۱۴۰۲ اردیبهشت ۲۵, دوشنبه

درنگی در غزلی از خواجه شیراز (۷)

 

 میم حجری

 

۱

مستور و مست هر دو چو از یک قبیله‌اند
ما دل به عشوهٔ که دهیم اختیار چیست؟

 

معنی تحت اللفظی:

فرقی بین مستور و مست وجود ندارد.

 اگر ما مختار باشیم، طرفدار کدامیک از این دو باشیم؟

خواجه در این بیت غزل،

دیالک تیک خیر و شر 

را

به شکل وحدت مستور و مست، تحریف و تخریب می کند.

بعد سؤال ابلهانه ای را مطرح می سازد.

چون اگر مستور و مست یکسان باشند،

 فرقی بین تبعیت از مست و یا مستور نخواهد بود.

این کردوکار خواجه

از قضا 

کردوکار عرفان است.

در پانته ئیسم (همه خدایی) که عرفان مبتنی بر آن است،

فرقی بین خلق و خدا و خر و خورجین و خرما وجود ندارد.

همان عرفانی که آماج انتقاد مستمر خواجه است.

کسی که عرفا را به تزویر و تظاهر و ریا متهم می کند،

خودش برای اثبات خرافات فئودالی خود، ترک رندی می کند و عارفی خر و خردستیز می شود

و

به انکار تضاد مستور و مست می پردازد.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر