تأملی
از
ربابه
نون
نظرتان
راجع به حوزه خصوصی و عمومی چیست؟
ﺣﻮﺯﻩ
ﻋﻤﻮﻣﻲ ﮐﻪ ﻫﺎﺑﺮﻣﺱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ ﺣﺪ ﻭﺍﺳﻂ ﻣﻴﺎﻥ
ﺩﻭﻟﺖ
ﺭﺳﻤﻲ (ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ ﻋﻤﻮﻣﻲ )
ﮐﻪ
ﺑﺮ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺩﺍﺭﺩ
ﻭ
ﺣﻮﺯﻩ ﺧﺼﻮﺻﻲ ﺍﺳﺖ
ﻭ
ﮐﺎﺭﮐﺮﺩ ﻓﻌﺎﻝ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺁﻥ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻳﺰ ﻗﻄﻌﻲ ﻭ ﺟﺪﺍﻳﻲ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﺳﺖ.
1
حلقه دولت
حلقه حوزه عمومی
حلقه حوزه خصوصی
·
علامه بی آنکه به روی خود حتی
بیاورد، دولت را، یعنی بزعم او، دستگاه اقتدار حوزه عمومی را در جایگاهی بمراتب
بالا تر از عموم می نشاند.
الف
·
این بدان می ماند که کسی دولت
فئودالی را تجسم اقتدار رعایا و اشرفیت و پیشه وران و تجار غیره جا بزند و بالا تر از آنها بنشاند و بعد
این ملغمه طبقاتی از رعیت تا اشرافیت را حلقه واسط و رابط میان دولت و آحاد ملت جا
بزند.
ب
·
این ضمنا به زبان ساده تر، بدان می
ماند که کسی سگ گله را بالاتر از چوپان و گاو نر را بالاتر از دهقان بنشاند.
·
این بلحاظ فلسفی ـ اسلوبی به معنی
وارونه سازی دیالک تیک سوبژکت و وسیله است است.
·
این به معنی بسط و تعمیم دیالک تیک
سوبژکت و وسیله به شکل دیالک تیک چوپان و سگ گله و یا به شکل دیالک تیک گاو نر و
دهقان و وارونه سازی آن است.
·
یعنی به معنی هیچکاره قلمداد کردن سوبژکت
(چوپان و دهقان) و نسبت دادن نقش تعیین
کننده به وسیله (سگ گله و گاور نر) است.
2
از
دید ﻫﺎﺑﺮﻣﺱ
ﺣﻮﺯﻩ
ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺣﺪ ﻭﺍﺳﻂ ﻣﻴﺎﻥ
ﺩﻭﻟﺖ
ﺭﺳﻤﻲ (ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ ﻋﻤﻮﻣﻲ )
ﻭ
ﺣﻮﺯﻩ ﺧﺼﻮﺻﻲ ﺍﺳﺖ.
·
از تار و پود این جفنگ، بیگانگی با
تفکر منطقی می تراود:
الف
·
حوزه عمومی به بیان فلسفی یعنی
عام.
·
عام نتیجه تجرید عناصر منفرد هر
سیستم است.
·
مفهوم عام درخت به عنوان مثال،
نتیجه تجرید سرو و صنوبر و سپیدار و بید و غیره (منفرد) است.
ب
·
حوزه عمومی ادعائی علامه، نتیجه ی
تجرید فکری همه اعضای اتم واره جامعه (آحاد ملت) است.
·
مفهوم حوزه عمومی نتیجه تجرید فکری
همه اعضای همه اقشار و طبقات اجتماعی مشخص جامعه است.
ت
·
علامه امپریالیسم، حوزه عمومی
(عام) را حلقه رابط میان دولت (به زعم او، تجسم اقتدار عمومی) و آحاد ملت (حوزه
خصوصی) قلمداد می کند.
·
این بدان می ماند که کسی گله (حوزه
عمومی) را حلقه واسط میان سگ (دولت) و چوپان (صاحب و یا صاحبان گله، حوزه عمومی) قلمداد کند.
3
شلر
ﺣﻮﺯﻩ
ﻋﻤﻮﻣﻲ ﮐﻪ ﻫﺎﺑﺮﻣﺱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ
ﺣﺪ
ﻭﺍﺳﻂ ﻣﻴﺎﻥ
ﺩﻭﻟﺖ
ﺭﺳﻤﻲ (ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ ﻋﻤﻮﻣﻲ )
ﮐﻪ
ﺑﺮ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺩﺍﺭﺩ
ﻭ
ﺣﻮﺯﻩ ﺧﺼﻮﺻﻲ ﺍﺳﺖ
ﻭ
ﮐﺎﺭﮐﺮﺩ ﻓﻌﺎﻝ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺁﻥ
ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻳﺰ ﻗﻄﻌﻲ ﻭ ﺟﺪﺍﻳﻲ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﺳﺖ.
·
معنی تحت اللفظی:
·
فونکسیون حوزه عمومی به تمایز قطعی
و جدائی دولت از حوزه خصوصی وابسته است.
·
اگر این سخن علامه را با مفاهیم تعریف شده بیان داریم، به شرح زیر خواهد
بود:
·
فونکسیون جامعه، بسته به جدائی
قطعی دولت از آحاد ملت است.
·
هدف و آماج طبقاتی و اصلی علامه امپریالیسم
تحریف چند باره ی دیالک تیک فرد و جامعه است:
4
فرد
·
علامه امپریالیسم، فرد را و به
عیارت روشن تر، اعضای جامعه را، مهره واره تصور و تصویر می کند.
·
بدین طریق، جامعه نه از افراد
متعلق به طبقات اجتماعی مختلف و متفاوت و متضاد، بلکه از مهره های همگون و مشابه
تشکیل می یابد.
5
فرد
·
ترفند بعدی علامه کشیدن دیوار چین،
میان اعضای جامعه و دولت است:
·
هدف و آماج او اشاعه اوتوپی «تمایز
قطعی و جدائی» اعضای جامعه از دولت طبقه حاکمه است.
·
ایراد منطقی و تجربی این اوتوپی «تمایز
قطعی و جدائی» اما کجا ست؟
6
فرد
·
عوام وارگی و عوامفریبی علامه اولا
این است که نمی داند و یا وانمود می کند، که دولت، دولت بخشی از این اعضای جامعه نیست.
·
یعنی دولت، دولت طبقه حاکمه نیست.
·
او چنین وانمود می کند که دولت
ارگانی بی طرف و خنثی، ماورای اجتماعی و ماورای طبقاتی است.
·
بزعم او در چشم دولت، فقیر و غنی، شاه
و گدا یکی است.
·
دولت برخورد و رفتار واحدی با کارگر
و بورژوا، برده و رعیت و کلفت و کنیز و نوکر و غلام و اشرافیت بنده دار و فئودال و
روحانی دارد.
7
فرد
·
تفاوت ظاهری دولت بورژوائی با دولت
های برده داری و فئودالی و امروزه فوندامنتالیستی نیز همین جا ست:
·
دولت برده داری و فئودالی و فوندامنتالیستی
در کسوت خوانین و سلاطین و فقها، مرئی و ملموس است.
·
خان و سلطان و ولی فقیه و اجامرشان
اعضای جامعه را در ملأ عام شلاق و حتی گردن می زنند.
·
اما در دولت بورژوائی، اعضای
نامطلوب را بازداشت، محاکمه، زندانی و در صورت لزوم اعدام می کنند.
·
برای عوامفریبی حتی یکی از عالی ترین
نمایندگان طبقه حاکمه را افشا و رسوا و دادگاهی و در صورت لزوم زندانی می کنند.
·
نمونه وطنی این عوامفریبی بورژوائی
را در محاکمه فرمال مظفرالدین شاه پس از انقلاب بورژوائی مشروطه و عذرخواهی او دیده
ایم و یا خوانده ایم.
·
ایده ئولوژی طبقه حاکمه بورژوائی،
دولت را ارگانی فرا طبقاتی، یعنی ارگانی شناور بر فراز طبقات اجتماعی، یعنی ارگانی
بی طبقه به خورد خلایق می دهد.
8
جدائی قطعی دولت از حوزه خصوصی
·
علامه امپریالیسم جدائی دولت از جامعه
را به شکل اوتوپی «تمایز قطعی و جدائی» دولت از حوزه خصوصی ایدئالیزه می کند و تا
حد نسخه نجات ارتقا می دهد و به شعار رهایش اجتماعی مبدل می سازد.
·
دولت بدین طریق و با این ترفند
اصلا دولت نیست.
·
ارگان بطور قطعی متمایز و جدا از طبقات
اجتماعی، نه، می تواند وجود داشته باشد و نه، می تواند نام دولت به خود نهد.
·
چنین دولت مطلقا جدا از اعضای جامعه،
فقط می تواند دولت اجنه و ملائکه و اشباح و شیاطین باشد.
9
جدائی قطعی دولت از حوزه خصوصی
·
علامه فراموش می کند که عناصر همه
ارگان های ریز و درشت دولتی را اعضای وابسته به طبقات اجتماعی مختلف تشکیل می
دهند.
·
سربازان هر ارتش دولت بورژوائی، فرزندان
توده های مولد و زحمتکش اند.
·
افسران عالی رتبه هر ارتش دولت بورژوائی،
فرزندان طبقات اجتماعی ممتاز (اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوا) هستند.
·
فرزندان زحمتکشان شهر و ده که نمی
توانند رئیس دادگاه و ژنرال ارتش باشند.
10
شلر
ﺣﻮﺯﻩ
ﻋﻤﻮﻣﻲ ﮐﻪ ﻫﺎﺑﺮﻣﺱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ
ﺣﺪ
ﻭﺍﺳﻂ ﻣﻴﺎﻥ
ﺩﻭﻟﺖ
ﺭﺳﻤﻲ (ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ ﻋﻤﻮﻣﻲ )
ﮐﻪ
ﺑﺮ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺩﺍﺭﺩ
ﻭ
ﺣﻮﺯﻩ ﺧﺼﻮﺻﻲ ﺍﺳﺖ
ﻭ
ﮐﺎﺭﮐﺮﺩ ﻓﻌﺎﻝ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺁﻥ
ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻳﺰ ﻗﻄﻌﻲ ﻭ ﺟﺪﺍﻳﻲ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﺳﺖ.
·
کارکرد حوزه عمومی وابسته به تمایز
قطعی و جدائی حوزه خصوصی از دولت است.
·
اگر بخواهیم این سخن را با مفاهیم علمی تبیین داریم، باید بگوییم فونکسیون افکار
عمومی و یا شعور اجتماعی حاکم، بسته به جدائی دولت از جامعه است.
·
در این جمله نیز چندین تحریف
گنجانده شده است:
الف
·
دولت قطعا متمایز و جدا از جامعه،
دستگاه فشار و تجسم «اقتدار بخش عمومی» جا زده شده است.
·
به عبارت دیگر، دولت تجسم مادی
افکار عمومی جا زده شده است.
·
در اوتوپی علامه امپریالیسم، جامعه
(حوزه خصوصی) با دولت قطع رابطه می کند،
ولی این مانع آن نمی شود که دولت تجسم مادی افکار عمومی همان جامعه باشد.
·
وقتی از تهی کردن اعضای جامعه از
ماهیت طبقاتی شان سخن می رود، منظور همین است.
·
دولت بزعم علامه، تجسم روح جامعه است.
·
تجسم حوزه عمومی است که نتیجه
تجرید حوزه خصوصی است.
·
دم خروس حقیقت عینی حالا خودنمائی
می کند:
ب
·
افکار عمومی اما شعور اجتماعی حاکم
است و شعور اجتماعی حاکم، شعور طبقه حاکمه است.
·
اگر دست به ریشه این اندیشه علامه امپریالیسم
ببریم، باید بگوییم دولت تجسم اقتدار طبقه حاکمه است.
·
دولت دستگاه دفاع از حاکمیت طبقه
حاکمه است.
·
دولت وسیله حل قهر آمیز تضادهای طبقاتی
شعله ور در جامعه به نفع طبقه حاکمه است.
ت
ﺣﻮﺯﻩ
ﻋﻤﻮﻣﻲ ﮐﻪ ﻫﺎﺑﺮﻣﺱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ
ﺣﺪ
ﻭﺍﺳﻂ ﻣﻴﺎﻥ
ﺩﻭﻟﺖ
ﺭﺳﻤﻲ (ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ ﻋﻤﻮﻣﻲ )
ﮐﻪ
ﺑﺮ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺩﺍﺭﺩ
ﻭ
ﺣﻮﺯﻩ ﺧﺼﻮﺻﻲ ﺍﺳﺖ
ﻭ
ﮐﺎﺭﮐﺮﺩ ﻓﻌﺎﻝ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺁﻥ
ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻳﺰ ﻗﻄﻌﻲ ﻭ ﺟﺪﺍﻳﻲ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﺳﺖ.
·
بزعم علامه اگر رابطه جامعه با
دولت بطور قطعی قطع شود، افکار عمومی بر جامعه حکومت خواهد کرد.
·
افکار عمومی تهی از وابستگی طبقاتی
که دولت تجسم مادی اقتدار آن است و کنترلچی ابزار اعمال قهر است.
·
به فرمولبندی شیاد دقت باید کرد:
·
دولت کنترلچی ابزار اعمال قهر است
و نه سوبژکت و عامل مطلق اعمال قهر.
·
وقتی در نئو اورلئان سیل آمد و در
جنوب شهر حلبی آباد را آب گرفت، حلبی آبادی ها برای نجات از مرگ، به سوی شمال شهر
اورلئان گریختند و دولت در هیئت قوه قهریه (پلیس و ارتش و لباس شخصی و غیره) همه
را به گلوله بست و به زعم علامه شیاد امپریالیسم، ابزار اعمال قهر را کنترل کردد.
پ
ﻭ
ﮐﺎﺭﮐﺮﺩ ﻓﻌﺎﻝ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺁﻥ (حوزه عمومی)
ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻳﺰ ﻗﻄﻌﻲ ﻭ ﺟﺪﺍﻳﻲ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﺳﺖ.
·
هدف و آماج علامه امپریالیسم،
تبلیغ اوتوپی حل تضادهای طبقاتی از طریق دیسکورس (بحث) است.
·
دولت نماینده همه اعضای جامعه و
کنترلچی ابزار قهر جا زده می شود تا کارگر و سرمایه دار تضادهای طبقاتی خود را نه
از طریق اعتصاب و انقلاب، بلکه از طریق بحث برابرحقوق بر سر میز گردی حل کنند.
·
علامه اسم آن را بحث فارغ از سلطه
جا می زند.
·
در افریقای جنوبی چند ماه قبل تضاد
طبقاتی کارگران معادن با سرمایه داران از طریق بحث فارغ از سلطه حل نشد و کارگران
برای تهیه نان بخور و نمیر، دست به اعتصاب زدند و دولت کنترلچی ابزار اعمال قهر،
کارگران را به گلوله بست.
·
هابرمس در جریان جنبش دانشجوئی در
سال های 60 با دانشجویان بحث های فارغ از سلطه مفصلی داشته است و گزارشات
شورانگیزی تحریر کرده است.
·
جالب است که مبلغ حل تضادهای اجتماعی
از طریق بحث فارغ از سلطه، دانشجویان را در این بحث ها از هیولای دولت به وحشت افکنده
است تا آرام گیرند.
·
تو کجائی تا شویم ما چاکرت؟
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر