پروفسور
دیتر ووست نک
برگردان شین میم شین
·
روند کارعبارت است از تغییر آگاهانه و هدفمندانه اشیاء مادی
طبیعی و یا فراورده های نیمساخته، با کار.
·
یعنی با وسایل کار
طبیعی و فنی و تبدیل آنها به فراورده هائی که قادر به رفع نیازهای انسانی اند، یعنی
ارزش مصرفی دارند.
1
·
به قول مارکس:
·
«گشتاور (ممان) های ساده روند کار
به شرح زیرند:
الف
·
کرد و کار هدفمند
ب
·
کرد و کار اوتوماتیک و یا خود کار
ت
·
موضوع (اوبژکت) کار
پ
·
وسایل کار.
2
·
در روند کار، کرد و
کار انسان، بکمک وسایل کار، موضوع کار را بر
طبق هدف از قبل تعیین شده ای، تغییر می دهد.
3
·
فراورده کار عبارت است از مواد طبیعی ئی که متناسب با حوایج
انسانی تغییر فرم داده شده اند»
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»،
جلد 23، ص 193)
4
·
وجوه تمایز ضرور و به هم پیوسته هر روند کار به شرح زیرند:
الف
·
انسان، بمثابه سوبژکت
روند کار
·
استفاده انسان از اعضای طبیعی بدن خود، یعنی اعضای
فیزیکی، حواس و مغز (سیستم عصبی) در کار
ب
·
استفاده از وسایل فنی کار و تولید وسایل فنی کار.
ت
·
داشتن تصوری در ذهن از نتیجه روند
کار، قبل از شروع کار.
·
یعنی تعقیب آگاهانه ی هدفی
در تمام مدت کار.
پ
·
وجود مواد و مصالح کار و شرایط
تولیدی شیئی دیگر که جزو وسایل کار محسوب نمی شوند.
·
مثلا ساختمان، جاده و غیره و استفاده از آنها.
5
·
در جریان توسعه و تکامل اجتماعی، تقسیم کار صورت می گیرد.
الف
·
تقسیم کار عبارت است از روند
کاری که اجتماعی و تمایزمند است و همزمان، رابطه اجتماعی خاصی را میان
انسان ها پدید می آورد.
ب
·
تقسیم کار در چارچوب فرماسیون اجتماعی
معینی صورت می گیرد.
·
مراجعه کنید به فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
6
·
به قول مارکس:
·
«همان روند منفرد ناب کار
که همه فونکسیون ها را در کارگر واحدی به هم پیوند می دهد، همان روند کار نیز بعدها آنها را از یکدیگر جدا می کند.
·
فراورده کار بطور کلی از نتیجه کار بیواسطه مولدین منفرد
به نتیجه کار اجتماعی بدل می شود.
·
یعنی به نتیجه کار مشترک مجموعه کارگران»
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»،
جلد 23، ص 531)
7
·
پایه و اساس اما ـ در هر حال ـ روند کار
است و بس:
·
روند کار در فرم
اولیه خود، بمثابه روند همیشه همان سیستماتیک بنیادی.
8
·
به قول مارکس:
·
«روند
کار در گشتاورهای ساده و انتزاعی خویش، شرط عام
جذب و دفع میان انسان و طبیعت است.
·
روند کار شرط طبیعی ابدی حیات انسانی است و لذا مستقل از
هر فرم این حیات وجود دارد و وجه مشترک همه فرم های اجتماعی است
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»،
جلد 23، ص 198)
·
مراجعه کنید به کار، خصلت کار،
تقسیم کار در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر