۱۳۹۸ مرداد ۵, شنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۶۰)

  

شین میم شین

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.


شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص  ۱۵ ـ ۲۲)


حکایت دوم
 بخش پنجم

چو بازارگان در دیارت بمرد
به مالش خساست بود، دستبرد

پسندیده کاران جاوید نام
تطاول نکردند بر مال عام

بمرد از تهیدستی آزاد مرد
ز پهلوی مسکین، شکم پر نکرد.

۱
چو بازارگان در دیارت بمرد
به مالش خساست بود، دستبرد

معنی تحت اللفظی:
اگر تاجری در دیار تو مرد،
تصاحب اموال او
نشانه فرومایگی
است.

سعدی
در
این بیت شعر،
شیوه برخورد طبقه حاکمه (اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی)
با
طبقه متوسط  
(قشر بازرگان)
را
تعیین می کند
و
نه
 تنها
از
غارت اموال بازرگان زنده،
بلکه
 از
تصاحب اموال بازرگان مرده
نیز
منع می کند،
بی آن که دلیل روشنی برای این رهنمود خود
بیابد.

از این رو تصاحب مال بازرگان مرده را خساست (خسیس بودن، فرومایه بودن) می نامد،
که
 صفت ناپسندی
است.

صرفنظر از دلیل طبقاتی سعدی،
این حکم او
فی نفسه،
حکم درست و مثبتی است
و
نتایج مادی و معنوی بسیاری
 را
به
دنبال
می آورد:

پس دادن اموال بازرگان مرده به خانواده و خویشانش،
به
گردش کالا در خطه خود
و
در
نتیجه
به
چرخش چرخ اقتصاد کشور
کمک خواهد کرد.

شکوفائی تجارت،
تأثیر متقابل مثبت بر کشاورزی و دامداری و باغداری و غیره خواهد نهاد
و
از
خانه خرابی دهقانان و خالی ماندن بودجه ملی (گنج شاه) جلوگیری به عمل خواهد آورد.

پس دادن اموال بازرگان مرده به خانواده و خویشانش،
اعتبار و نفوذ کشور
را
در
میان اقوام دیگر
بالاتر خواهد برد
و
 آمدن بازرگانان و دانشمندان و هوشمندان و صنعتگران بیگانه
را
به
دنبال
 خواهد آورد.

پس دادن اموال بازرگان مرده به خانواده و خویشانش،
راه
 را
برای حملات پادشاه خوشنام به کشورهای دیگر و تسخیر املاک آنها
هموار خواهد ساخت.

سعدی
باید
همه این مزایا
را
در
کارخانه غول آسای ذهن خارق العاده اش
مرور کرده باشد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر