۱۳۹۹ دی ۲۶, جمعه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۲۹۲)

Bild

میم حجری

 

۳۲۰۲

سنگ سخنگو

 
درست فکر میکردم هیچ وقت هیچ جا دیده نمیشم البته بدم نمیاد ازین موضوع آرامشم بیشتره


سگ سخن جو

 

نتیجه را در پایان بحث می گیرند و نه در آغازش.
به نطر ما
باران
بیشتر از برف و تگرگ و سنگ و صخره و کارتن و کارتن خواب
دیده می شود.
نامرئی
فقط چیزهای انتزاعی و ذهنی اند.
مثلا
افکار.
به همین دلیل
افکار برای مرئی شدن
بسان خنجری در غلاف مادی کلام فرو می روند.
آنهم به محض تشکیل.

۳۲۰۳

سنگ سخنگو

منت سدره و طوبی ز پیِ سایه مکش
که چو خوش بنگری ای سرو روان، این همه نیست
 دولت آن است که بی خون دل آید به کنار
 ور نه با سعی و عمل باغِ جنان این همه نیست
حافظ


سگ سخن جو

 

معنی تحت اللفظی:
ای سرو بی سایه
برای سایه
منت درختان سدر وطوبی را مکش
سعادت
اگر به رایگان نصیبت شود، سعادت است و نه به زحمت
در این غزل خواجه
ایده ئولوژی اشرافیت فئودال وروحانی انگل
تبیین مییابد و تبلیغ میشود.
سعدی
دیالک تیک داد و ستد
را
رنج و گنج
را
حتی در صحرای محشر معتبر میداند

۳۲۰۴

سنگ سخنگو

ساقیا پُر کن به یاد چشم او جامی دگر


تا بسوی عالم مستی زنم گامی دگر



چشم مستت را بنازم ، تازه از راه آمدم


بعد ازین جامی که دادی ، باز هم جامی دگر
تا مگر مستانه بر گیرم قلم ، وز راه دور
باز بفرستم بسوی دوست پیغامی دگر

رو که زین پس از کبوتر عاشقی آموختم
گر نشد بام تو ، جویم دانه از بامی دگر

ای " امید " از مستی و از عشق برخوردار شو
خوشتر از ایام مستی نیست ایامی دگر

خنده ی خورشید را هر صبح دانی چیست رمز ؟
گوید از عمرت گذشت ای بی خبر شامی دگر

مهدی اخوان ثالث

ساقیا؛ پر کن به یاد چشم او جامی دگر
اخوان


سگ سخن جو

 

اخوان بلافاصله فاتحه ای بر جام و جام دار و جام بخش می خواند
شاید از فرط حواس پرتی:
رو که زین پس از کبوتر عاشقی آموختم
گر نشد بام تو ، جویم دانه از بامی دگر


۳۲۰۵

سنگ سخنگو

دنیا نیرزد به آنکه پریشان کنی دلی


سگ سخن جو

 

آره.
مش سعدی.
اما اگر کسی دل دیگری را پریشان نکند
و
جنازه صدها فرزانه توده را به خاوران نیندازد
باید
قید عیش و نوش و عشرت و شهوت و شهرت را پیشاپیش بزند.
با رنج و زحمت
نمی توان
قصر هزار مترمربعی به دست آورد و حرمسرا تشکیل داد و کیف خر کرد

۳۲۰۶

سنگ سخنگو

من وقتی برای فکرکردن به کنایه های دیگران ندارم

چگوارا

سگ سخن جو

 

آره.
ولی همین سخن تو
دال بر اندیشیدن تو به سخنان دیگران است.
هیچ بانگی بی پژواک نیست.
زنده باد
هماندیشی برای کسب لیاقت خوداندیشی

۳۲۰۷

سنگ سخنگو

هیچ وقت نزار آدم ها بفهمن چقدر شکسته ایی
تو هرچقدر شکسته تر باشی اونا ضربه هاشونو محکم تر میزنن


سگ سخن جو

 

ویرایش:
شکسته ای.
آیا این حکم تو
تعمیم پذیر به همه بشریت است؟
تو خشک و تر را با هم به آتش میکشی.
توده های میلیاردی
خودشان
شکسته اند
و بر شکسته ای
ستم روا نمی دارند.
ستمگران
اقلیتی انگلند

۳۲۰۸

سنگ سخنگو

بهار نصف شبی همه رو فیلم کرده! ۱۰ لیوان آب از بابام گرفته و همه جا ریخته، بغل من هم نمیاد، تا کی این قضیه ادامه داره

سگ سخن جو

 

کودکان
به بازی
جامعه را تجربه می کنند.
به هر سوراخی سرمی کشند
از هر سکویی بالا می روند
هر زباله ای را مزمزه می کنند.
تجربه بی پایان برای کسب دانش تجربی از آن

۳۲۰۹

سنگ سخنگو

 
همه مفاهیم و افکار انتزاعی اند.
یعنی مشخص نیستند.
فقط در ذهن وجود دارند.
دختر و پسر و حیوان
نه در خارج از ذهن ما
بلکه فقط در ذهن ما وجود دارند.
در بیرون دختران و پسران و حیوانات مشخص وجود دارند.
تو حریفی را می بینی و میگی:
دختر است.
چگونه و چرا به این نتیجه می رسی؟

۳۲۱۰

سنگ سخنگو

برای مردم غمگین زندگی در شهر آسانتر است در شهر شخص می تواند صد سال زندگی کند بدون آنکه متوجه شود مرده و خیلی وقت پیش تبدیل به خاک شده موسیقی مرگ از تولستوی آخر عمری میخوام برم تو روستا زندگی کنم، فارغ از غوغای شهر و ادماش

سگ سخن جو

 

اولا
مش تولستوی
اعضای جامعه را بنا بر معیار طبقاتی میسنجند و نه بنا بر معاییر بند تنبانی پسیکولوژیکی و غیره


ثانیا
شهرنشین انتزاعی وجود ندارد تا ۱۰۰ سال عمرکند
ای بسا شهرنشینان که در ۳۰ سالگی پیر میشوند و میمیرند


ثالثا
مرده ترین شهری
صدهزار بار زنده تر از زنده ترین دهاتی است.

۳۲۱۱

سنگ سخنگو

برای پدرم

فاتحه بخوانید.

سگ سخن جو

 

تسلیت
به عوض التماس فاتحه
پتویی به کارتن خواب ها و لقمه نانی زباله جوها برسان
تا حداقل با اسمت دمساز شوی
دهه سوم قرن ۲۱ است و نه قرون وسطی

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر