۱۳۹۹ شهریور ۱, شنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۳۸۳)

 

 

جمعبندی

از
مسعود بهبودی
 
هی عوام فریب

۱
خری بجو و سوارش بشو

۲
ما
دیری است که از خریت مرده ایم
و
سگ گشته ایم
تا
از سگیت بمیریم و آدم شویم

۳
ما
به یقین می دانیم
که
فرقی میان احزاب رنگارنگ طبقه حاکمه امپریالیستی وجود ندارد.
احزابی که عه ز آب اند و گند آب اند

۴
فقط حروف اند که جا به جا شده اند:
اس پی دی
شده
پی دی اس

۵
یادش به خیر حزب اس ای دی

۶
توانا بود هر که دانا بود
دل از فر دانش مصفا بود.
 
دیالک تیک کوری

۱
اولا
دایرة المعارف ها را
مثلا دایرة المعارف ۳۸ جلدی فرانسه را
که یک نفر ننوشته
و
نمی نویسد.

۲
ثانیا
هر ایرادی به نظر ما دارید
مثل خود ما
متمدنانه نقد و تصحیح و رد کنید.

۳
ضمنا
دایرة المعارف روشنگری
در این ۲۰ سال
بیش از ۱۰۰ کتاب ترجمه و بیش از ۲۰ هزار مطلب تألیف کرده است.

۴
آدم باید کور باشد و نبیند
و
یا بینا باشد و نخواهد که ببیند
 
ویرایش:

محمد مختاری

پا بر سر کدام زمین بگذارم
کز التیام و سامانی
نشانه ای باشد؟

( زمین کره ای است.
کره که سر ندارد تا خر پا بر آن نهد. 
به کجا بروم که در آنجا از التیام و سامانی نشانه ای باشد.)

آن ضربه ی مبارک دیرین کجا ست
که آدمی را روزی به کام درد می افکند؟

(ضربه دردانگیز همانقدر مبارک می تواند باشد که اسکندر ویرانگر و آکاخسوز و برده ساز خجسته بوده است.)

ای بادهای مسموم (سمی، مثلا گازهای شیمیایی)
دیوانه تر وزیدن گیرید
و ابرها را از بار زهرهاتان
آبستن کنید
تا بر زمین من
یکباه سیلی از گزنده و افعی
باریدن گیرد (تا در زمین ما یکباره، سیلی گزنده به راه افتد)

باران کژدمی مگر این خواب را برآشوبد.
(باران سمی که بیدارگر نمی تواند باشد. رعد و برق خشمگین پر خروش می تواند بیدارگر باشد.)

پایان

۱
۹۹ در صد کسانی را که رژیم کثافت جماران به قتل رسانده
به لحاظ سطح توسعه سواد و شعور
فرقی با اجامر بیسواد و بی شعور جماران
نداشته اند.

۲
یعنی اصلا لزومی نداشته که سرکوب و تخریب و تبعید و اعدام شوند.

۳
قهرمانان قلابی و تقلبی را
طبقه حاکمه می سازد:

الف
اولا
جناحی از طبقه حاکمه که حاکم است
و حکومت می کند و می کشد.

ب
ثانیا
جناحی از طبقه حاکمه که در اوپوزیسون است و سودای رسیدن به قدرت و کشتن در سر دارد
که
از هر کره خری
شیرآهنکوهمردی می سازد و آسمان را با اجنه و ارواح و ملائکه اش
در مقابل کره خر به کرنش و سجده و نماز برمی انگیزد
 
درنگی در طنزی رئالیستی ـ انتقادی - اجتماعی ـ فمینیستی

۱
این ترانه آذری (احتمالا تحت عنوان آرشین مال آلان)
هم
رئالیستی ـ انتقادی - اجتماعی ـ فمینیستی است
و
هم
سرشته به طنزی توده ای است.

۲
نماینده نیمه دیگر جامعه (زنان)
با صراحت و صداقت توده ای
از
معیار المعاییر خود در زمینه تشکیل خانواده
پرده برمی دارد:

الف
من با کسی ازدواج خواهم کرد که خر پول باشد.

ب
وقتی حریفی درخواست ازدواج می کند
بلافاصله می پرسد:
خرپولی؟

پ
حریف هم جواب می دهد:
آری.

ت
سؤال برای زن خرپول جو
اکنون کمیت پول حریف است.
به همین دلیل
سؤال خود را تکرار می کند تا به کمیت دارایی حریف خرپول پی ببرد.

ث
حریف هم اعلام می دارد
که کمیت پولش به اندازه حجم انبار آب است.

ج
در نتیجه زن اعلام می دارد که زن او خواهد شد.

ح
نقطه اوج طنز و رئالیسم آنجا ست
که
حریف می گوید:
می دانستم م که زنم خواهی شد.
یعنی خر پول بوده است و نه خر.

۳
ما با همین محتوای رئالیستی ـ انتقادی - اجتماعی ـ فمینیستی
در
نمایشنامه مشد عباد
نیز آشنا می شویم
آنجا که مثلا
مشد عباد از الزامی بودن ضرب و شتم زنان
به طنز
سخن می راند.
 
چه کسی می گوید که الاغ عاقل نیست؟
من الاغی دیدم
موسیقی می فهمید. 

مینا و مهره ها

۱
مینا
فقط و فقط
مهره ها را می بیند
(خواه مهره های به خیال او مثبت را و خواه مهره های به خیال او منفی را)

۲
مینا
اما
طبقات اجتماعی را نمی تواند ببیند.

۳
ایراد بینشی اساسی مینا و ۹۹ در صد روشنفکران جامعه و جهان
همین است

۴
دلیل این کوته بینی
این است
که
مینا از سرچشمه زلال و لایزال مارکسیسم لبی تر نکرده است
 
عجب بدبختی ئی است.

۱
ایراد که در دموکراسی نیست.

۲
ضمنا
من ـ زور از دموکراسی چیست؟

۳
تا معلوم شود
که
ایراد در چیست؟

۴
اگر دموکراسی و هماندیشی و حق ابراز نظر نباشد،
فشنگ می ماند و تفنگ و گردنه و گردن و ساطور و قمه و قداره
 
درنگی در عرعری

۱
شاملو هم فاشیست بوده است.
جد اندر جد.

۲
متفقین
شاملو را همراه با پدرش به جرم طرفداری از فاشیسم آلمان
حتی به چوبه اعدام بسته بودند.
مراجعه کنید به بامداد در آینه. ۱۰
سال گفتگو با شاملو.

۳
سطر سطر لاطائلات شاملو
نیچه ئیستی ـ فاشیستی ـ اگزیستانسیالیستی است.

۴
ما صدها صفحه تحلیل از آثار و اشعار شاملو منتشر کرده ایم.

۵
اگر اکابر رفتید و خواندن و نوشتن فراگرفتید
خبر کنید
تا برای تان پست کنیم
 
درنگی در ماهیت طبقاتی و ایده ئولوژیکی پیکار در راه خدا می داند چی و کی

مصطفی
 
خیلی متاسفم بعداز چهل سال سیاست کمونیستی سازمان پیکار برای بکار گرفتن واژه "شهدا" و شهید" هنوز که هنوزه درک و مفهوم خاصی برای از بین بردن آن پیدا نکرده اند؟

۱
سازمان پیکار
نه
کمونیستی بوده و نه غیر مذهبی (غیرایدئالیستی) و ماتریایلستی و نه دیالک تیکی

۲
پیکاری ها از سازمان آنارشیستی ـ شیعی ـ مذهبی ـ تروریستی مجاهدین خلق
انشعاب کرده اند
و
حتی بخشی از رفقای سابق خود را ترور کرده اند تا خودشان لو نروند.

۳
پیکاری ها به لحاظ ایده ئولوژیکی
تفاوت ماهوی با مجاهدین خلق نداشته اند.

۴
شخصیت مهم پیکاری ها به نام تراب حق شناس
مترجم خوبی بوده است
ولی به لحاظ تئوریکی (تفکر مارکسیستی ـ لنینیستی) به غایت فقیر بوده است.

۵
ترجمه های تراب هم عمدتا زباله های شعرای فلسطینی است و محتوای آنها انتی سیمیتیستی (ضد یهودی و فاشیستی) است.

۶
پیکار بسان مجاهدین خلق و اسلام و فدائیان خلق و اسلام و راه کارگر و حزب غار و غیره
جریانی آنتی سیمیتیستی و در تحلیل نهایی فاشیستی بوده است.

۷
هنر پیکاری ها پیدا کردن و تکرار آیاتی از مارکس و غیره و جا زدن خود به عنوان طرفداران رادیکال طبقه کارگر بوده است.

۸
پیکاری ها بسان دیگر جریانات چپنما کوهنورد بوده اند.

۹
ما هارت و پورت هایی از تراب را تحلیل و منتشر کرده ایم.
دریغ از اندیشه.

۱۰
مشخصه دیگر پیکاری ها بسان فدائیان و مجاهدین و غیره
مطلق کردن فرم قهرامیز مبارزه یعنی ترور بوده است.

۱۱
دکاکین چپنما در ایران
محروم از نعمت مغز اندیشنده اند

۱۲
عاجز از تفکر مفهومی اند.

۱۳
اما ایراد گرفتن به استفاده از واژه شهید
فرمی از گرایشات فرمالیستی است.

۱۴
یعنی با مطلق کردن فرم قهرامیز به اصطلاح مبارزه خویشاوند است.

۱۵
شعار تنها ره رهایی ترور مسلحانه
هم
شعاری فرمالیستی (متافیزکی، ضد دیالک تیکی)
است
و
نه
مارکسیستی ـ لنینیستی
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر