۱۳۹۹ شهریور ۹, یکشنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) اتیک (اخلاق) (۱)

 Das Dreieck von Ethik, Moral und Recht | Michael Rasche

 

پروفسور دکتر ماتهویس کلاین

برگردان

 شین میم شین  

ماتهویس کلاین

(۱۹۱۱ ـ ۱۹۸۸)

فیلسوف آلمانی، استاد فلسفه مارکسیستی

از افسران ارتش آلمان  

از بنیانگذاران کمیته ملی آلمان آزاد در دوره سیطره فاشیسم

به سبب تبلیغات ضد فاشیستی در ارتش

از سوی دادگاه نظامی غیابی نازی به جرم خیانت،

به اعدام محکوم شده بود.

از آموزگاران فلسفه در دانشگاه کارل مارکس

موضوعات پژوهشی او:

تئوری شخصیت

اتیک 

هومانیسم

۱

·      اتیک به طور کلی عبارت است از آموزه و یا علم عادات و موازین اخلاقی.

 

۲

·      اتیک جزئی از فلسفه است که موضوعش شعور اخلاقی و رفتار منطبق با موازین اخلاقی است.

 

فصل اول

معنی اتمولوژیکی واژه «اتیک»

 

۱

·      نام «اتیک» از واژه یونانی «اتوس» منشق می شود.

 

۲

·      اتوس خود معانی متفاوتی دارد.  

۳

·      اتوس اغلب به صورت اسم جمع، به معنی محل اقامت، محل سکونت، محل مسکونی، خانه، میهن به کار می رود.

 

۴

·      اتوس چه بسا به صورت اسم جمع، به معنی عادات، خاستگاه، منشاء، رفتار متداول عمومی، عادات زندگی، آداب و رسوم و غیره به کار می رود.

 

۵

·      اتوس به شعور اخلاقی، رفتار و موضعگیری اخلاقی، خصلت و کاراکتر اخلاقی، اخلاق و یا اخلاقمندی اطلاق می شود.

 

۶

·      شاید در نگاه اول چنین به نظر رسد که این معانی مختلف ـ بدون داشتن کمترین پیوند با یکدیگر ـ پهلوی یکدیگر قرار گرفته اند.

 

۷

·      اما با بررسی دقیقتر می توان پیوند قانونمند و تاریخی ـ منطقی میان آنها را به روشنی اثبات کرد.

 

۸

·      معانی متفاوت واژه «اتوس» مراحل متفاوت توسعه تاریخی (به ویژه پیشتاریخی) جامعه بشری، حیات همبودین انسان ها و خود اخلاق را منعکس می کنند.

 

الف

معنی اول اتوس

اتوس به معنی محل اقامت، محل سکونت، محل مسکونی، خانه و میهن

 

۱

·      واژه «اتوس» به این معنی، حاکی از آن است که ما اینجا فقط آن را در رابطه با هستی و حضور انسانی در نظر می گیریم.

 

۲

·      این واژه در آغاز، در مورد همبود حیوانات هم به کار می رفت.

 

۳

·      واژه «اتوس» در اینجا بیانگر نکات زیر است:

 

الف

·      بیانگر پیوند مادی و ماهوی میان انسان ها ست.

 

ب

·      بیانگر واقعیت امر اساسی ساده و بنیادی محل سکونت انسان ها ست.

 

پ

·      بیانگر همبود و همبائی و همزیستی مربوط به محل سکونت انسان ها ست.

 

۴

·      اینجا در واژه «اتوس»، هنوز از معانی زیر خبری نیست:

 

الف

·      از معنی اخلاقی خاص هنوز در آن اثری نیست. 

 

ب

·      از معنی مربوط به شعور اخلاقی هنوز در آن اثری نیست.  

 

پ

·      از معنی مربوط به رفتار آگاهانه اخلاقی هنوز در آن اثری نیست. 

 

۵

·      گذار به این مرحله ـ به لحاظ تاریخی ـ تنها در روند تاریخی بسیار تدریجی و طولانی توسعه و تمایز اجتماعی و فرهنگی ـ فکری صورت می گیرد.

 

۶

·      آنچه که در رابطه با «عرف و اخلاق» در واژه «اتوس» طنین می افکند، بی آنکه همزمان از همبود و همبائی و همزیستی انسان ها در گروه های اجتماعی (قوم، قبیله و طایفه)، متمایز و متفاوت تلقی شود، فقط گشتاور سکونت و هر آنچه که با سکونت در رابطه است، گشتاور عرف، عادات و رسوم است.

 

۷

·      اگرچه عرف، عادات، رسوم، اخلاق، رفتار، آداب و غیره خود، پدیده (نمود) منشق گشته از حیات اجتماعی مادی انسان ها هستند و ثانوی محسوب می شوند، ولی چنان بیواسطه در حیات اجتماعی مادی انسان ها ذوب شده اند، یعنی با منشاء خویش، با مناسبات همبائی، همزیستی و همکاری، وحدت بی تمایزی تشکیل داده اند، که چه بسا با آن یکی و یکسان جلوه می کنند.

 

ب

معنی اتمولوژیکی یونانی «سین ـ اتس»

 

۱

·      این نسبت بیواسطه، خود نه تنها در معانی اول و دوم واژه «اتوس» انعکاس می یابد، بلکه در واژه های خویشاوند با واژه «اتوس» نیز خودنمائی می کند.

 

۲

·       مثلا واژه یونانی «سین ـ اتس» به معانی زیر است:

 

الف

·       به معنی همبائی و همزیستی است.

 

ب

·      به معنی معتاد (عادت کرده) به همدیگر است.

 

پ

·      به معنی قابل اعتماد بودن به همدیگر است. 

 

ت

·      به معنی آشنا (و همچنین خویشاوند) بودن با همدیگر است.

 

ث

·      به معنی از طریق عادات زیست و نوع زیست در پیوند با همدیگر بودن است.

 

پ

معنی اتمولوژیکی یونانی «سین ـ اتیا»

 

۱

·      واژه یونانی «سین ـ اتیا» به معنای زیر بوده است:

 

الف

·       به معنی سکونت در جوار همدیگر بوده است.

 

ب

·      به معنی همزیستی بوده است.

 

پ

·      به معنی رفتار دوستانه با همدیگر بوده است.

 

ت

·      به معنی  همبائی و خویشاوندی انسان ها بوده است.

 

ث

·      به معنی عادت کردن بوده است.

 

ج

·      به معنی آداب و رسوم بوده است.

 

ح

·      به معنی عارف (شناسنده) بوده است.

 

خ

·      به معنی تمرین بوده است.

 

۲

·      در زبان کنونی، پیوند اتمیولوژیکی میان واژه های «سکونت» و «عرف»، «عرفمندی» و یا «طایفه» و «اخلاقمندی» از بین رفته است.

 

۳

·      این پیوند اما نه تنها در زبان یونانی، بلکه همچنین در زبان آلمانی دیده می شود.

 

۴

·       در زبان آلمانی متعالی قدیم و متوسط کنونی میان واژه «سکونت» و «عادت»  فرقی وجود ندارد.

 

۵

·       واژه «سکونت» در زبان آلمانی نیز برعکس، به معنی «بودن، پرستاری کردن، عادت کردن» است.

 

۶

·       «عادت» اینجا با «سکونت»، یعنی با زندگی مبتنی بر همبائی انسان ها در پیوند بیواسطه قرار دارد.

 

۷

·       در زبان آلمانی برای مدت مدیدی «عادت» و یا «سکونت» و «تمرین» و یا «تجربه و دانش عملی» به معنی واحدی به کار می رفتند.

 

۸

·       «تمرین» معنائی جز کاربست عملی عادات، معارف، آداب و رسوم، رفتار و غیره که از حوایج اوبژکتیو تولید و سکونت جمعی و همزیستی ناشی می شوند، ندارد.

 

۹

·       در زبان آلمانی بعدها «تمرین» به مثابه جنبه و نمود خاص هستی و حضور اجتماعی احساس شد و میان آن و «عادت» و یا «سکونت» تفاوت گذاشته شد و بعد اهمیت خودویژه آن برای حیات بشری شناخته شد و به نوبه خود به مثابه  مبداء و شاقولی (ملاک و معیاری) برای وضع (آگاهانه) قواعد و هنجارهای رفتار اجتماعی مطلوب به کار گرفته شد.

 

۱۰

·       عرف و عادت، اتوس و یا اخلاق در مراحل آغازین تاریخ بشری عمدتا در شیوه رفتار مبتنی بر عادات، منطبق با عرف و عادت، یعنی شیوه رفتار عملی انسان ها نسبت به یکدیگر خلاصه می شد، که قبل از همه مدیون حوایج اوبژکتیو تولید و حیات اجتماعی اند، تا نیاز درونی سوبژکتیو افراد انسانی.

 

۱۱

·       این نیاز درونی، این شعور اخلاقی سوبژکتیو ـ همانطور که افلاطون و ارسطو هم بدان اشاره کرده اند ـ به طور تدریجی، از طریق «عادت»، «تمرین» و تربیت تشکیل می شود، یعنی بر مبنای کاربست عملی معارف، آداب و رسوم و تحت تأثیر تربیت بیواسطه اعضای منفرد کلکتیو، طایفه و قوم تشکیل می شود.

 

۱۲

·       کاربست عملی معارف و عادات، مثل هر کاربست دیگر ـ از همان آغاز ـ فقط به طور اوبژکتیو، یعنی به وسیله ضروریات زندگی الزامی نمی شود، بلکه همیشه در عین حال، نشانه و نمودار شعور عملی بیواسط و بی تمایز معین طایفه و همبود بوده است.

 

۱۳

·       اما پایه و اساس و نیروی محرکه پیدایش، توسعه، دوام و قوام عرف و عادت، آداب و رسوم، نه در ضمیر (روح، شعور)، بلکه بیشتر در حوایج اوبژکتیو تولید، توزیع و حیات اجتماعی (همزیستی در همبود) به طور کلی بوده است.

 

۱۴

·       اینجا، یعنی در سیستم مناسبات اجتماعی مادی، در روابط مبتنی بر وابستگی انسان ها و در نیازمندی آنها به یکدیگر است که اتوس و یا اخلاق منشاء خود را دارد.

 

۱۵

·      در خارج از این پیوند نمی توان به درک آن نایل آمد.

 

۱۶

·       اتمیولوژی واژه «اتوس» ما را به این مبداء اخلاق باز می گرداند و همزمان، توسعه آن را از نازل به عالی منعکس می کند.

 

۱۷

·       و بدین وسیله تز ماتریالیستی ـ تاریخی عام را مورد تأیید قرار می دهد.

·      بنا بر تز ماتریالیستی ـ تاریخی (تز معروف به درک ماتریالیستی تاریخ) نحوه و نوع همجائی (سکونت جمعی)، همزیستی و همکاری معین تاریخا و اجتماعا مشروط انسان ها، بنا بر شیوه زیست معین انسان ها ـ به طور قانونمند و بالضروره ـ شیوه های رفتار، عرف و عادت، اخلاق، آداب و رسوم معین و سرانجام نگرش های اخلاقی، عواطف و احساسات، قواعد و هنجارهای معینی را به دنبال می آورد که آنها هم بعد به نوبه خود بر حیات اجتماعی انسان ها فعالانه تأثیر می گذارند.

 

·      مراجعه کنید به دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی

 

۱۸

·      در جامعه اشتراکی اولیه بر پایه مالکیت اجتماعی، کرد و کار تولیدی و زندگی جمعی در خانواده، طایفه و بالاخره در قبیله، کلیه اعضای هر گروه اجتماعی به وسیله موازین اخلاقی و هنجارها با یکدیگر پیوند داشته اند و مکلف به رعایت آنها بوده اند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر