۱۴۰۲ خرداد ۲, سه‌شنبه

درنگی در اندیشه ای از آرتور شوپنهاور (۴)

 

آرتور شوپنهاور 

(۱۷۸۸ ـ ۱۸۶۰)
فیلسوف، نویسنده و استاد در مدارس عالی آلمان
 

میم حجری

آرتور شوپنهاور


۱

خوش بينی

 در اين سرای درد و محنت ناشی از اراده كور زندگي است.
 
خوش بینی 
به نظر شوپنهاور ناشی از اراده کور زندگی است.
البته نه در همه جا، مثلا نه در کره قمر، بلکه در جامعه بشری که مصیبتکده و صحرای کربلا ست.
 
اما من ـ زور شوپنهاور از اراده آنهم کور زندگی چیست؟
 
زندگی که سوبژکت نیست، تا اراده کور و بینا داشته باشد.
 
منظور او نه اراده زندگی، بلکه غریزه قدر قدرت حفظ نفس است.
 
و از این نظر، حق با شوپنهاور است:
غریزه حفظ نفس
حتی در بدترین اوضاع،
یأس و بدبینی را می تاراند و مانع خودکشی افراد نباتی و جانوری و انسانی می گردد.  
به همین دلیل در افکار عمومی، گربه نه یک جان،‌ بلکه هفت جان دارد
و
به آسانی تسلیم عزرائیل نمی شود.
 
باید روی وولونتاریسم (اراده گرایی) خرافی شوپنهاور کار کنیم.
 
۲
اوست كه از درون ما به ستايش از زندگی می‌پردازد 
تا ما را وادار كند در اين بدبختی و نكبت و مصيبت
 در اجرای هدف او كه همان تنازع بقاست سر فرود آوريم  
 
معنی تحت اللفظی:
اراده کور زندگی به زعم شوپنهاور از درون آدمیان به ستایش کورکورانه از زندگی می پردازد تا بشریت را خر کند و به تنازع بقا سوق دهد.

منظور شوپنهاور از زندگی، نه زندگی، بلکه «زنده ماندن و زیستن» و یا حیات (اگزیستانس) است.
مترجمین بیسواد این متن او، حیات را به غلط به زندگی ترجمه کرده اند.
 
حیات از مفاهیم مهم فلسفه حیات (آلمان) و اگزیستانسیالیسم (فرانسه) است.
فلسفه حیات آبشخور فاشیسم است.

در این خرافه ـ جمله شوپنهاور سر و کله داروینیسم پیدا می شود.


شوپنهاور 
مفهوم بیولوژیکی تنازع بقا
 را
 از طبیعت (بیولوژی) به جامعه می آورد و برای عوامفریبی به خدمت می گیرد.

سعدی و حافظ و غیره هم همین کار را می کنند:
برای توجیه ایده ئ<لوژی طبقات اجتماعی برده دار و فئوددال
از مفاهیم طبیعی بهره برمی گیرند.
 
مثلا با اشاره به وجود پست و بلند در طبیعت،
تفاوت و تضادهای جامعه بشری را توجیه ناتورالیستی می کنند.
چنین کرد و کاری اصلا مجاز نیست.
 
در جامعه بشری نه تنازع بقا، بلکه مبارزه طبقاتی وجود دارد.

در جامعه بر خلاف طبیعت،
قوی بر ضعیف پیروزی نمی شود، بلکه سوبژکت تاریخ بر طبقه حاکمه مرتجع پیروز می شود.
مثلا
طبقه سرمایه داران بر اشراف فئودال و روحانی، طبقه کارگر بر بورژوازی و غیره پیروز می شود و نتیجه این مبارزه طبقاتی، نه سیطره قوی بر ضعیف، بلکه تشکیل فرماسیون اقتصادی مترقی تر و عالی تر و توسعه بی مزاحمت نیروهای مولده جامد و جاندار است.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر