شجریان
خانه ام آتش گرفته است،
آتشی جانسوز
هر طرف میسوزد این آتش
پردهها و فرشها را ،
تارشان با پود
من به هر سو میدوم
گریان
در لهیب آتش پر دود
وز میان خندههایم
تلخ
و
خروش گریه ام
ناشاد
از
درون خسته ی سوزان
میکنم فریاد،
ای فریاد!
ای فریاد!
خانهام آتش گرفته ست،
آتشی بی رحم
هم چنان میسوزد این آتش
نقشهایی
را
که
من
بستم به خون دل
بر سر و چشم در و دیوار
در شب رسوای بیساحل
وای بر من، سوزد و سوزد
غنچههایی را که پروردم
به دشواری
در
دهان گود گلدانها
روزهای سخت بیماری
از
فراز بامهاشان،
شاد
دشمنانم
موذیانه
خندههای فتحشان بر لب
بر منِ آتش به جان
ناظر
در
پناه این مُشَبّک شب
من
به هر سو میدوم
گریان
از
این بیداد
میکنم فریاد،
ای فریاد!
ای فریاد!
وای بر من،
همچنان می سوزد این آتش
آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان
و آنچه دارد منظر و ایوان
من
به دستان پر از تاول
این طرف را میکنم
خاموش
وز لهیب آن روم از هوش
زان دگر سو
شعله برخیزد،
به گردش دود
تا سحرگاهان، که میداند که بود (دار و ندار) من شود
نابود
خفته اند این مهربان همسایگانم
شاد
در
بستر
صبح از من مانده بر جا مُشت خاکستر
وای،
آیا هیچ سر بر میکُنند از خواب؟
مهربان همسایگانم از پی امداد؟
سوزدم (سوزد مرا) این آتش بیدادگر بنیاد
می کنم فریاد،
ای فریاد!
ای فریاد!
پایان
ویرایش
از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر