۱۳۹۶ تیر ۲, جمعه

سیری در غزلی از مولانا (۸)

 
 
ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
 


 
 
آن گوشوار شاهدان همصحبت عارض شده
آن گوش و عارض بایدت
دردانه شو، دردانه شو

معنی تحت اللفظی:
گوشواره های شاهدان
با گونه هایت همصحبت شده اند.
تو باید چنین گوشی و چنین چهره ای داشته باشی.
پس دردانه بشو.
 
مولانا در این بیت غزل،
گوش ها و گونه ها
 را
شخصیت می بخشد.
 
گوش ها و گونه ها
را
انسان واره تصور و تصویر می کند.
انسان واره هایی که به واسطه گوشواره ها با هم گفتگو می کنند.
 
گوشواره ها
نقش پیک و پست و پیام آور وتلگراف و تلفن 
بازی می کنند.
 
۱
آن گوشوار شاهدان همصحبت عارض شده
آن گوش و عارض بایدت
دردانه شو، دردانه شو
 
مولانا از عاشق می خواهد که برای داشتن گوش ها و گونه های همصحبت
 گوشواره شود.
گوشواره هایی که از در دانه های گرانبها و کمیاب تشکیل شده است.

عوامفریبی عرفان
که
 خواجه شیراز به چالش می کشد،
در همین غزل مولانا
آشکار و اثبات می شود:
مولانا
عاشق
(مرید)
را نخست هیچ واره و زباله واره می سازد،
بعد 
از او می خواهد که دردانه شود.
 
انگار
خواستن، توانستن است.
 
عاشق
(مرید)
فقط کافی است که اراده کند و به اعجازی از زباله به در دانه استحاله یابد.
 
۲
چون جان تو شد در هوا ز افسانه ی شیرین ما
فانی شو 
و 
چون عاشقان
 افسانه شو، افسانه شو
 
مولانا که در ابیات پیشین از عاشق (مرید) خواسته بود 
که 
«جمله جان شود تا لایق جانان شود»،
اکنون می خواهد جان عاشق به پرواز در آید.
 
خردستیزی 
همین است.
 
مولانا
فراموش کرده که عاشق (مرید) به فرمان او «جمله جان شده است»
یعنی جسمی ازا و باقی نمانده است
تا
کسی بگوید:
«چون جان تو شد در هوا»

عاشق جز جان چیزی نیست.
جمله جان شده است.

بدین طریق
در مکتب عرفان
بدآموزی اعضای بخت برگشته ی جامعه 
صورت می گیرد. 
فاتحه بلندی بر تفکر منطقی خوانده می شود.
 
اعضای جامعه
در مکتب عرفان
خر می شوند.
 
۳
چون جان تو شد در هوا ز افسانه ی شیرین ما
فانی شو 
و 
چون عاشقان
 افسانه شو، افسانه شو
 
مولانا
دلیل پرواز جان عاشق
  را
شنیدن افسانه شیرین خود و امثال عوام فریب خود جا می زند.
 
بعد
از  
عاشق (مرید) بخت برگشته  
می خواهد که فانی شود.
 
چرا و به چه دلیل
عاشق (مرید) باید فانی شود؟
 
۴
چون جان تو شد در هوا ز افسانه ی شیرین ما
فانی شو 
و 
چون عاشقان
 افسانه شو، افسانه شو
 
برای اینکه عاشق (مرید) چلقوز
از طریق فنا شدن 
به افسانه استحاله می یابد.
 
۵
 
اکنون
منشاء طرز «تفکر» متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) امیر پرویز پویان و احمد اشملو و بهرنگی و غیره
 آشکار می گردد:
رد تئوری بقا
به معنی اثبات تئوری فنا
ست:
انتحار عنقلابی برای استحاله یافتن به افسانه.
 
می توان گفت 
که 
جریانات فاشیستی، فوندامنتالیستی، آوانتوریستی (چپ و راست)
از چشمه عرفان آب می خورند.
 
تار و پود اشعار احمد شاملو
ستایش از همین تئوری فنا و تبدیل گشتن به افسانه مولانا ست.
رویین تن شدن به برکت خودکشی
 
همین تئوری نیهلیستی
امروزه
رواج بین المللی فاجعه انگیزی کسب کرده است.
 
اگر کسی تردید داشت،
سری
 به 
کربلای افغانستان و عراق و سوریه و لیبی و سومالی و غیره
 بزند.
 
 ادامه دارد.
 

۱ نظر:

  1. نازیلا

    شاهدان به معني مرواريد بزرگ و ممتاز است."دهخدا"
    عارض علاوه بر صورت به معني زيبايي و زيبا هم آمده است. همان منبع
    شايد اين معنا را بدهد كه:
    گوشواره زماني زيبا و ممتاز است كه با شاهدان يعني همان مرواريد بزرگ و كم نظير هم نشين (در شعر هم صحبت) شود ،پس سعي كن كه مانند گوشواره به آن مرواريد بزرگ و ممتاز مزين شوي و به موقعيت و جايگاه شاهدان برسي،پس به سوي دردانگي گام بردار

    پاسخحذف