات می کرد، توصیه می کند، که همه باید در زندگی سیاسی از انجیل الهام بگیرند:
• «من معتقدم که ما باید کوشش کنیم، که فکر و عمل سیاسی مان ـ حتی الامکان ـ بر طبق اعتقادات مذهبی مان باشد که بنا بر آن، انسانها آغاز و انجام خود را در خدا می یابند!» و در سمت وزیرخارجه در دوران ریاست جمهوری آیزنهاور، هر نوع بیطرفی را عمیقا غیراخلاقی قلمداد می کرد.

• (جان فوستر دالس، طراح کودتای 28 مرداد 1332 بوده است. مترجم)

• بیایید به مطالعه پدیده فوندامنتالیسم ادامه دهیم:

سؤال دوم تعریف دوست

• سؤال دوم این است که فوندامنتالیسم، دوستان خود را چگونه تعریف می کند؟

• قطب می نویسد:
• «خاستگاه یک اسلامیست انقلابی، طایفه ای اصیل و کهنسال است.
• او جزئی از توده ای رفیع است که در رأس آن رهبران نجیبی همانند نوح، ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، یوسف، موسی، عیسی و خاتم الانبیا، محمد قرار گرفته اند


• از این گفته قطب در می یابیم که ما با پدیده ای تاریخی، بقدمت صدها ساله سر و کار داریم، با روندی لاینقطع، مستمر و بی گسست!

• اختلافات کنونی به گذشته ای خیلی دور برمی گردند و در چنین گذشته ای است که هویت دوست و دشمن رقم می خورد و بویژه بر دشمن صفت تجاوزگری مادرزاد نسبت داده می شود!

• از این رو ست، که جهان اسلام خود را موظف می بیند که انحطاط و بحران امروز را از طریق رجعت به اوضاع قبل از تهاجم نظامی، ایدئولوژیکی و سیاسی غرب خاتمه بخشد، به عبارت دیگر از راه رجعت به خویشتن خویش، از طریق رجعت به ایام آغازین که در لفافه ای از عرفان مورد تجلیل قرار می گیرد.

• (در ترمینولوژی فوندامنتالیسم شیعی، با مقوله هائی از قبیل «صدر اسلام» برخورد می کنیم. مترجم)

• هدف، پاک نگهداشتن هویت اسلامی از هرگونه آلودگی و اختلاط است.
• هدف، خاتمه دادن به اسارت ایدئولوژیکی ویرانگر با قدمت صدها ساله است.

• این امر نوعی طلسم و تنبه است، نوعی «تطهیر فرهنگی» است، که چشم بسته و دل آسوده کلیه جنبش ها و مؤسسات مدرن غربی را از لیبرالیسم تا کمونیسم منفور می داند.

• عنصر مهم و تعیین کننده ـ اینجا ـ عبارت نیست از نبرد بر ضد مدرنیته، بلکه عبارت است از مبارزه بر ضد غرب!

• اینجا کلیه ایده ها و مؤسسات ناپسند و خطرناک به بهانه تضادمندی با هویت اسلامی، محکوم می شوند!

• اصطلاح «تطهیر فرهنگی» کلیه مظاهر فرهنگ، مد و زبان را در بر می گیرد:
• در الجزایر مبارزه بر ضد فرانسه گسترش می یابد و برای طرد «زبان منفی و منفور استعمارگران»، «زبان قرآن» عرضه می شود!

• تطهیر مورد نظر حضرات، حالت مجازی دارد و فرمولبندی «حزب انقلابی بین اللملی»، بمثابه حزب پیشاهنگ، بدون تردید فاقد اصالت اسلامی است.

• فعالین اسلامی عناصر بیشماری را از دشمنان خود به عاریه می گیرند:
• انتقاد از تمدن مدرن و غرب نیز از فرهنگ انتقادی اروپائی به عاریه گرفته شده است.

• (به عاریه گرفتن و استعمال مفاهیم، مقولات، استراتژی و تاکتیک و فرم های سازمان واحدهای سیاسی و اجتماعی از سوی اسلامیست های ایرانی نیز وسیعا رایج بوده است.
• این امر بدلایل مختلف انجام گرفته :
• اولا بخاطر غنای فرهنگ سیاسی و سازمانی مارکسیستی و فقر فرهنگ فوندامنتالیستی ـ اسلامی.
• ثانیا بخاطر انرژی انقلابی نهفته در مفاهیم و ارج و قرب درخشان آن مفاهیم در ذهنیت توده ها.
• ثالثا بدلیل اینکه فوندامنتالیست ها مارکسیستها را از هر نظر برتر از خود می دانند و رقابت از موضع ضعف در سرکوب بربرمنشانه آنان و در ریختن محتوای اسلامی به قالب مقوله ها و مفاهیم عاریه گرفته شده از آنان و مسخ ارزش های فرهنگی آنان صورت می گیرد. مترجم)

• قطب بطور بی پرده و با تحسین، از الکسیس کارل نقل قول می کند ولی این برسمیت شناختن و استفاده از او بعنوان یک منبع و مرجع، بلافاصله بگور سپرده می شود و ادعا می شود که اندیشه های این «شخص بسیار دانشمند، بسیار حساس، بسیار صادق و آزاداندیش»، بدون استثنا از قرآن اقتباس شده اند.

• فعالین اسلامی سرخوشانه در قلب طیف سیاسی و ایدئولوژیکی جا خوش می کنند و در ضمن ادعا می کنند که این طبقه بندی های مدرن نه محصول انقلاب فرانسه، بلکه بیشتر چکیده ای از سوره ای از قرآن است و آنگاه سوره یاد شده را با آزادی کامل بطور دلبخواه تفسیر و یا حتی تحریف می کنند.

• مشخصه فوندامنتالیسم عبارت است از سرهم بندی کردن یک هویت ثابت و تغییرناپذیر!
• و متعاقب با آن انکار روابط و تأثیر متقابل فرهنگ های مختلف در یکدیگر!

• یک سنت فرهنگی مشخص که به عنوان سنتی بی عیب و نقص، استثنائی و ناسازگار با کلیه فرهنگ های موجود قلمداد می شود و ناگزیر خصلت قومی بخود می گیرد.

• فوندامنتالیسم یک سنت فرهنگی است که می خواهد به طبیعت بدل شود.
• البته طبیعتی که با سنن فرهنگی دیگر که در تداوم تغییر ناپذیر شان منجمد شده اند، ناسازگار است.
• ایده ها و مؤسسات ـ در وهله نخست ـ در پرتو خاستگاه قومی واقعی و یا فرضی آنان مورد قضاوت قرار می گیرند.

انتقاد از سلطه غرب به انتقاد از غرب، بطورکلی و سرانجام به انتقاد از مجموعه مردم غرب تبدیل می شود:
• قطب اعلام می کند که نقش رهبری غرب به پایان ناگزیر خود نزدیک می شود.

• گذار از سطح تاریخ به آنتروپولوژی (تاریخ تکوین انسان) از گرایشی حکایت می کند که تضاد موجود را بطور ناتورالیستی درک می کند!

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر