۱۳۹۴ اسفند ۱۶, یکشنبه

سیری در شعری از احسان طبری (9)


نشریه دنیا شماره 4   
زمستان  1345))
زمان را گنج ها در آستین است!
تحلیلی از 
شین میم شین

چــو آتـش، شعله هــا از خـــاک بــر زد
ز هـر سو لالـه ای گلـرنـگ سرزد    

·        معنی تحت اللفظی:
·        به همان سان که از آتش، شعله برمی خیزد، از هر نقطه ی خاک  لاله ای گلرنگ برخاست.

1
·        احسان طبری روند و روال تکثیر لاله ها را ساده می کند تا به نتیجه دلخواه خود برسد:
·        نتیحه دلخواه او این است که از مرگ ارانی واحدی صدها هزار ارانی تشکیل می گردد.

·        این توهم طبری، فقط توهم خود او نیست.
·        این توهم همچنان و هنوز معتبر حزب توده و توده ای های بی شباهت به توده ای است.
·        تیزابی و مهرگان و علی شهبازی و غیره هم جان ارجمند خود را فدای همین توهم کرده اند.
·        مرگ لاله های منفرد به مثابه پیش شرط تکثیر نسل لاله

·        سؤال این است که این توهم از کجا وارد حزب توده شده است؟

·        ریشه طبقاتی، اتیکی و تئوریکی این توهم از چه قرار است؟

2
چــو آتـش، شعله هــا از خـــاک بــر زد
ز هـر سو لالـه ای گلـرنـگ سرزد    

·        شعر می تواند بهتر از هر فرم هنری دیگر، به تخریب بی برگشت خانه خرد خواننده منجر شود.
·        در همین بیت، ساده سازی قضایا به اوج می رسد.
·        دانه پاشی لاله ای تک و تنها ببرکت نسیم دانه نشان همان و سر زدن بی درنگ لاله های گلرنگ از خاک همان.

·        شاعر نه به برباد رفتن بخش اعظم دانه ها اشاره دارد و نه به دشواری نشو و نمای لاله ها.
·        روند و روال تکثیر نوع، بطور اوتوماتیک و مقدر از قبل به پیش نمی تازد.

·        ساده کردن قضایا به ساده شدن روندها منجر نمی شود.
·        ساده کردن قضایا فقط به تحکیم و تقویت ساده اندیشی توده ها منجر می شود و در و دروازه را به روی خیال بافی های آوانتوریستی کودکانه باز می کند و لطمات مهیبی بر جامعه و جنبش می زند.

·        بدین طریق راه برای تشکیل و تقویت این توهم باز می شود که ظهور چریک از جانگذشته ای همان، خلع سلاح ژاندارمی همان و تشکیل کوبا و ویتنام دیگری همان.

3
تو را من نکته ای جانانه گفتم
مپندار از سر افسانه گفتم

ز تنهایی و ناکامی و ذلت
مشو نومید، ای یار عدالت

·        معنی تحت اللفظی:
·        من نکته زیبائی به تو گفتم.
·        خیال نکن که قصد افسانه سرائی داشته ام.
·        پس، ای طرفدار عدالت، از این نکته پند گیر و از تنهائی و ناکامی نومید مشو.

·            طبری اکنون برای توضیح نیت خویش از نقل قصه، دیالک تیک وسیله و آماج را به شکل دیالک تیک نقل نکته و اشاعه  امید بسط و تعمیم می دهد.

·            اندرز طبری عبارت از این است که یار عدالت نباید به سبب تنهائی، ناکامی و ذلت، نومید شود.

4
تو را من نکته ای جانانه گفتم
مپندار از سر افسانه گفتم

ز تنهایی و ناکامی و ذلت
مشو نومید، ای یار عدالت

·            طبری برای دفاع از امید، غیرعلمی ترین و ساده ترین کوره راه را برمی گزیند.
·            او به جای توضیح و تفهیم دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت، به جای توضیح عمیق قانونمندی های عینی هستی اجتماعی به نکته پردازی اکتفا می کند.
·            چون لاله ای تک و تنها قادر به تکثیر نوع خود بوده، پس یار کذائی عدالت انتزاعی هم می تواند به تکثیر سهل و آسان نوع خود نایل آید تا یکشبه میلیون ها نفر با شنیدن خبر مرگ او وارد گود شوند و به طرفداری از عدالت سینه سپر کنند و شق القمر کنند.

·            ظاهرا طبری از روند تشکیل و توسعه و تکوین سوبژکت های انقلابی خبر ندارد.
·            برای تشکیل هر ارانی و هر روزبهی کار مادی و معنوی، عملی و نظری، فکری و عاطفی عرقریزی در روندی بغرنج و طولانی لازم می آید.

·            ارانی ها و روزبه ها قارج های تصادفی بی ارج و بها نیستند که بطور اوتوماتیک و یکشبه تشکیل گردند و به راحتی آب خوردن فدا شوند.

·        اشاعه امید از این دست با آموزش های کارل مارکس از ریشه،  بیگانه است و گردان رهائی را به خیلی از ساده لوحان دهاتی، عامی و خوشباور بدل می سازد.

·        سؤال این است که این توهم از کجا وارد حزب توده شده است؟

5
که گیتی رنگبازی راستین است
زمان را گنج ها در آستین است
  
·        معنی تحت اللفظی:
·        نومید مشو، ای یار عدالت.
·        برای اینکه گیتی شعبده باز اصیلی است و زمان گنجینه ها در آستین دارد.

·        مفاهیمی که طبری در این بیت به خدمت می گیرد، عبارتند از «گیتی»، «رنگبازی»، «زمان» و «گنج»

·        همه این مفاهیم نه به عصر جدید، بلکه در بهترین حالت، به قرون وسطی تعلق دارند.
·        با مفهوم گیتی در آثار سعدی و حافظ و شهریار و سایه و امثالهم سر و کار پیدا می کنیم که مترادف با جهان، روزگار و غیره بکار می رود و به ابهام و اوهام سرشته است.
·        استفاده از این جور مفاهیم آنهم پس از تدوین و توسعه ی جهان بینی پرولتاریا کوچکترین کمکی به امر روشنگری نمی کند.

6
که گیتی رنگبازی راستین است
زمان را گنج ها در آستین است

·        نسبت دادن صفت «رنگبازی» (ریا و تزویر و حقه بازی و شعبده بازی) به گیتی از هیچ حقیقت امر عینی پرده بر نمی دارد و بیانگر چیز بخصوصی نیست.
·        جامعه و جهان نه عرصه شعبده بازی قوای موهوم و ناشناخته، بلکه میدان عمل قوانین و قانونمندی های عینی ـ واقعی شناخته شده و قابل شناسائی است.

·        پس از تدوین جهان بینی پرولتاریا، علم جامعه و جهان به علمی از طراز ریاضیات، فیزیک، شیمی و بیولوژی بدل شده است.
·        جامعه و جهان را می توان شناخت و باید شناخت، اگر سودای تحول بالنده آن در سر است.
·        امید و اوپتیمیسم (خوش بینی) انقلابی بر پایه همین درک علمی از قانونمندی های عینی استوار می شود.

·        روندهای اجتماعی ـ بر خلاف روندهای طبیعی ـ بی سوبژکت نیستند.
·        در پهنه پهناور هستی اجتماعی (جامعه و جهان) دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت عمل می کند و در این دیالک تیک نقش تعیین کننده از آن سوبژکت است.
·        بدون سوبژکت (انسان) شناسنده، اندیشنده، کنشگر و دگرگونساز تحولات اجتماعی محال اند. 
·        اصولا شناخت هر چیز، پیش شرط تحول و تغییر آن چیز است.

7
که گیتی رنگبازی راستین است
زمان را گنج ها در آستین است

·        مفهوم قرون وسطائی «زمان» نیز چیزی برای گفتن ندارد و چیزی به شعور خواننده اضافه نمی کند.

·        زمان موهوم کذائی هیچ گنجی در آستین ندارد تا برایگان در اختیار لاله های تک و تکرو و اعوان و انصار آنها قرار دهد.
·        گنج جامعه و جهان در روند کار عرقریز مادی و معنوی توده ها کشف، استخراج، تولید و توزیع می شود و لاغیر.

·        زمان کذائی برای کسی چیزی در آستین نهان نکرده است.

·        تولید گنج از معبر دیالک تیک جبر و اختیار می گذرد.
·        جبر خیره سر، بدون اختیار (انسان اندیشنده، شناسنده، کوشا و فعال) گنج نهانش را برای ابد از دیده ها پنهان خواهد کرد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر