۱۳۹۶ خرداد ۱۸, پنجشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (546)


 
پروفسور دکتر فریدریش تومبرگ  
(۱۹۳۲)  
  
فصل یازدهم 
اتیک 
(اخلاق)  
برگردان
 شین میم شین
    
پیشکش  
به  
خاطره خروشان

 
سرهنگ سیامک
 
بخش سوم
اویده مونیسم روان تحلیلی و امپیریستی
(سعادتگرایی مبتنی بر راونکاوی و تجربه گرایی)

 پیشکش
 به
 مهری تابان

سیگموند فروید
(۱۸۵۶ ـ ۱۹۳۹)

۱۵
·      متد و یا اسلوب بررسی فروید امپیریستی (مبتنی بر تجربه گرایی) سختگیرانه بود.
·      یعنی مبتنی بر مطالعه روان فردی تک تک بیماران روانی اش بود.
·      فروید به همین دلیل، نمی توانست تعین های ماهوی انسان ها را در مد نظر داشته باشد.
·      از این رو، پژوهش های فروید آشکارا آزاد از هر فلسفه بود.

·      (برای اینکه موضوع هر فلسفه نه مسائل منفرد (تک تک بیماران) بلکه مسائل عام و ماهوی و کلی است. مترجم.) 


۱۶

آرتور شوپنهاور
(۱۷۸۸ ـ ۱۸۶۰)

·      متد بررسی فروید با شرایط مابعد بورژوایی ـ کلاسیک (ما بعد فلسفه کلاسیک بورژوایی) مبنی بر استنباط واقعیت عینی به مثابه روان انسانی بطور کلی، دمخور بود که در تعالیم آرتور شوپنهاور ـ یکی از مؤسسین فلسفه بورژوایی واپسین ـ نمایندگی شده بود و توسعه آن تا همین امروز رواج دارد.  

۱۷
·      خود شوپنهاور در محیط فلسفه کلاسیک بورژوایی رشد کرده بود.
·      در آن زمان، پرولتاریا هنوز کسب استقلال نکرده بود و به مثابه طبقه، هنوز جلب توجه نکرده بود. 
·      شوپنهاور جوان اما درد کارگران را آشکارا احساس کرد و  همدردی علنی با آنان در وجودش بیدار گشت. 

۱۸
·      شوپنهاور اما درد کارگران را دلیلی بر صحت تئوری خود مبنی بر تخریب انسانتصویر دانست و با آن، مجموعه فلسفه بورژوایی واپسین را به راه انداخت:
·      شوپنهاور، انسان را نه به عنوان موجود مولد طبیعتا جامعه ساز و جهان ساز، بلکه به عنوان اگزیستانس دردکش محکوم به واقعیت ستمگر تصور می کرد.  

۱۹
·      اتیک (اخلاق) شوپنهاور، درخواست اصلی اش را، اراده به حیات (زندگی طلبی) را بطور کلی منکر شد.

·      برای آشنایی با استنتاجات نهایی تعالیم اخلاقی شوپنهاور، مراجعه کنید به اثر اصلی اش تحت عنوان «اراده و تصور»، ( ۱۸۱۸)، جلد ۱، جلد ۲، جلد ۴
·      «هر دو مسئله اساسی اتیک»، ۱۸۴۱)

۲۰
·      خود شوپنهاور اما حاضر به تبیعت از تعالیم اخلاقی خود  نبود و نمی خواست تنها ره رهایی ممکنه را که توصیه می کرد، خود شخصا طی کند و منطبق با هستی مقدس از اراده به حیات (زندگی طلبی) صرفنظر کند. 


۲۱
·      شوپنهاور برای کسانی که حاضر به دل کندن از حیات نبودند، اتیک دیگری توسعه داد.
·      او در این اتیک دوم، فلسفه را حکمت حیات نامید و ضمنا به سنت اخلاقی آنتیک (جهان باستان کلاسیک) و قبل از همه به نظریات استوئیکی و اپیکوریکی پیوست.
·      (شوپنهاور، «کلیات»، (۱۹۷۹) جلد ۴، ص ۳۷۳)
·       
·      مراجعه کنید به استوئیسم، اپیکوریسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

۲۲
·      در اتیک شوپنهاور، اگر کسی حاضر به انتحار نباشد و تن به حیات در دهد، آنگاه بر سر دو راهی زیر قرار می گیرد:
·      یا حیات مبتنی بر هوس و یا حیات مبتنی بر درد. 

۲۳
·      در قاموس شوپنهاور، اگر کسی عاقل باشد، نه در پی هوس، بلکه در پی اجتناب از درد خواهد بود. 

۲۴
·      خود شوپنهاور نیز پیرو همین حکمت حیات پسیمیسم بوده است.

۲۵
·      حیات در قاموس شوپنهاور به مؤثریت تحول بخش در جهان نمی ارزد و ببیشتر آدم ها در اواخر قرن، در حالات روحی آخرالزمانی معروف به دکادنتیسم بسر می برند:
·      یعنی حیات مبتنی بر ایدئال های فراتر از احساس بی واسطه حسی را عملا هیچ می شمرند.

·      (دکادنتیسم به جنبش هنری (۱۸۹۰ ـ ۱۹۱۴) اطلاق می شود.
·      به جنبش فرهنگی ئی اطلاق می شود که زوال فرهنگی را موضوعیت می بخشد .
·      تماتیزه می کند. مترجم)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر