۱۳۹۶ تیر ۶, سه‌شنبه

حقوقفلسفه (۳)


 پروفسور دکتر ویلهلم رایموند بایر
برگردان
شین میم شین
I
حقوقفلسفه  بورژوازی معاصر
 ادامه


آدولف رایناخ
(۱۸۸۳ ـ ۱۹۱۷)
فیلسوف
فنومنولوگ آلمانی
از مکتب فنومنولوژی مونیخ

۱۹
·      این خود بزرگ بینی در سطح لائیک، بوی اونتولوژی حقوق و فنومنولوژی حقوق می دهد، که بنظر آدولف رایناخ «بافت حقوقی در خود» را که «قوانین ابدی از آنها اعتبار کسب می کنند» برسمیت می شناسد و آنها بنا بر خودویژگی شان «نه فقط در جهان ما، بلکه در هر جهان که به فکر آدمی خطور کند، اعتبار دارند.»

۲۰
·      دول امپریالیستی که بعد از سال ۱۹۴۵ از نو تشکیل شده اند و یا در نتیجه تحولات حاصله در مناسبات سیاسی ـ جهانی، سمتگیری جدیدی اتخاذ کرده اند، حقوقفلسفه را بمثابه ابزار مدرن به خدمت می گیرند، تا حقوق را در اذهان عمومی ـ بلحاظ طبقاتی ـ بی طرف جا بزنند و قوانین اساسی نظام مورد علاقه خود را بطور فلسفی بمثابه فرضیه های عام الاعتبار اثبات کنند.

۲۱
·      در کشورهای کاپیتالیستی در سال های اخیر ادبیات مربوط به حقوقفلسفه به طرز چشمگیری افزایش یافته است.

۲۲
·      اما هرگز نباید فریب رنگارنگی این ادبیات را خورد.

۲۳
·      برای تعیین هویت و تنظیم فلسفی همه آنها باید همواره مسئله اساسی فلسفه را در مد نظر داشت.

·      مراجعه کنید به مسئله اساسی فلسفه در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

۲۴
·      از این رو ست که نیروهای مترقی در کشورهای کاپیتالیستی مبارزه شدیدی را در جهت کشف و افشای ترفندهای جاری در زمینه «خصلت آئینه ای حقوق» (خصلت مبتنی بر انعکاس حقوق) به عمل می آورند.

۲۵
·      آنها موضوعات و مسائل حقوقفلسفه بورژوائی را به نقد می کشند و از طرح سوسیالیستی دولت و حقوق پشتیبانی می کنند.

۷

کارل یوآخیم فریدریش
(۱۹۰۱ ـ ۱۹۸۴)
سیاستفیلسوف آلمانی ـ امریکایی
استاد دانشگاه هاروارد و هایدلبرگ
تئوری توتالیتاریسم او معروف است.

·      آنها ـ ضمنا ـ شعور حقوقی طبقه کارگر و اقشار مترقی روشنفکریت کشورهای سرمایه داری را بالا می برند و با اثبات این حقیقت امر که شعور حقوقی همواره شعور طبقاتی بوده، است و خواهد بود، سیستم های فکری حقوقی منحط را به عقب نشینی در مقابل تئوری سوسیالیستی دولت و حقوق مجبور می سازند، بویژه در زمینه حقوق ملل (خلق ها) که از دیرباز «میدان چالش های خروشان حقوقفلسفه» بوده است.
·      (کارل فریدریش، «حقوقفلسفه در پرسپکتیو تاریخی»، ۱۹۵۵، ص ۱۴۲)


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر