۱۳۹۶ خرداد ۲۰, شنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (550)

 
پروفسور دکتر فریدریش تومبرگ  
(۱۹۳۲)  
  
فصل یازدهم 
اتیک 
(اخلاق)  
برگردان
 شین میم شین
    
پیشکش  
به  
خاطره خروشان

 
سرهنگ سیامک
 

فصل یازدهم
بخش چهارم
سنتز (ترکیب) آزموده ی اصل هوس با اصل کردوکار

قسمت اول
قدرت طلبی
(اراده به کسب قدرت)
ادامه

۱۳

·      در آثار نیچه در اواخر عمرش که با جنون او همراه بوده دو نکته مهم زیر جلب توجه می کنند:

الف
·      در تجلیل بی چون و چرا و غلو آمیز نیچه از انسان قدرت طلب، از سویی باور او به تشکیل امپریالیسم تبیین می یابد.

ب
·      در تعلیمات مبتنی بر اراده به قدرت نیچه، ماهیت مولد (خلاق، فعال، کوشای) انسان اعلام می شود:
·      انسان فقط به برکت غلبه بر جهان، می تواند زندگی کند. 

۱۴
·      نیچه به همین دلیل بر آن دسته از روشنفکران که در ارضای نمودین جهان سرمایه داری اروپا در نقطه عطف قرن، فقط زوال فرهنگ و «سقوط غرب» را تجربه می کردند و با توسل به وسایل ادبی و هنری در صدد نوسازی اخلاقی و فعال سازی ظرفیت های خلاق بشریت بودند، تأثیر تعیین کننده ای گذاشت. 

۱۵
·      برهان موسوم به اراده به قدرت نیچه، ضمنا تقابل رایج روح و قدرت را درهم شکست و جامعه را علیرغم تزیینات لیبرالیستی به مثابه میدان نبرد نمودار ساخت که در آن چاره ای جز سنگر گرفتن نیست.

۱۶
·      سنگرگیری از دو سوی کاملا متضاد زیر صورت گرفت: 

الف
·      دسته اول با ایدئالیسم نوسازی شذه ی بیمارگونه (پرورز) و بلحاظ اخلاقی توخالی در خط فاشیسم افتاد. 

ب
·      دسته دوم به سوسیالیسم روی آورد.
·      آن سان که در شعور انقلابی طبقه کارگر، به مشروعیت طبقه کارگر به قبضه قدرت پی برد.
·      بدون اینکه تحول اجتماعی، اوتوپی بماند.

۱۷
·      خود نیچه از حد طرح ابهام آمیز «سیاست بزرگ» (همانجا، جلد ۲، ص ۶۷۲)، فراتر نرفت که می بایستی توسط «نژاد ارباب» (ضد نژاد برده) عملی شود.
·      (همانجا، جلد ۳، ص ۵۲۱) 

۱۸
·      ایده بطور هومانیستی الهام گرفته شده از تلاش خلاق، ایده مربوط به فرد مسلط بر خویش مورد نظر نیچه، نهایتا در ستایش از حاکمیت رنگ باخت و محو گشت.

۱۹
·      در این حاکمیت ـ بی اعتنا به اینکه او چگونه می خواست ـ ماهیتا احساس ارتقای حیات بود که با حاکمیت در رابطه بود.
·      قدرت برای نیچه، اگر جدی بنگریم، نه به خاطر خود قدرت، که نهایتا با روح به مثابه ضدش در مد نظر بود، بلکه به خاطر هوس (عیش) بود که با اعمال قدرت حاصل می آمد و با توجه به تجربه واقعیت بی رحم بی پایان، نیچه تشنه اش بود.

۲۰
·      نیچه با همه تلاش ها و تشبثاتش در مقابل ماهیت انسان به مثابه موجود دردمند مورد نظر شوپنهاور، ماهیت انسان به مثابه موجود کوشا (فعال) را قرار داد.

۲۱
·      نیچه با قرار دادن اکتیویته در مقابل انفعال (شوپنهاور)، اصل هوس را در مقابل اصل درد (شوپنهاور) قرار داد.
·      یعنی از دایره فکری شوپنهاور خارج نشد.
·      شق القمر نیچه مورد تأکید قرار دادن هوس در مقابل درد، کردوکار در مقابل انفعال بود.

پایان
ادامه دارد.

۱ نظر: