میم حجری
۳۳۴۷
سنگ سخنگو
زندگی خالی نیست
مهربانی هست سیب هست ایمان هست
آری تا شقایق هست زندگی باید کرد
سگ سخن جو
عجب محتوایی زندگی سکنه سپهر دارد:
مهربانی در جایی که هر سپیده دم سینه پارسایان غربال می شود
ایمان در طویله ای که کسی توان عرعر حتی ندارد
شقایق در برهوتی که سمبل شهید است
۳۳۴۸
سنگ سخنگو
قلبم دیگر نمی تپد فقط عضله ایست که زور می زند
کافکا
سگ سخن جو
سایه به ما اتهام بدبینی می زند و خودش از بدترین بدبین طویله جهان
یعنی از سرمشق صادق هدایت بدبخت
نقل قول می کند.
کافکا
اصلا
زنده نبوده است.
کافکا مرده متحرک بوده است.
زباله غرغروئی بوده است.
مؤلف مسخ گشته رمان مسخ بوده است
۳۳۴۹
سنگ سخنگو
اگه خوب تا کردید نشد مچاله کنید بندازین سطلِ آشغال
سگ سخن جو
شاهکار
یک عالمه اندیشه در یک جمله کوتاه تر از عطسه و آه
زنده آنانند که می رزمند.
ویکتور «هو» گو
۳۳۵۰
سنگ سخنگو
دخترا از من به شما نصیحت روی پسرا کراش نزنید اگرم کراش زدید بهشون نگید چون اگه بگید، خودشونو میگیرن براتون
سگ سخن جو
این اندرز تو
ما را به یاد جوکی می اندازد:
به هروئینی ئی که انگشت هایش را تکان می داد
رفیقش گفت:
خودت را خسته نکن
جواب داد:
می خواهی حداقل نرمش صبحگاهی هم نکنیم؟
علافان جنقوری
اگر کراش نزنند
چه کنند؟
کراش زدن تنها نرمش فکری این جماعت مفلوک است
۳۳۵۱
سنگ سخنگو
حس میکنم دیگه دیره حتی اگه نور برگرده تاریکی کورمون کرده .
سگ سخن جو
ارتجاع سیاه بر سراسر جهان و جنقوری بال گسترده است.
بشریت
بدیلی جز خواب و کابوس ندارد:
خواب خرد به تولد هیولا انجامیده است.
۳۳۵۲
سنگ سخنگو
یعنی یک عمر باید بگذره تا بفهمی بیشتر غصه هایی که خوردی نه خوردنی بود نه پوشیدنی،فقط دور ریختنی بود؟
سگ سخن جو
غصه های سکنه جنقوری
اصلا غصه نیستند.
چیستند؟
مسئله این است که حضرات
معنی غصه را و خیلی چزهای دیگر را اصلا نمی دانند.
شاید
من ـ زورشان قصه است
و
از فرط بیسوادی
قصه را غصه می نویسند.
۳۳۵۳
سنگ سخنگو
میره آب پاش رو پر میکنه...میاد تو گلها اب می ریزه میره. تفریح جدید کارن
سگ سخن جو
تفریح جدید کارن نیست
کار جدید کارن است.
کودکان
بزرگترها را مو به مو
تقلید می کنند.
بسان آیینه اکتیوی
ریز ترین خصوصیات و گفتار و کردار و ادا و اطوار آنها را در روح نوجوان خود منعکس می کنند
ضبط می کنند
تکرار می کنند
و توسعه و تکامل می یابند.
هیچ انگاری کودکان
خام اندیشی خطرناکی است
۳۳۵۴
سنگ سخنگو
آغوش تودریاچه ی آرام جهان است
سگ سخن جو
حریف حتما مرده.
فقط آغوش مردگان
دریاچه آرام جهان است.
۳۳۵۵
سنگ سخنگو
میخوام یه رشته توئیت ادبی بزنم بین این که درباره حافظ باشه یا مولوی مرددم
نظر شما چیه؟
سگ سخن جو
فرقی با هم ندارند
اگرچه جنگ زرگری بین حافظ و مولوی در جریان است.
هر دو خردستیزند.
۳۳۵۶
سنگ سخنگو
حقیقتا غمگین و غصه مندم
تازه با هیچکسم میل سخن نیس
سگ سخن جو
تو نه غمگینی و نه غصه مند.
فقط حواس پرتی.
به همین دلیل
هم سخن می رانی
و
هم
ادعا می کنی:
«با هیچکسم میل سخن نیس»
این ادعای تو هم باسمه ای است.
یعنی طوطی وش است.
ما از زبان دهها طوطی همین جمله را شنیده ایم.
۳۳۵۷
سنگ سخنگو
منظور از کار که آب در هاون کوبیدن نیست.
کار چیست؟
مفهوم کار از تجرید چه چیزهایی تشکیل یافته است.
آب در فشار جو در ۱۰۰ درجه س . می جوشد
یک فکر است
از تجرید چه کارهایی تشکیل یافته است
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر