۱۳۹۹ مرداد ۳۰, پنجشنبه

خود آموز خود اندیشی (۲۹۰)

 


شین میم شین

نه 
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادر زادی.

اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۳۲)
 
حکایت دهم

 

۱

یکی عدل، تا نام نیکو برد

یکی ظلم،  تا مال گرد آورد.

 

یکی عاطفت سیرت خویش کرد

درم داد و تیمار درویش کرد

 

بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت

شب از بهر درویش شبخانه ساخت

 

 

خزاین تهی کرد و پر کرد جیش

چنان کز خلایق به هنگام عیش

 

برآمد همی بانگ شادی چو رعد

چو شیراز در عهد بوبکر سعد

 

حکایت شنو کآن گو نامجوی

پسندیده پی بود و فرخنده خوی

 

ملازم به دلداری خاص و عام

ثنا گوی حق بامدادان و شام

 

در آن ملک قارون برفتی دلیر

که شه دادگر بود و درویش سیر

 

معنی تحت اللفظی:

پادشاهی که دادگری پیشه کرده بود تا نام نیکو ببرد،

مشخصا به اقدامات زیر دست زده بود:

 

۱

تبدیل عاطفت به سیرت خویش

 

سیرت

یکی از مفاهیم فلسفی ـ ادبی  ـ اخلاقی مهم سعدی

است.

 

مثال:

 

صورت زیبای ظاهر هیچ نیست.

ای برادر

سیرت زیبا بیار.

 

سعدی

در این بیت شعر

دیالک تیک فرم و محتوا

را

به

شکل دیالک تیک صورت و سیرت بسط و تعمیم می دهد

و

نقش تعیین کننده

را

از

آن محتوا (سیرت) می داند.

 

سیرت

به

معنی راه و روش و رفتار و خوی و اخلاق

است.

سلمان ساوجی:

من

آن را آدمی خوانم که دارد سیرت نیکو

مراچه مصلحت با آنکه این گبر است و آن ترسا

 

معنی تحت اللفظی:

در قاموس من

پیش شرط آدمیت

سیرت نیکو

ست.

من

مصلحت طلب

(پیرو پراگماتیسم)

 نیستم

که

برای آدمیت اعضای جامعه

معیاری از مذهب

سرهم بندی کنم

و

زرتشتی و مسیحی

را

آدم محسوب ندارم.

 

۲

یکی عاطفت سیرت خویش کرد

 

راه و روش و رفتار و عادت و اخلاق

(سیرت)

بدین طریق

در

فلسفه سعدی

به

چیزی اختیاری و ارادی و دلبخواهی

(سوبژکتیو)

استحاله می یابد

و

سلب عینیت و طبقاتیت می شود.

 

در

حالیکه اخلاق پدیده ای روبنایی ـ ایده ئولوژیکی

است

یعنی

چیزی حاوی منشاء عینی و طبقاتی

است.

 

به همین دلیل از سیرت افراد می توان ماهیت طبقاتی آنها را تشخیص داد و تعیین کرد.

 

۲

بذل و بخشش و حمایت از فقرا

 

یکی عاطفت سیرت خویش کرد

درم داد و تیمار درویش کرد

 

تبدیل محبت به همنوع به سیرت خویش

که

چیزی فکری، انتزاعی و سوبژکتیو بوده،

اکنون

مادیت، مشخصیت و عینیت می یابد:

نظر

جامه عمل

می پوشد.

 

سعدی

در این بیت مختصر و موجز

دیالک تیک های زیر

را

به

خواننده شعرش می آموزد:

 

۱

دیالک تیک سوبژکتیو و اوبژکتیو

را

 

۲

دیالک تیک مجرد (انتزاعی) و مشخص

را

 

۳

دیالک تیک فکری و مادی

را

 

۴

دیالک تیک عاطفت و بذل و بخشش

را

 

۳

بنای ابنیه و پل و کاروانسرا و شبخانه

 

بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت

شب از بهر درویش شبخانه ساخت

 

گذار از فکری به مادی،

گذار از سوبژکتیو به اوبژکتیو

گذار از مجرد به مشخص

اکنون

به

صورت اعمال خیر دیگر

صورت می گیرد.

 

سعدی

برای سران طبقه حاکمه

برنامه اقتصادی و اجتماعی و عمرانی و اخلاقی می نویسد.

 

به

همین دلیل

سعدی

را

باید

ایده ئولوگ ارگانیک طبقات حاکمه بنده دار و فئودال

محسوب داشت.

 

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر