۱۴۰۲ اردیبهشت ۲۸, پنجشنبه

درنگی در غزلی از خواجه شیراز (۸)

 

 میم حجری

 راز درونِ پرده چه داند فلک،

 خموش
ای مدعی

 نزاعِ تو با پرده دار چیست؟

 

معنی تحت اللفظی:

فلک بسان غلام کر و لال پرده دار است

و

 از راز پشت پرده خبر ندارد.

پس از گیر دادن به فلگ پرده دار بپرهیز.

خواجه

در این بیت غزل،

 دیالک تیک طبقات حاکمه و عمال طبقات حاکمه 

را

به شکل دیالک تیک خدا و فلک بسط و تعمیم می دهد.

خدا

را

خواجه

به

خوانین و سلاطین همه کاره پشت پرده نشین و تصمیمگیر 

تشبیه میک ند

و

فلک

را

به غلام کر و خر و لال پرده دار

و

نقش تعیین کننده را از آن خدا (خوانین و سلاطین برده دار و فئودال و سران طبقه حاکمه)  می داند.

 حق مطلقا با خواجه است:

در

 دیالک تیک آمر و مأمور

(طبقه حاکمه و هیئت حاکمه و دولت)

نقش تعیین کننده

از آن آمر (طبقه حاکمه) است.


صدها سال بعد از حافظ

خلایق خر

هنوز قادر به تمیز آمر از مأمور نیستند.

به همین دلیل شعارشان

 مرگ بر مأمور است و نه مرگ بر آمر.


محتوای فلسفی این بیت غزل این است 

که 

همه کاره، خدا ست و نه قضا وقدر و چرخ و فلک و دهر و روزگار و این و آن.

حافظ

نماینده بینش فاتالیستی (تقدیرگرایی، مشیت الهی) است.

بدین طریق

بشریت

سلب سوبژکتیویته (آدمیت، فاعلیت) می شود.

اوبژکت واره، چیز واره و در بهترین حالت، حیوان واره می شود.

خواجه بر اساس این ادعای فاتالیستی (مشیتی ـ الهی)،

تئوری تسلیم و تحمل و رضا را تبلیغ می کند.

و

از مبارزه انقلابی برای تغییر وضع موجود، نهی می کند.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر