۱۳۹۹ بهمن ۲, پنجشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۳۰۵)

Bild

میم حجری

 


۳۴۰۹

سنگ سخنگو

ولی من واقعا دلم میخواد دیگه نباشم تو این دنیا

سگ سخن جو

 

فیلم فوق العاده زیبایی با همین محتوا هست.
حریفی همین حرف تو را ریشه ای تر از تو می زند:
ای کاش از اول نبودم.
فرشته ای که در پی ارتقای مقام و گرفتن بال است
می شنود و آرزویش را برآورده می سازد.
حریف
نتایج نبودن خود را تجربه می کند
و
حریف
به خودشناسی می رسد
و
بشدت پشیمان می شود

۳۴۱۰

سنگ سخنگو

درد حافظ تو جونت فردوسی

سگ سخن جو

 

فردوسی حکیمی زنگرا و انقلابی است.
زنان شان چنینند ایرانیان.

حافظ مثل روحانیت مرتجع است و زن ستیز
زن برای حافظ آلت لهو و لعب است

فردوسی اولا مؤلف شاهنامه نیست 

فردوسی ما بقی شاهنامه را بعد از دقیقی به نظم کشیده است. 

ثانیا این شعر احتمالا از زبان حریفی است. 

فردوسی اصلا زن ستیز نیست 

فردوسی را باید از نو شناخت. 

مراجعه کنید به حماسه داد 

ضمنا چرا اشعار فمینیستی فردوسی را از شاهنامه ذکر نمی کنید اگر ریگی به کفش ندارید؟

فردوسی فیلسوف است
قابل مقایسه با سعدی و حافظ نیست.
جنازه فردوسی را به قبرستان مسلمانان راه ندادند.
چون او را کافر می دانستند.
فردوسی را باید از نو شناخت
جوانشیر شاهنامه را تحلیل کرده 

در حماسه داد
بخوانید
و
ببینید راجع زن زال چه ها گفته است که آزادتر و مستقلتر از زنان کنونی بوده است

۳۴۱۱

سنگ سخنگو

بزرگترین لطفی که یه زن میتونه به خودش بکنه اینه که همون اول حق طلاقو بگیره

سگ سخن جو

 

مگر زنان در جنقوری اسلامی حق طلاق گرفتن ندارند؟
چرا طلاق به مهمترین مسئله زنان تبدیل می شود؟
مگر قحط مس ئله و معضل است که ازدواج و طلاق
مرکزیت کسب می کند.
اعضای این جنقوری
مگر کار نمی کنند؟
مگر مفت می خورند؟
چرا و چگونه همه مسائل این جماعت در بند تنبان خلاصه می شوند؟


۳۴۱۲

سنگ سخنگو

چقدر سخت است.

منتظر آمدن کسی باشی

که هیچ وقت به فکر آمدن

نیست.

سگ سخن جو

 

انتظار از مفاهیم نظامات برده داری و فئودالی است که چه بسا به عنوان امید به خورد خلایق خر داده می شود.
این انتظار در خرافه ظهور امام زمان به اوج می رسد.
محتوای طبقاتی انتظار
این حقیقت امر است که برده و رعیت (برخلاف پرولتاریا)
سوبژکت تاریخ نیستند.
به همین دلیل منتظر منجی موعودند.


۳۴۱۳

سنگ سخنگو

گاهی‌اوقات تو زندگی فقط به آغوش نیاز داری. 

نه کلمه‌ای،نه نصیحتی،فقط یه آغوش 

احساس بهتری بهت میده.

سگ سخن جو

 

قحط ج. و ج. کش که نیست.
در جنقوری به اصطلاح اسلامی
شهر نو را به آتش کشیده اند و کشور نو ساخته اند.
تا دلت می خواهد آغوش در یک قدمی است.

۳۴۱۴

سنگ سخنگو

من یه شعر نوشتم چرا فلسفی میکنید 

چه ربطی به شاید این جمعه بیاید داشت 

انتظار عاشق از معشوقیه که هیچوقت قرار نیست بیاد 

پیرشد گل تودستاش خشکید

سگ سخن جو

 

ممنون
اولا
خوشحال باش که کسی تویتت را با دقت خوانده
ثانیا
قدردادن کسی باش که به تویتت واکنش اکتیو نشان داده
ثالثا
فرق شعر با عرعر (با پوزش ازخر)
این است که شعر محتوا و معنا دارد
و شنونده و خواننده شعر
با اندیشه ای سر و کار پیدا میکند
به اندیشه هم باید برخورد کرد
چرا و به چه دلیل؟

۳۴۱۵

سنگ سخنگو

شیشه ی دل صافه خطش نزن

سگ سخن جو

 

دل چیست؟
به چه دلیل شیشه ای است و نه سفالی؟
به چه دلیل صاف است و نه خط خورده؟
سکنه جنقوری به اصطلاح اسلامی
عقب مانده تر از آخوندها هستند که سوارشان شده اند.

۳۴۱۶

سنگ سخنگو

سرنوشتِ تو آن است که محبوبِ من باشی و هرگز از این سرنوشت گریزَت نخواهد بود
نزار قباني


سگ سخن جو

 

تزار قپانی
شاعری بیشعور است.
بند تنبانی ترین شاعر تازی است که اجامر جنقوری به اصطلاح اسلامی
زباله هایش را ترجمه و به عنوان شکلات شیرین وسیعا توزیع کرده اند.

۳۴۱۷

سنگ سخنگو

دشوارترین مسئله این است
که
ما
واقعا
کیستیم.
فیلم ماسک آهنین


۳۴۱۸

سنگ سخنگو

طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
جز تخریب کسب و کاری ندارد:
تخریب خانه خرد
(خردستیزی)
تمدن ستیزی
فرهنگ ستیزی
پیشرفت ستیزی
بشریت ستیزی
اخلاق ستیزی (نیهلیسم اخلاقی)
خر پروری
ج. پروری
توحش
تبلیغ خودکشی
همنوع کشی (آموک، جنگ، ترور)

۳۴۱۹

سنگ سخنگو

فرق بین امید و آرزو چیه؟

سگ سخن جو

 

امید
قانونمند است.
آرزو
دلبخواهی و الکی و خرکی است.
پیش شرط امیدواری
خروج از خریت و کسب معرفت (شناخت) است.
خر
نمی تواند امیدوار باشد
ولی می تواند خیال پرداز و آرزومند باشد
خواب چمنزار ببیند و آوای خر در چمن سر در دهد

۳۴۲۰

سنگ سخنگو

این زنایی که نمیزارن شوهرشون برن مسافرت مجردی باید به دار آویخت

سگ سخن جو

 

طرز «تفکر» زنان جنقوری به اصطلاح اسلامی
کمترین فرقی با طرز «تفکر» سران و نران آن ندارد.
جنقوری
آخوندیزه شده است.
چون نیک بنگری
همه از دم آخوندند
و
تنها ره رهایی را در شکنجه و اعدام و زجر و آزار و دار و تار و مار سکنه جنقوری می دانند


۳۴۲۱

سنگ سخنگو

ولی من همیشه امید داشتم به آرزوهام برسم

سگ سخن جو

 

کامنت ما را با دقت نخواندی:
امید قانونمند است.
 

شتر فقط در خواب ببیند پنبه دانه
گهی لف لف خورد
گه

دانه دانه.

 
امید نداشتی
آرزوی نیل به آرزو داشتی.
آرزو بر جوانان عار نیست

۳۴۲۲

سنگ سخنگو

چند شاعر خوب معرفی کن

سگ سخن جو

 

شاعر خوب به تعداد انگشتان دست کاوه آهنگر می توان یافت:
فروغ فرخزاد
لاهوتی
محمد زهری
سیاوش کسرایی
احسان طبری


۳۴۲۳

سنگ سخنگو

مهم نیست.
بحث بر سر افراد نیست.
بحث بر سر افکار
بی اعتنا به افراد است.
ما اصلا آدم نیستیم و حرف های ما از ان این و آن اند.

۳۴۲۴

سنگ سخنگو

چطوری فوت و فن اندیشیدن یاد بگیرم!؟

سگ سخن جو

 

اندیشیدن = کار فکری
زادگاه اندیشه = کار
کار بکنید متوجه می شوید که در روند کار
قطار مغزتان به راه می افتد و بالاجبار می اندیشید.
تمرین اندیشیدن
ازطریق هماندیشی برابرحقوق با همنوع میسر می شود
کسب و کارما همین است:
تویت های همنوع را به چالش می کشیم
می اندیشیم و به اندیشیدن برمی انگیزیم

۳۴۲۵

سنگ سخنگو

هیچوقت روی رفتار انسانیتون اسم حماقت نزارید، حماقت کار کسیه که رفتار انسانی شما رو از دست میده.

سگ سخن جو

 

این اندرزهای سکنه جنقوری
نامشخص و انتزاعی اند.
مفهوم رفتار انسانی
بیانگر چیز روشنی نیست.
منظورتان مشخصا از رفتار انسانی چیست؟

۳۴۲۶

سنگ سخنگو

یعنی دارم هر کاری میکنم جز درس خوندن و این خیلی عصبیم میکنه

سگ سخن جو

 

درس اگر با عشق و علاقه فراگرفته نشود
همان بهتر که قیدش به کلی زده شود.
تحصیل باید لذت بخش باشد و نه زجرآور.
تحصیل زورکی
به تخریب جسم و روح و روان محصل منجر می شود.

۳۴۲۷

سنگ سخنگو

رفتم روغن بخرم،بفروشنده میگم روغن دارین؟میگه الان که نه،ولی هفته‌ی بعد میاریم،ولی همراه با لامپه!!!گفتم ینی چی؟!! میگه عمده فروش گفته هر کی میخواد روغن برداره بایدیدونه لامپم بهش بفروشین،لامپا مونده رو دستش،اینجوری میخواد آبشون کنه
 

سگ سخن جو

 

باز هم جای شکرش باقی است
در اویل عنگلاب اسلامی
خرید همزمان پفک نمکی اجباری بود.
جنقوری ترقی ترقه وار کرده و از پفک نمکی به لامپ خرکنکی رسیده.


۳۴۲۸

سنگ سخنگو

رفتار انسانی

مثلا محبت به دیگران، پیش قدم شدن در دوستی، بخشیدن آدمها، دروغ نگفتن و امثالهم

سگ سخن جو

 

 ممنون
این کردوکارها هم انتزاعی اند و ربطی به رفتار انسانی ندارند
به هرکس که نباید و نمی توان محبت کرد
تازه که چه بشود؟
باهرکس که نمی توان و نباید دوست شد
دههاهزار نفر را شقه شقه کرده اند
بخشیدن این لاشخورها رفتار انسانی است؟
چرا نباید دروغ گفت
وقتی راستگویی به تیرباران شدن منجرمی شود؟

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر