۱۳۹۶ خرداد ۱۹, جمعه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (548)

 
پروفسور دکتر فریدریش تومبرگ  
(۱۹۳۲)  
  
فصل یازدهم 
اتیک 
(اخلاق)  
برگردان
 شین میم شین
    
پیشکش  
به  
خاطره خروشان

 
سرهنگ سیامک
 
بخش سوم
اویده مونیسم روان تحلیلی و امپیریستی
(سعادتگرایی مبتنی بر راونکاوی و تجربه گرایی)
ادامه

۳۹
·      این اوتیلیتاریسم (سودمندیت گرایی، مفیدیت گرایی) مورد نظر بنتهام و دیگر نمایندگان آن، اوتیلیتاریسم اجتماعی بوده است. 


۴۰
·      آنها همه بر آن بوده اند که آدمیان طبیعتا (طبعا، ذاتا)، با فراهم آوردن اسباب شادی برای همنوعان خویش، عالی ترین سعادت را احساس می کنند.
·      این بدان معنی است که سمت و سوی تمایلات طبیعی آدمیان تشکیل رفاه عمومی است.
·      یعنی تأمین سعادت همگانی است.
·      به همین دلیل افراد منفرد، اگر پای عالی ترین معیار اخلاقی یعنی اوتیلیتاریسم (سودمندیت گرایی، مفیدیت گرایی) برای جامعه در میان باشد، حتی به فدا کردن جان خویش حاضر می شوند.


۴۱

·      اتیک (اخلاق) اوتیلیتاریستی (اتیک مبتنی بر سودمندیت گرایی، مفیدیت گرایی)، اما در رابطه با نظریات آدام اسمیت از قراری دیگر است:
·      به نظر آدام اسمیت، اگر هر کس به دنبال سود شخصی خویش باشد، جامعه بطور کلی به بهترین وجهی شکوفا می شود.


۴۲
·      جان استوارت میل، بخش اعظم انرژی و نیروی خود را صرف رهایش ستمدیدگان، مثلا کارگران و زنان جامعه کرد.
·      آماج جان استوارت میل، دموکراسی بود که به نظر او قابل حصول است.
·      دموکراسی ئی که در آن، هر کس از حداکثر آزادی برای شکوفایی فردی برخوردار باشد.


۴۳
·      
    جان استوارت میل، بر خلاف آدام اسمیت، برای دولت در زمینه دموکراسی، نقش رهنما و مجری پیش برنده قایل بود:
·      دولت باید تلاش ورزد که سمت و سوی تمایلات اعضای جامعه فقط گسترش بی حد و مرز اقتصاد نباشد.
·      بلکه تقسیم عادلانه فرهنگ موجود و امکان پذیرسازی فرهنگ متعالی باشد. 


۴۴

·      هربرت اسپنسر می کوشد، با به خدمت گرفتن تئوری تکامل (داروین) به این تصویر ایدئال از دموکراسی «اجتماعی» بر بنیان کاپیتالیسم، (که نمی بایستی چنان (بر بنیان کاپیتالیسم) نمودار گردد)، شالوده علم الاشیایی ببخشد.


۴۵
 
 
·      هربرت اسپنسر، جامعه بورژوایی را به مثابه محصول جبری روند توسعه بیولوژیکی (تکامل مبتنی بر زیست شناسی) می دانست که می تواند به تعدیل کلیه تضادهای درونی نیز منتهی شود، اگر قانون اساسی کل حیات به مقام عالی ترین اصل اخلاقی ارتقا داده شود.

·      منظور هربرت اسپنسر از قانون اساسی کل حیات، اصول تکاملی چارلز داروین بود:
·      «بقای  هر آنکه که خود را به بهترین وجهی با محیط زیست دمساز کند»، که از قانون بیولوژیکی «تنازع بقا» نشئت می گیرد.
·      (اسپنسر، «اصول اتیک»، ۱۸۷۹)


پایان
ادامه دارد.
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر