جام ِ عمر
·
من آن پیر ِ پیمانه گیر ام ، که نیست
· تن از تاب ِ سستی، به فرمان ِ من
·
·
به پنجاه و اند، این گرانباده جام
·
فلک هشته، بر دست ِ لرزان ِ من
·
·
حریفان به لبخند و من در هراس
·
هراسی، که آتش زند جان ِ من
·
·
گر این جام ِ می، درکشم استوار
·
روا کی شود، طعن ِ یاران ِ من
·
·
ور این می، ننوشم، خروشد سپهر
·
که واپس زدی، دست ِ احسان ِ من
·
·
من ، این عمر ِ افزون، نخواهم به هیچ
·
که هیچ است، آغاز و پایان ِ من
·
·
همان به ، که پیمانه کوبم به سنگ
·
که آغوش ِ مرگ است، درمان ِ من
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر