۱۴۰۰ آذر ۱۲, جمعه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۶)

 

 

ویلی زیته

(۱۹۲۱ ـ ۲۰۱۳)

نقاش پرولتاریا

وزیر هنر در جمهوری آلمان دموکراتیک


میم حجری

 

۲۷۰
گلوی مرغ سحر را بریده اند و ،
هنوز
در این شط ِ شفَق
آواز سرخ او
جاری است .
" سایه "

پس از «و» هرگز نباید «،» گذاشت.
گلوی مرغ سحر را بریده اند و  هنوز
در این شط ِ شفَق

آواز سرخ او جاری است .
سایه

اگر چه گلوی مرغ سحر را بریده اند
ولی در شط شفق
آواز سرخش جریان دارد.

این همان اندیشه فروغ فیلسوف است:
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است.
سایه به جای پرواز پرنده
آواز پرنده را گذاشته است.
جریان چیزی در شط به چه معنی است؟
این به معنی جریان آواز در شط است.
شط خودش جریانی است.
جریان چیز دیگری در جریانی غیرمنطقی است.
شبیه جریان خون در آب جاری است.
برای رفع این ابهام ویا ایراد
باید گفت که منظور سایه از شط شفق
بستر شط است
و
نه خود شط.
یعنی آواز سرخ مرغ سحر بسان جوی خون در بستر شط شفق  جاری است.


۲۷۱ 
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا
 سیه روی مولوی خر پرور

خود مولوی مگر عاشق شمس تبریزی نبوده است؟
شمس را ندیده بود
نشنیده بود
فهم نکرده بود؟

 

۲۷۲
مگر در جمکران فقیری هم یافت می شود؟
 فقرا همه از دم میلیاردر شده اند و به کانادا هجرت کرده اند و خانه رایگان لازم ندارند.

 

۲۷۳
دهاقین 

ضرب المثلی دارند که شننیدنی است:
به کلاغ بگی:
اخت دارو ست.
حسرت دیدن اخ کلاغ را باید به گور ببری
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل


۲۷۴
از مسئولان محترم و زحمتکش تقاضا داریم
ارتفاع سطل های زباله را کوتاهتر کنند تا همه بتوانند از سفره ای که برایشان گسترانیده اید بهره مند شوند
حریف

 

۲۷۵
همه همینجوری اند.
اثر هر کس برایش مثل فرزندش است
که مرتب تصحیحش می کند
تا معایبش رفع شوند

 

۲۷۶
گرانفروشی ، کم فروشی ، حقه بازی، رشوه ، رانت ، کلاه برداری ، جعل ، دزدی ، قتل ، جنایت و در نهایت مردمانی فاسد و حکومتگرانی فاسدتر ، دستآورد بیش از چهل سال حاکمیت رژیمی است مبتنی بر اسلام ناب محمدی!
هاتف

همه این کردوکارها
فرم هایی از مبارزه طبقاتی از بالا هستند
و کم ترین ربطی به اسلام ندارد.
خود ادیان
هم
فرم هایی از ایده ئولوژی طبقات حاکمه در طول تاریخ توسعه جامعه بشری اند.
ادیان

از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی اند.
برای  اطلاع هاتفان غیبی بی خبر از الفبای تئوری رهایی نهایی
می توان صدها فرم دیگر را نیز برشمرد:
افزایش ساعات کار کارگران
کاهش دستمزد کارگران
اینفراساختار معیوب
فقدان مدرسه و بیمارستان و دارو و داروخانه
شرایط زندگی ذلت بار
شرایط آموزشی و پرورشی و تربیت نکبت بار
اشاعه خرافه و خردستیزی
 مبارزه با علم و فکر و فرهنگ و فلسفه
 مخالفت  با روشنگری علمی و انقلابی
سمپاشی بر ضد انقلاب اجتماعی
زن ستیزی
کودک ستیزی
ضعیف ستیزی
قتل ناموسی
فساد اخلاقی
خودفروشی
ترویج علافی و عیاشی و بی بند و باری


۲۷۷
آقای کوینر از پسر بچه‌ای که زار‌زار گریه می‌کرد علت غم و غصه‌اش را پرسید.
پسر بچه گفت:
من دو سکه برای رفتن به سینما جمع کرده بودم، اما پسرکی آمد و یکی از آن‌ها را از دست‌ام قاپید و به پسری که دورتر دیده می‌شد اشاره کرد.
آقای کوینر پرسید:
مگر با داد و فریاد مردم را به کمک نخواستی؟
پسر بچه با هق‌هق شدیدتری گفت:
چرا.
آقای کوینر در حالی که با مهربانی او را نوازش می‌کرد دوباره پرسید:
کسی صدایت را نشنید؟
پسر بچه هق هق کنان گفت:
نه.
آقای کوینر پرسید :
نمی‌توانی بلندتر فریاد بزنی ؟
پسر بچه با امیدواری گفت:
نه.
آن‌گاه آقای کوینر لبخندی زد و بعد گفت: پس حالا آن یکی سکه را هم بده بیاد و آخرین سکه را از دست بچه گرفت و بی‌واهمه به راهش ادامه داد.
«برتولت برشت»

نقل آثار هنری بد نیست
ولی تعیین کننده تر و مهم تر و واجب تر
نقد اثار هنری است.
نقل هم برای نقد است و نه برای نقل.
فاشیست ها و فوندامنتالیست ها هم با ضعفا همین برخورد را دارند.
آخرین سکه آنان را
به بهانه های نژادی و مذهبی و طبقاتی و فکری و سمتگیری سیاسی و غیره
از دست شان می گیرند.
مارکسیست ها
اما
اهل روشنگری علمی و انقلابی اند.


۲۷۸
من گمان میکردم
دوستی همچو سروی سرسبز
چهار (چار) فصلش همه آراستگی ست ،
من چه میدانستم  
هیبت باده  (باد لامصب. باده یعنی چاخور، عرق سگی) زمستانی هست
من چه میدانستم  
سبزه میپژمُرَد از بی آبی
سبزه یخ میزند از سردی دی
من چه میدانستم ، دل هر کس دل نیست
قلبها صیقلی از آهن وسنگ ،
قلبها بی خبر از عاطفه اند
سخن از مهر من و جور تو نیست  
سخن از  
متلاشی شدن دوستی است و
عبث بودن پنداره  (پندار لامصب.. و گرنه شعر شاعر بدبخت خراب می شود و شاعر خانه خراب) سرور آور مهر  

 

۲۷۹ 
موافق نیستم مطلقا . بستگی دارد چه افکار و اعمالی دارد،؟
و تا چه درجه ای !
مثلا داستایفسکی توبه کرد اما در خدمت رژیم تزاری نبود
اما دولت آبادی ها در خدمت ج ا هستند
یک نویسنده یا هنرمند فاشیست برای من مطلقا مفهومی ندارد .
اگر هدف هنر و ادبیات کمک به آگاهی انسان برای تغییر زندگی است هنرمندی که خودش به فاشیسم کمک کند و در خدمت فاشیسم باشد
عملش بیش از نوشته اش اثر دارد
از نظر من این ها از آن آخوندی که آن بالا نشسته و این قوانین را می نویسند پست تر بوده و هستند و باید محاکمه شوند
مهری

ممنون.
دلیل مخالفت مهری با ج. ا. چیست؟
همان هم دلیل موافقت دولت آبادی با ج. ا. است.
ضمنا
تف دولت آبادی بر  داستایفسکی شرف دارد.
دولت آبادی میلیونر شده و موضع طبقاتی اش عوض شده
اگر مهری هم میلیونر شود
همین خواهد بود.
 داستایفسکی
به لحاظ طبقاتی تغییر نیافته
ولی علیرغم ان مسیحی شده
یعنی عملا و عینا به سنگر طبقاتی تزار خزیده است.
قبلا هم جزو سوسیال روولوسیونرهای بی خرد و خردستیز بوده است


۲۸۰
من این نظر را نمی پذیرم
با این منطق شما میشه همه کاری را توجیه کرد
اعدام و شکنجه و جنایت را
برای من عمل انسان مهمتر است تا گفته اش
همانگونه که گفتم از این تبهکاران در خدمت بقای ج ا و امثال ان بیزارم
اینها هم با ابزار خودشان ج ا را نگه می دارند
مهری

مهری استثناء است.
چون توان اندیشیدن دارد.
بقیه فقط طوطی وشند و افکار این و آن را تکرار می کنند.
عمل افراد چیست؟
اصلا کار چیست؟


۲۸۱ 
نه لیره و نه منات و نه پنجهزاریم وار
پیاله وئر منه ساقی گر اعتباریم وار
 
نه بنگی یم، نه پلاکش، نه شیره کش، نه فلان
نه بابیه م، نه طبیعی، نه چارپاریم وار
 
قناعتیله گئچیننم به قدر امکان من
برای اینکه نه تیلوم، نه شیندواریم وار
 
حاجی نهاره ائدیر میل کوفتۀ کوکی
فقط منیم نه کبابیم، نه بال نهاریم وار
 
ایچینده کسسه گی، داشی، فلانی، بهمانی
قارا، قورا، آجی، شور نان کمعیاریم وار
 
نه ارشدم، نه سمیتقو، نه مرتضی قلیخان
نه سنی ایله و نه شیعه ایله کاریم وار
 
نه حاکمم، نه مباشر، نه سیلله یم، نه یامان
نه نوکرم، نه غلامم، نه آبداریم وار
 
نه رعیتم، نه شهنشه، نه میر خالصجات
نه ملجأم، نه پناهم، نه غمگساریم وار
 
نه قولچوماغم، نه عاجز، نه ده که اربابم
نه فورخارام، نه چکیلله م اوجا دیواریم وار
 
اگر واریندی سنین خیلی نقره و ذهبون
منیم ده کتده طلبکار بیشماریم وار
 
یاخین گه، قورخما نه افسونگرم نه افسونخوان
نه عقربم، نه ایلانم نه شاهماریم وار
 
نه دیلمقان، نه لکستان منیمدی، نه اورمی
نه ماکو، نه خوی، نه چهریق، آدلی بیر دیاریم وار
 
اگر واریندی سنین یار ماه رخساین
منیم ده بیر باشی داز، عقل آز نگاریم وار
 
اونا من هر نه جفا ایلسم، دوام ایلر
طلاق وئرمگه چون الده اختیاریم وار

معجز

 

۲۸۲  
بالا رفتن سن هیچ تاثیری در سطح شعور نداره نهایتا یک بیشعور پیر میشی که فکر میکنی هر چیزی که میگی بقیه باید ب خاطر سنت قبول کنن و احترام بذارن
نازنین

آره و نه.
آره
به این دلیل که استثناء همیشه هست
می توان پیرتر و خرتر شد.
نه
به این دلیل
که
تجربه
زادگاه اندیشه است.
یعنی با بالاتر رفتن سن
دانش تجربی فرد هم افزایش می یابد.
البته
مسن بودن به معنی نماینده حقیقت بودن نیست.
میتوان جوان بود
و
تجارب بشری را از کتب علمی خواند و دانشمند شد

 

۲۸۳
نخستین شرط انسان بودن
نپذیرفتن مشارکت مستقیم یا غیر مستقیم در هر گونه اقدام خشونت آمیز است.
هومان

چرا و به چه دلیل؟
مثال:
اگر کسی
به هر دلیلی لت و پارت کند، دار و ندارت را به غارت ببرد، زن وبچه ات را مورد تجاوز قرار دهد، 
می توانی بی تفاوت بمانی؟
چنین کسی را مورچه
حتی
اسیدباران می کند.
مهر
همیشه در دیالک تیک مهر و قهر وجود دارد
قهر به همان اندازه خوب و یا بد است که مهر.

 

۲۸۴
همین عادولف فروهر در سال های ۳۰ در مقابله با پابرهنه ها
بهتر از اجامر حزب اللهی نبوده است.
خوش بود گر محک تجربه آید به میان.
 اگر مجاهدین و غیره به قدرت می رسیدند شاید بدتر عمل می کردند.

 

۲۸۵
سیب بودن با مبتنی (یعنی بنا شده بر) سیب بودن
مثلا
مربای سیب و یا آب سیب بودن
 تفاوت دارد.
اسلام

ایده ئولوژی

است.
 ایده ئولوژی
چیزی طبقاتی است.
یعنی
ماهیت طبقاتی دارد.
تفاوت و تضاد اسلام به عنوان  ایده ئولوژی دهقانان  و پرولتاریا و پیشه وران
با اسلام به عنوان  ایده ئولوژی اشراف برده دار و فئودال و بورژوازی
از زمین تا آسمان است.
ارانی که مخالف اسلام به عنوان  ایده ئولوژی دهقانان و پرولتاریا و پیشه وران نبوده است.

 

۲۸۶
سمانه جهانبخش
من به عنوان یک زن، نمی‌گويم كه ميز آرايش نداشته باشي، اما ميگويم حداقل از ميز تحريرت بزرگ تر نباشد! نميگويم لوازم آرايش نخر، اما ميگويم حداقل كتاب هم بخر..
من نميگويم دل نبند، عاشق نشو ، به خاطر عشقت فداكاري نكن، بلكه ميگويم عاشق خوب كسي شو. به كسي دل ببند كه عشق را، اين صميميت روحاني را خوب بفهمد و بشناسد.
نميگويم هر ماه رنگ موهايت را به روز نكن، اما يادت نرود دانش و سوادت را هم به روز كني. مقاله بخواني و بداني در دنيا چه ميگذرد.
من نميگويم كمدت پر از لباس هاي رنگارنگ نباشد، اما ميگويم كتابخانه ات بزرگتر باشد.
نگذار هيچ ابزاري را مثل اسباب بازي هاي كودكي اطرافت بريزند تا سرت گرم شود و نفهمي در جهان چه ميگذرد. اصلا هر كاري خواستي بكن، اما انديشه ات را نفروش، براي خودت انديشه داشته باش.
سمانه


سمانه جان
اندرزهایت را برای عمه ات نگهدار
من ـ زورت از آدم خوب چیست که کسی پیدا کند و عاشقش شود؟
مگر عشق
دست خود افراد است.
عشق مثل زلزله است
بدون اطلاع قبلی بر سرت اوار می شود.
در کلیدر
 دولت ابادی
اثبات می کند که ادم می تواند عاشق جلاد خود شود.
سازمان های شکنجه و سرکوب
کادر خود را از قربانیان شکنجه عضوگیری می کنند.

 

۲۸۷
وقتی امپریالیسم امریکا افغانستان را در سال ۲۰۰۱ اشغال کرد همین کار را با طالبانیان کرد: در کانتینر پر کرد و درش را بست و بینوایان از فرط تشنگی خون همدیگر را نوشیدند و مردند

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر