هیئت تحریریه کلکتیو
برگردان
۸
· مارکس و انگلس در سال های ۴۰ قرن نوزدهم به قانونمندی روند تاریخ پی بردند.
(رسیدن به اندیشه قانونمندی روند تاریخ،
انقلابی در جامعه شناسی است.
این آغاز تشکیل جامعه شناسی علمی
است.
از این به بعد
روندهای جامعتی
می توانند
بسان روندهای طبیعی
مورد تجزیه و تحلیل علمی قرار گیرند.
این پایان خر تو خر در تاریخ شناسی و جامعه شناسی است.
علم الجامعه
از این به بعد
به علمی از طراز علوم طبیعی و تجربی و ریاضی
مبدل می شود.
این به معنی پایان حدس و گمان و شک و تردید و خیال پروری و هارت و پورت است.
مترجم)
۹
· مارکس و انگلس در سال های ۴۰ قرن نوزدهم به کشف رسالت تاریخی طبقه کارگر نایل آمدند.
(این کشف کلاسیک های مارکسیسم
با
کشف سوبژکتیویته در تاریخ بشری
همراه بوده است
که
در تزهایی راجع به فویرباخ معرفی و اثبات می شود.
بدین طریق،
سوبژکت مندی تاریخ
اثبات می شود.
مراجعه کنید
به
تأملی در تزهایی راجع به فویرباخ (بخش اول)
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3025
تأملی در تزهایی راجع به فویرباخ (بخش دوم)
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3090
تأملی در تزهایی راجع به فویرباخ (بخش سوم)
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3155
تأملی در تزهایی راجع به فویرباخ (بخش چهارم)
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3221
۱۰
· مارکس و انگلس در سال های ۴۰ قرن نوزدهم به تأسیس جهان بینی علمی طبقه کارگر نایل آمدند.
· یعنی به تأسیس ماتریالیسم دیالک تیکی و ماتریالیسم تاریخی نایل امدند که انسان ها را به عمل آگاهانه منطبق با قانونمندی های توسعه جامعتی قادر می سازد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر