۱۴۰۲ اردیبهشت ۲۶, سه‌شنبه

تحلیل دیگری از تراژدی «مهره سرخ» ـ شاهکار سیاوش کسرایی (۱۱۹)

 Siyavash Kasraei.jpg 

تحلیلی 

از

شین میم شین
 

سهراب

در چشم و لب تراوش شادی

در چنگ می فشارد بازوبند

آرام می نشیند، می لغزد، می خسبد

بر پهنه کتاب

چون سایه ای سبک

قویی به روی آب

 

اما حکیم

اشک نگین کرده در نگاه

آهسته

آنچنان که یکی طفل خفته را

بردارد از زمین و در آغوش بفشرد،

بندد دو بال دفتر از هم گشوده را

ـ افشان ز چشم، شبنم سرخی به برگ ها ـ

 

در چشم نیمروز

بر دشت می رود

اسبی خمیده گردن

لخت، بی لگام

چون مهره ای نشسته به بازوی آسمان

خورشید سرخ فام

پایان
ادامه

   پ

درس عبرت گرفتن از اشتباهات

به کرد و کار به ظاهر منفی و مخرب سوبژکت (سهراب)،

محتوای مثبت، سازنده و بارآور می بخشد:

می توان گفت که کرد و کار او را به لحاظ نتیجه نهائی وارونه می سازد:

کرد و کار اشتباه آمیز را به کرد و کاری بالقوه ثمربخش برای نسل های آتی مبدل می سازد.

 

۳

تردیدی نیست که سهراب

 بخشی از کاراکتر خود سیاوش

 به مثابه سوبژکت انقلابی است.

تردید اما در این است که آیا خود سیاوش به هنگام مرگ «در چشم و لب تراوش شادی» داشته است و یا نه.

 

در غیر این صورت

شبح سرخ میهن ما

 به زبان شکسپیر (هملت)  در «عالم اشباح»

همچنان و هنوز از آرامش ابدی محروم خواهد بود.

 

شاید منظور سیاوش از مفهوم « پایان یکه خواهی و پیروز پروری» انتقاد از کیش شخصیت در حزب توده نیز بوده باشد:

کیش شخصیت در هر حزب و سازمان،

 دیالک تیک رهبری و توده حزبی

را

به شکل دوئالیسم همه چیز و هیچ، همه کاره و هیچکاره بسط و تعمیم می دهد و تخریب می کند:

حزب طبقه را به سربازخانه ای تنزل می دهد و سلسله مراتب سربازخانه ای را در آن رایج می سازد:

کیش شخصیت

 از طبقه و توده و توده حزبی

 تفاله می سازد

 و

 در و دروازه به روی اشتباهات جبران نایذیر می گشاید.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر